3-6-2021
چهره های آشنا
صدیق برمک کیست؟
کسیکه فلم هاي سینمایی بیگانه، اُسامه و جنگ تریاک با نامش گره خورده است.
دوستان گرامی ! بنام و کار نامه های محترم صدیق برمک سینماگر کشور عده ی زیادی از هم میهنان ما در داخل و خارج کشور آشنائی دارند. برمک که سند فراغت تحصیلات عالی اش را در رشته کارگردانی فلم از دانشگاه سینمائی روسیه ( اتحاد جماهیر شوروی سایق)بدست آورده، با ساخت چند فلم کوتاه در دوران تحصیل اش مثل « دیوار »، « دایره » و « بیگانه » خودش را به عنوان فلمساز با دیدگاه متفاوت در میان سینماگران کشور مطرح ساخت . او با ساختن نخستین فلم سینمایی اش بنام « اُسامه » توانست شهرت اش را فرا تر از مرز های افغانستان وسعت دهد و جایزه گلدن گلوپ بهترین فیلم خارجی (۲۰۰۴) ، جایزه دوربین طلایی جشنواره کن و چندین جوایز معتبر سینمایی دیگر را از جشنواره های سینمایی جهان برای سینمای کشور کمائی کند ۰ مدال نقره یی فدریکو فلینی (کارگردان مشهور ایتالیایی) به عنوان هدیه به فیلمسازان برگزیده، در سال ۲۰۰۳ توسط آقای مات سورا ، مدیر کل یونسکو در پاریس، بخاطر فلم اُسامه به صدیق برمک اهداگردید. دومین فلم بلند اش « جنگ تریاک» نیز حایزجوایز معتبر سینمایی از آنجمله جایزه مارک آوریل وجایزه ویژه ی منتقدان سینمایی اروپا را در جشنواره سینمایی رُم ایتالیا دست آورد و جایزه بهترین فلم و کارگردانی را در جشنواره های باتومی گرجستان و پرشتینا در کوزوحاصل کرد. او در کارنامه سینمایی اش شش فیلم بلند، کوتاه و مستند را دارد . احیای اتحادیه سینماگران افغانستان، نشر نخستین مجله ی سینمایی در افغانستان، فعالیت هایی در جهت فراهم آوری آموزش و ساخت فیلم برای سینماگران جوان، داوری در جشنواره های بینالمللی و آموزش سینما در دانشگاه کابل، از دست آورد های دیگری آقای برمک عزیز محسوب میشود۰
بیاید ، دوستان عزیز بخوانیم که جناب برمک گرامی ما در مصاحبه تاریخی۲۲۰۱۰۲۰۲۱ شان در مورد کار نامه های هنری اش چه گفتی های دارد۰
ـ سلام جناب برمک صاحب معزز اجازه بدهید به پرسش های خویش آغاز نمایم؟
ـ سلام جوهر صاحب . درخدمت شما هستم . امیدوارم که مصاحبه خوبی داشته باشيم.
سوال اول : برمک صاحب عزیز ممکن است غرض آشنائی کاملِ دوست داران و علاقمندان خویش یک بیوگرافی تازه از خود پیش کش نمائید ؟
جواب: نامم صدیق الله است و برمک تخلص میکنم. در شانزدهم سنبله ۱۳۴۱ مطابق هفتم سپتامبر سال۱۹۶۲ در دهکده شصت ولسوالی رُخه ولایت زیبای پنجشیر بدنیا آمده ام. دوره ابتدائیه را در مکتب غازی ایوب خان در کارته پروان و دوره ثانوی را در لیسه نادریه کابل در سال ۱۹۸۰ به پایان رسانیدم. رشته کارگردانی سینما را در دانشگاه سینمائی سراسری شوروی سابق در مسکو آموزش دیدم و در سال ۱۹۸۷ دیپلوم گرفتم.
پدرمرحومم ، جنرال نعیم الله نعیمی برمک افسر پولیس وزارت داخله بود و مادر
مرحومه ام سیده بی بی تمام زندگی اش را وقف پرورش من و آسایش خانواده ما ساخت. در سال ۱۹۹۳ ازدواج کردم. همسرم پروین جان برمک و فرزندانم ، فروهر ۲۶ ساله ، بزرگمهر۲۳ ساله، شهرناز ۱۹ ساله و پرنیان ۱۴ساله در کنارم ، دنیا را با همه ی وسعت اش زیبا و پر از محبت ساخته اند.
در سال ۲۰۱۵ با دل ناخواسته وطنم افغانستان را که سخت به آن وابسته هستم و دوست دارم، ترک گفتم به فرانسه مهاجر شدم. ولی باور دارم که مهاجرت برای من فرصت های جدیدیست برای آفرینش و پُل ای میان گذشته و آینده.
سوال دوم : برمک صاحب. عزیز لطفأ از پیشینه کاری تان چیز چیزی بگوید . چه باعث شد که به جهان سینما رو آوردید ؟ مشوق شما در این راستا کی ها بودند؟
جواب : آقای جوهر عزیز ! این قصه سر دراز دارد و نمیخواهم مثنوی هفتاد من شود بناً فشرده میگویم. پنج سالی بیش نداشتم که با فامیلم از پنجشیر بکابل نقل مکان نمودیم . روزی از روز ها پسر کاکایم حمیدالله نعیمی دستم را گرفت و مرا به سینمای پارک بُرد. همه چیز برایم عجیب بود … سالون تاریک شد و پرده سرخ مخملین کنار رفت و در روی پرده سفید بزرگ سوارکاری روی اسپ پدیدار شد…شگفت زده شده بودم فکر کردم که این صحرا ، آدمها و اسپها از کجا آمده اند؟ کنجکاو بودم تا این که نوری را دیدم که از دریچه کوچکی بسوی پرده می تابید. و این آغاز پرسش های بود که در ذهنم خطور میکردند و دنبال پاسخش بار ها سینما رفتم و بیشتر با پدرم به سینمای اریانا می رفتم . تا این که روزی دریافتم که ماشین پروژکتور و چرخ های فلم در آن اتاقک کوچک چگونه کار میکند. دیوانه وار برای خودم از قطی های کارتنی سینما ساختم با کمک نور آفتاب، عدسیه و توته پاره های فلم از اینسو و آنسو و پیوند دادن شان به هم ، بالاخره توانستم تصویر را حرکت بدهم.پسانتر ها برای این تصاویر صدا و موسیقی گذاشتم. دیالوگ نوشتم و آنگاه پی بردم که سینما تنها تکنیک نیست بلکه اندیشه و تفکر انسان است که پشت همه ی این تصاویر قرار دارد.
چند سال بعد در سفری با فتح الله پرند هنرپیشه ی توانا سینمای کشور آشنا شدم و این همسفر ی نقطه ی عطف شد پرند عزیز مرا با انجینر صاحب لطیف احمدی و زنده یاد توریالی شفق آشنا ساخت . انجنیر صاحب لطیف با محبت مرا و تعداد زیاد از جوانان علاقمند به سینما را در آریانا فلم گرد هم آورد و ما به فرا گیری هنر سینما و زبان تصویر ، فرا خواند. این آغازین پله های درک واقعی از سینما برایم شد. واقعاً مدیون انجنیر صاحب لطیف هستم.
در سال ۱۹۸۰ انجمن سینما گران افغانستان در چوکات اتحادیه هنر مندان افغانستان ایجاد شد و من شاید جوان ترین عضو آن انجمن قبول شدم . سپتمبر ۱۹۸۱ شاد روان توریالی شفق با دلسوزی و توجه خاص مرا و چند جوان سینماگر دیگر را به بورس تحصیلی پنج ساله در رشته سینما به اتحاد جماهیر شوروی سابق معرفی کرد . و این یک مرحله مهم دیگری برای من در مسیر راه پر خم و پیچ سینما شد. با وجود مخالفتم با حضور نیرو های شوروی وقت در کشورم ، سینمای روس را زیاد دوست داشتم و میدانستم که رفتن به نخستین مکتب سینمای جهان مسله ی عادی نیست. تصمیم گرفتم و رفتم. پس از آموزش زبان روسی و گذر از کنکور سخت و دشواری وارد دانشگاه سینمایی در مسکو شدم. شیوه آموزشی این مکتب بزرگ و گنجینه از سینمای جهان که دروازه اش بروی همه ما باز بود، مرا به عمق و ژرفای سینمای متفاوت بُرد و با دنیا ی دگری آشنا ساخت. من سه فیلم کوتاه دیوار، دایره ، و فلم بیگانه را در زمان فراگیری سینما ، ساختم. فلم بیگانه به عنوان پایان نامه تحصیلی ام.بود که در آن عادله ادیم ،سلام سنگی ، زنده یاد ابراهیم طغیان ،ظاهر گرندی، همایون پاییز و غلام بلوچ نقش آفریدند و خوش درخشیدند ۰
سوال سوم: بعد از مهاجرت تان در فرانسه مصروف چه کار ها هستید ؟ آیا در عرصه ی هنر سینما و یا هم سایر کار های هنری و فرهنگی فعالیت های در قبال دار ید یا خیر ؟
جواب : بدون شک جوهر صاحب. سینما و سینماگر بودن جزء لاینفک زندگی ام می پندارم و هرگز از آن دور نبوده ام. صرف برای مدتی کوتاهی در فرانسه درفعالیت سینمایی ام خلا رو نما شد، آنهم به دلیل نیاز به زمان بود تا خودم و خانواده ام ، خویشتن را در جامعه و محیط جدید دریابیم.. اما حالا خودم را برای ساختن فلم جدید ی که هزینه مالی آن از نهاد های سینمایی کشورهای اروپایی تدارک دیده شده، آماده می سازم. شاید هم یک بخش مصارف آنرا یک تهیه کننده ترکی مساعدت کند ، قرار است با برطرف شدن معضله بیماری واگیر ( کووید 19 ) مراحل مقدماتی پیش تولید را آغاز کنیم . فلمبرداری در ترکیه ، تاجیکستان و چیزی حدود بیست در صد آن در کابل انجام خواهد شد.
سوال جهارم: جناب آقای برمک سوالی مطروحه ام دارای سه جز است : ۱. سوژه فیلم اُسامه اثر کیست ؟ ۲. تهیه و تدارک فیلم اُسامه چه مدت زمانی را در بر گرفت؟ ۳. آقای محسن مخملباف، دوست ایرانی تبار شما در تکمیل و ساختار فلم اُسامه چه نقشی داشت ؟
جواب :سال ۱۹۹۹ که مهین در آتش ستم طالبانی می سوخت و فقط در بخش های از کشور مقاومت علیه این سیاه دلان جریان داشت، به دلایل اقتصادی مجبور شدم با خانواده ام از پنجشیر رخت سفر ببندم و به پاکستان مهاجرت کنم. در آنجا با حلقه ی از دوستان هنرمندم مثل زنده یاد انیسه وهاب، مرحوم اطرافی، دوست عزیزم استاد محمود سلیمی ، جاوید ذکی گروه تیاتر خیابانی را تشکیل دادیم.این دوستان عزیزم از من خواستند روی یک فلم کوتاه فکر کنم تا با هم بسازیم. تصمیم گرفتم فلمنامه را برا اساس قصه های واقعی بنویسم. به همین نیت با زنان،مردان و کودکان مهاجر زیادی ملاقات کردم و قصه های شان را شنیدم. ولی یکی از روز چشمم به نامه ای چاپ شده ای در صفحه فرهنگی روز نامه ی سهار ( که در پاکستان برای مهاجرین چاپ و نشر میشد ) اقتاد. نامه از سوی یک مدیر مکتب مخفی زیر زمینی در کابل بود که به گونه طنز آلود، خاطره ی تلخ و غم انگیزش را نوشته بود. دخترک ده دوازده ساله که به دلیل ممنوعیت آموزش دختران از سوی طالبان ، دروازه های مکتب بسویش بسته بود، تصمیم میگیرد لباس بچه گانه بپوشید، موهای سرش را مثل پسران از بیخ بتراشد تا در هئیت پسرانه به مکتب برود. ولی متاسفانه بسیار زود از سوی همصنفی هایش شناخته می شود که پسر نه، بلکه دختر است. چند روز بعد ، طالبان از موضوع آگاه میشوند و بر این مکتب مخفی یورش می برند. دخترک را زیر لت و کوب شدید قرار میدهند .و مدیر مکتب را بر علاوه شکنجه، زندانی می سازند. این قصه مرا سخت تکان داد. تصمیم گرفتم فلمنامه یی کوتاه را براساس همین قصه بنویسم. ولی از بس درد ها عمیق بود و زیاد، مبدل شد به یک فلمنامه بلند داستانی… آن زمان برای ما دشوار بود تا این فلم را در پشاور که مرکز طالبان بود، بسازیم.
پس از حوادث نهم و یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱ که طالبان قلع وقمع شده بودند ، به وطن برگشتم. ساخت فلم اُسامه را زمانی روی دست گرفتم که دوست خوب و نیکو منشم محسن مخملباف برای اجرای پروژه فیلم پنج عصر به کارگردانی سمیرا مخملباف سفری به کابل داشت. در ملاقاتی در افغان فلم برایش از فلمنامه فلم اسامه که آنزمان عنوانش کمان رستم بود گفتم. از بس خوشش آمد قول داد که برای آغاز این پروژه یکصد هزار دالر هزینه فراهم کند و همچنان وسایل تخنیکی . با سعی و تلاش یک گروه مشترک از هر دو کشور توانستیم فلم را در ظرف سه ماه بطور کامل تهیه و اماده نمایش بسازیم.من واقعا سپاسگزار دوست خوبم آقای مخملباف هستم . او حامی بزرگی شد در آن دوران دشوار برای احیای دوباره سینمای ما پس از دوره سیاه طالبان.
سوال پنجم : یکی از دوستان افغان. ما سوال نموده اند که مارینا گلبهاری کسیکه نقش اُسامه را در آن فیلم. ایفا میکرد سخت مصاب به تکلیف دیپریشن Depression گردیده و طالب صحت و سُقم. این موضوع شده اند دیدگاه و جواب شما به این دوست ما چه میباشد ؟
جواب : جوهر صاحب گرامی ، مارینا دختر استثنایی است نه تنها به عنوان یک هنرپیشه ی با استعداد سینما و تیاتر، بلکه یک انسان سخت با احساس، عاطفی و مهین پرست. متاسفانه مشکلاتی برایش در کابل پیش آمد که مجبور شد با شوهرش نور عزیزی کشور را ترک بگویند و به فرانسه مهاجرت کنند. قرار گرفتن در محیط جدید و نا آشنا ، فضای مهاجرت با همه چالش هایش ، دوری از خانواده و وطن ، روح و روان مارینا را سخت آزرد و تحت تاثیر قرار داد . با تاسف، برای مدتی افسردگی شدید داشت. ولی خوشبختانه حالا بهتر از هر وقت دیگر خودش را سر حال ، با انرژی و امیدوار به آینده حس میکند. و با دخترک چهار ساله اش صوفیه ، در چندین فلم کوتاه هنری و مستند فرانسوی نقش بازی کرده اند و بدون شک با آن توانمندی ، ویژه گی ها و صفات عالی که دارد می تواند آینده درخشانی را در سینمای فرانسه و افغانستان برای خودش رقم بزند.
سوال ششم : تکمیل فیلم جنگ تریاک چقدر هزینه بر داشت تمویل کننده هزینه مالی آن کیها بوده میتواند ؟ آیا کدام نهاد خارجی در این عرصه شما را یاری نموده یا خیر ؟
جواب : آقای جوهر گرامی پاسخ به این سوال تان را با یک مقدمه مهم آغاز میکنم. یکی از مشکلات عمده و اساسی که بعد از سال ۲۰۰۲ در حکومت مؤقت بوجود آمد همانا تغیر بنیادی سیستم اقتصاد ی کشور از اقتصاد متمرکز دولتی به شیوه بازار آزاد بود که متاسفانه سینمای افغانستان ، قربانی اصلی این دگرگونی گشت. دولت که در گذشته به عنوان تولید کننده اصلی و حامی هنر و صنعت سینما بود پس از سال ۲۰۰۲ دولت اعلام کرد که دیگر برای تولید فلم در ریاست افغان فلم بودجه ندارد و نمی تواند به این منظور پول اختصاص بدهد . در حالیکه تاریخ گواه است که در سال های ۱۹۸۰ در دوره حاکمیت حزب دیموکراتیک خلق افغانستان ، به افغان فلم و سایر نهاد های هنری رسیدگی فوق العاده صورت میگرفت هنرمندان تشویق مادی و معنوی میشدند و یا هم دولت با فراهم ساختن بورسیه های تحصیلی کوتاه و دراز مدت به جوانان مستعد، زمینه رشد استعداد های شان را مهیا می ساخت. نباید نادیده گرفت که حتا دولت مجاهدین ، در دشوار ترین شرایط جنگ های سالهای ۱۹۹۲ تا سال ۹۶ که کنترول کابل به دست طالبان افتاد، برای امور سینمایی، ساخت فلم ، نگهداری آرشیف فلم زمینه فراهم ساخت .ولی متاسفانه دولت جدید با وجود داشتن تمام امکانات ، پول ، و فرصت های که جامعه و دوستان بین المللی افغانستان در اختیار این دولت گذاشته بودند، دیگر نه تنها حامی سینما نبود بلکه اعلام کرد که وظیفه اش تنها گرفتن مالیات است و بس.
کوتاه سخن این که سینما گران ما مجبور ساخته شدند تا تهیه کننده گان فلمهای خویش را در کشور های دیگر و یا سازمانهای خارجی و غیر دولتی جستجو کنند.
سرنوشت فلم اسامه و جنگ تریاک از همین مسیر می گذرد. من فلمنامه جنگ تریاک را با نیت پیداکردن تهیه کننده بیرونی ، به یک برنامه مشخص کمک به ارتقای سینمای آسیا در کنار جشنوارهء بین المللی بوسان در کوریای جنوبی معرفی کردم. خوشبختانه مورد قبول قرار گرفت و در همانجا تهیه کننده گانی از کشور های کوریای جنوبی ،فرانسه و جاپان حاضر شدند تا هزینه فلم را که برای مراحل پیش تولید ، تولید و پسا تولید در حدود چهارصد و پنجاه هزار دالر ، می شد بپردازند.
سوال هفتم: جناب برمک صاحب نظر و دیدگاه شما منحیث یک کارگردان فیلم نامه نویس و فیلم ساز کار کشته در مورد کار کرد عادله ادیم در فیلم مرد ها ره قول است چگونه است ؟ آیا موصوفه توانسته نقش و جایگاه اش را موافقانه انجام دهد و یا کمی و کاستی های در فیلم داشته است ؟
جواب : آقای جوهر عزیز ! خوشبختانه من این شانس را داشتم تا با عادله جان ادیم در فلم بیگانه کار مشترک داشته باشیم و او را از نزدیک بشناسم. عادله جان ادیم از بازیگران و هنرپیشه های استثنایی سینما ماست. چهره معصوم ، قلب مهربان و با عاطفه اش ، هوش ، ذکاوت و تلاش هایش برای ارائه کار حرفوی و اثر گذار همه یکجا دلیل موفقیت هایش در بسیار از فلمهای سینما ی افغانستان است. فلم مرد ها ره قول اس به کارگردانی سعید جان ورکزی و بر بنیاد داستانی به همین نام از قلم ناب شاد روان استاد اکرم عثمان ، یک قصه دراماتیک فوق العاده است. بافت شخصیت ها و روان آنها که در پیوند عمیق با سنت ها ی اجتماعی گره خورده، مسیر رویداد ها ی داستان را تعین میکند . شخصیت طاهره را که عادله جان بازی نموده چند پهلوست و در میان مثلث عشق، خانواده و سنت های جامعه ، میان بودن و نبودن پر پر می زند. بازی چنین کرکتر ی ساده نیست. ولی عادله با همان معصومیت ذاتی خودش ، فورانی از عاطفه می شود …عادله روح طاهره را از آن خودش می سازد با او عجین می شود . بدون شک تماشاچی این ترکیب را می پذیرد و طاهره را با همه درد هایش باور میکند. و این قدرت بازی حرفوی عادله ادیم است. او بازیگر توانا و فوق العاده ایست.
سوال هشتم: شما در سال های ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۶ ریاست افغان. فیلم را در افغانستان به عهده. داشتید بزرگ ترین دستاورد شما در طول مدت رهبری تان در ان اداره چه بوده میتواند؟
جواب : بلی محترم آقای جوهر! اگر بی پرده بگویم من در دشوار ترین لحظات تاریخی کشور، مسئولیت ریاست افغان فلم را ـ آنهم از سر ناچاری ـ به عهده گرفتم زیرا در روزگاری که جنگ های خانمانسوز در کوچه و پسکوچه های شهر کابل ادامه داشت و شرایط هر لحظه رو به وخامت میگراید، انجینر صاحب لطیف ریس اسبق افغان فلم و بسا از دوستان سینماگر ما ناگزیر به ترک وطن شدند. افغان فلم در یک خلای رهبری بسر می برد. آنگاه به عنوان مسؤل این یگانه نهاد سینمایی دولتی ، من ، دوستان و همکاران افغان فلم تصمیم گرفتیم تا در مرحله نخست هویت سینمایی افغان فلم را به عنوان واحد اداری فعال و قوی وزارت فرهنگ ، همراه با حفظ ساختار تشکیلاتی و دستاورد های قبلی اش حفظ کنیم.. در قدم دوم آنچه برای همه ی ما و به ویژه احمد شاه مسعود به عنوان حامی سینمای کشور در آن روز های سخت، اهمیت داشت همانا موضوع حفظ گنجینه ی پر بهای آرشیف افغان فلم بود. سوم، برعلاوه برنامه های پیش بینی شده برای ساخت چند فلم هنری و مستند ، گام های عملی ای را برای تکمیل شدن چندین پروژه فلم های ناتمام، که از زمان حکومت داکتر صاحب نجیب از سال های ۱۹۹۰ الی ۱۹۹۲ باقی مانده بودند ، گذاشتیم. مانند فلم «اراده » از ساخته های کارگردان مطرح ما موسیٰ رادمنش، فلم هنری به زبان پشتو به نام د کوڅو سرګردان (سر گردان کوچه ها) ازنویسنده و کارگران با تجربه سینما ی ما احد ژوند ، «الماس های سیاه » به کارگردانی سینماگر پیشکسوت ما خالق علیل و «کجراه » به کارگردانی مرحوم جوانشیر حیدری فلمساز پر تلاش و رئیس اتحادیه سینماگران أفغانستان بود.
در عرصه ی تولید تا آنجا که توان و امکانات داشتیم ، توانستیم پروژه بزرگ فلم هنری داستانی «عروج» به کارگردانی و فلمبرداری فلمساز مستعد ما نورهاشم ابیر ، فلم مستند «خانه ی تاریخ » به کارگردانی قادر طاهر ی یکی از برجسته ترین فلمبرداران سینمای ما ، «گشتزار مرگ » مستندی در مورد کشتزار های ماین در کشور، به کارگرانی ابیر ، همکاری در ساخت فلمی مشترک با رادیو تلویزیون ملی بنام «گذر گاه مرگ » به کارگردانی و نویسنده گی حسین دانش یکی از بهترین سینماگران جوان ما ، را موفقانه به پایان برسانیم. برنامه های هفته وار برای ثبت رویداد های روزمره سیاسی و فرهنگی ، و بخصوص ثبت و فلمبرداری تلخترین لحظات جنگ ویرانگر در درون شهر کابل ، جز کار های افغان فلم بود که نوار هایش در آرشیف حفظ اند. باید با تاسف بگویم با ورود وحشیانه طالبان در آخرین روز ماموریتم در افغان فلم ، حادثه درد آور شهادت دکتور نجیب و برادرش شاهپور احمدزی که دوست بسیار صمیمی ام بود، اتفاق افتاد و ما ناگزیر بودیم به خاطر ثبت مصور تاریخ ، آن حادثه را فلمبرداری کنیم.
در میان آنمهمه تلاش های برای بقای سینمای افغانستان ، بُعد آموزش سینما را نیز فراموش نکردیم و به همکاری اتحادیه هنرمندان و انجمن سینماگران افغانستان، آموزشگاه شش ماهه سینمایی را راه اندازی نمودیم که به همت اساتید چون احد ژوند، حسین دانش ، نورهاشم ابیر و خودم برنامه های تئیورتیک و عملی را پیش بردیم که پانزده تن سینماگر از همان کورس فارغ شدند
سوال نهم : برمک صاحب گرامی اشتباهات همیشه قابل اصلاح است به شرطیکه فرد جرأت پذیرش آن را داشته باشد ۰ میشود که شما یک یا دو تا از اشتباه ی عمده ی زندگی تا را برملا سازید؟
جواب : من تا همین لحظه که با شما صحبت میکنم، معتقدم که بنیاد سازنده گی و آفرینش های اثر گذار در زنده گی انسانها و یا دگرگونی های بزرگ علمی، اجتماعی، سیاسی ، فرهنگی بر بنیاد آموزش و پند گرفتن از اشتباهات آدمی استوار بوده وهمینگونه ادامه خواهد داشت.
من همیشه اشتباهاتم را جز درس های زندگی ام گذاشته ام و از آنها پشیمان نیستم چون همین اشتباهات بودند که وادارم کردند پویا ترعمل کنم ، نگاهم را دگرگون بسازم، راه درست تر و بهتر را برگزینم…فرا گرفتن از اشتباهات خودش فرایند پر لذتی است جوهر صاحب عزیز .
سوال دهم : به عنوان سوال اخیر . ماشالله ارجمندان كه تقريبأ همه جوان و تحصيل كرده ميباشند ، دیدگاه ايشان در مورد جايگاه هنری شما چه ميباشد ممكن است كه يكى از انها جايگاه و هنر پدر شان را اختيار كند و یا هم کرده باشد ؟
جواب جناب جوهر صاحب چهار فرزند دارم که هر کدام به نحوی با هنر سرو کار دارند. فروهر نقاش است و آرزویش در آینده طراح و گرافیک دیزاینر شدن در عرصه سینمای انیمیشن است. پسرم بزرگمهر علاقمندی شدیدی به عرصه بازرگانی دارد و یکی از آرزو هایش بازاریابی فلم و سینماست. خودش بیننده بسیار خوب و حساس فلم است. شهر ناز دلچسپی خاصی به مکیاژ و چهره پردازی دارد و همین حالا هم در این راستا آموزش می بیند. پرنیان که هنوز در مکتب متوسطه یا کالج فرانسه درس میخواند، فعلاً آرزو دارد هنرپیشه سینما شود. ولی هر سال نگاهش تغیر میکند. چند سال پیش می خواست پولیس شود.
قابل یاد آوریست آقای جوهر که دخترک فلم اُسامه مارینا جان به مثابه دخترم جزء خانواده ام محسوب میکنم و بسیار خوشحالم که توانسته ام در راستای کارهای سینمایی اش مشوق اش باشم و پدر وارانه در کنارش بایستم.
سپاس جناب برمک صاحب گران ارج از حوصله مندی تان. که ساعاتی پای تیلفون نشسته به سوالات و پرسش هایم پاسخ ارائیه فرمو دید ۰
خواهش میکنم جوهر صاحب بزرگوار ! امیدوارم که صحبت های ما بتواند بخشی از زوایای مُبهمی سینمای ما را به خواننده عزیز ما روشن بسازد. اجازه بدهید از شما جناب جوهر صاحب عزیز، بخاطر اینکه قبول زحمت فرموده با انجام مصاحبه های جامع و مخصوصاً چاپ کتاب خویش معلومات مفصلی در مورد بیوگرافی هنرمندان و فرهنگیان کشور ارایه میدارید، اظهار امتنان نمایم.
مصاحبه کننده خیرمحمد جوهر
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی
******
چهره های آشنا
بانو مارینا گلبهاری کیست؟
داد خدا را قابلیت در کار نیست.
دست فروش مجله ی جاده های شهر کابل که به یک ستاره مشهور فیلم بین الملل مبدل شد ۰
بلی دوستان عزیز و سروران عالیقدر بیآید پای صحبت هنرمنده بنشینیم که به یکباره گی در اقلیم سینمای کشور همچو ستاره تابان در فیلم اسامه درخشید و شهرت بین المللی کسب کرد. فیلمی که جایزه گولدن گلوپ را در بخش بهترین فلم زبان غیر انگلیسی (خارجی) دریافت کرد و نامزد برای جایزه اسکار شد. بلی مارینا گلبهاری با بازی منحصر به فردش توجه بسیاری را در این فیلم جلب کرد از آنجمله منتقدین برجسته سینمایی بازی او را در فیلم اسامه ، عاری از هر گونه کمی و کاستی خوانده و به اجرای عالی آن مهر صحه گذاشته و فیلم اسامه را یکی از بهترین فیلم های خارجی توصیف کردند ۰ بانو گلبهاری به خاطر بازی زیبایش در فیلم اسامه در جشنواره های متعدد خارجی دعوت شد و اشتراک ورزید. از آنجمله در جشنواره مولدست اکرائین ، سینه مایای هندوستان و جشنواره فیلم فلپین حایز دریافت جایزه بهترین هنرپیشه بخاطر بازی در فلم اسامه شد. کار عالی این ستاره تابناک در فیلم اُسامه، زمینه ساز آن شد که مارینا گلبهاری نقش های متفاوت و برازنده یی را در بیش از یازده فیلم بلند و کوتاه سینمایی و همچنان نمایشنامه های تیاتربا مهارت بازی کند. بانو گلبهاری در مصاحبهء لایف تیلفونی تاریخی ۱۶۰۲۰۲۰۲۱ سلسله کلامش را چنین آغاز کرد ۰
سوال ۱: سلام مارینا جان فرزانه ! اجازه بدهید به پرسش های خویش آغاز نمایم
جواب: سلام به شما دوست گرامی آقای(جوهر )و خوانندگان مصاحبه شما در رسانه ها و هکذا یک سلام ویژه به خوانندگان کتاب مطبوع شما که برای نشر مصاحبه های هفت هنر اصلی اختصاص داده اید ۰
سوال ۲ : بانو مارینا جان عزیز! از این چشم نباید پوشيد٫که فیلم ( اُسامه ) به کار گردانی ( جناب برمک عزیز)،شهرت و چهره هنری شما را در کشور و فرا تر از آن به سطح بین المللی به تصویر کشیده ، با آنهم ممکن است به نوع نوشتاری بیوگرافی تازه ی از شما داشته باشم ؟
جواب :البته چرا نى با كمال ميل۰
اسم من مارینا ، ( گلبهاری ) تخلص میکنم ، در سال (۱۹۸۹) در یک فامیل نسبتآ نادار) در شهر زیبای کابل دیده بجهان گشودم ٫ پدر(رحیم پیشه و شغل ازاد داشت. مادرم مصروف امور منزل بود ( ۲ ) برادر و ( ۵ ) خواهر دارم. دورهء ابتدائیه را الی صنف چهارم در مکتب (سعدالدین انصاری) و دوره ثانوی را در لیسه ( زرغونه ) کابل به به اتمام. رسانده ام و متاسفانه به دلیل شرایط ناگوار وطن و مصروفیت های. هنری نتوانستم به تحصیلات خویش بیشتر ادامه دهم.
در سال ( ۲۰۱۵) با جوانی از عرصه سینما به اسم ( نورالله عزیزی) که او هم در چندین فیلم و سریال به عنوان هنرپیشه و یا هم نویسنده فیلمنامه و کارگردان نقش داشت ،از طریق فیسبوک اشنا شدم و ازدواج نمودم و ثمره ازدواجم یک دختر چهار ساله بنام (صوفیا جان ) میباشد .
سوال ۳: بانوی مارینا جان عزیز در وحله ی نخست میخواهم ٫ ماجرای رو آوردن تان را به جهان سینما به گونه ی مفصل تری بدانیم که چه وقت و چه گونه به جهان سینما آشنا شدید؟ مشوق. اصلی شما در این راستا کیها بودند ؟
جواب : آقای جوهر ٫ آشنائی من با جهان سینما یک امر کاملأ تصادفی بود
در آغازین دوره. ابتدائیه مکتب که ده سال بیش نداشتم ٫ درس میخواندم و غرض تقویه بنیه مالی فامیل روزمره در جاده های پر ازدحام و پر جمع وجوش شهر کابل مصروف دست فروشی مجلات و سایر روز نامه ها بودم که به یک باره گی با محتر م ( صدیق برمک ) اشنا و پایم به جهان سینما کشانیده شد .
سوال ۴: بانو گلبهاری ، شما در سن و سالی به جهان سینما رو آوردید که بیش از ده سال نداشتید٫ آیا بخاطر دارید پیشنهادی که در وحله نخست بخاطر ستاره شدن تان در فیلم بشما ارائه گردید در ان لحظه چه تصوراتی در ذهن تان خطور میکرد؟
جواب : بلی. درست است ٫ جناب جوهر بزرگوار. اگر بی پرده بگویم موقعیکه پایم به سینما. کشانیده شد طفلی بیش نبودم ٫ حتی نمیدانستم که سینما و یا صنعت سینما یعنی چه ؟ زیرا ترس و بیم حکومت طالبان هنوز تارو پود وجودم را می فشرد و هرلحظه از وَهم و بیم آن هراس داشتم. حتی گریه میکردم.
سوال ۵: به کدام. لسان های خارجی. آشنائی و حاکمیت دارید ؟
جواب ؟ لسان مادری ام دری ، فرانسوی و انگلیسی در حد که میتوانم مشکلاتم را حل کنم ۰
سوال ۶: بانوی گرامی ٫ پیشنهاد کارگردان فیلم در موردِ ماشین کردن مو ها و پوشیدن لباس بچه گانه در فیلم اُسامه بشما دلگیر نبود و یا آنرا بکمال میل پزیرا شدید ؟
جواب: جناب عالی چطوریکه در جواب قبلی ام گفتم به سینما و سینما گری اصلأ فکر نمیکردم ٫ فقط به ترس و هراس طالبان می اندیشیدم و برایم. آزار دهنده بود ۰ بخاطر پوشیدن. لباس بچه گانه گریه نکردم ٫ اما بخاطر کم کردن مو هایم زیاد گریه کردم و متاثر بودم ٫ حتی بگونهء که در بعضی قسمت های فیلم ایجاب نمیکرد که گریه کنم اما ناخود آگاه میگریستم و اشک میریختم.
سوال ۷: در صحنه ی از فلم اُسامه بالا شدن و پائین آمدن تان از بالای درخت به تصویر کشیده ٫ آیا حین شوتینگ این صحنه به دشواری های مواجه نشدید ؟
جواب : اگر راست بگویم به درخت بالا رفتن و اکثر صحنه های فیلم را در زندگی طفلانه ام هیچ تجربه نکرده بودم. بالا شدن و پائین شدن بالای درخت برایم دشوار بود اما بعد از دوسه مرتبه تمرین، به انجام آن موفق شدم ۰
سوال ۸: مارینا جان شما كه از طريق هنر تان در محيط و اجتماع سُنتى افغان زمين شهرت بسیار كسب نموديد، برخورد مردم را در محيط ماحول خويش بعد از نقش آفرینی تان در فیلم اُسامه چگونه ارزيابى ميکردید ؟
جواب : محترم در وحلهء نخست برایم مشکل آفرین نبود ٫. اما همین. که فلم روی پرده های سینما رفت و شهرتم همه گانی شد ٫ همیش نشانهء انگشت و اونه اونه بودم ٫ تا سرحدیکه در سنین پانزده و شانزده سالگی لاجرم بُرقه یا چادری به سر میکردم و از خانه بیرون می رفتم.
سوال ۹: چه وقت به فرانسه آمدید؟ علت مهاجرت تان بر مبنای کدام. اصل استوار است ؟ زندگی فعلی تانرا در کمپ مهاجرین و جهان مهاجرت چگونه می پندارید ؟ اسناد قبولی بدست اوردید یا خیر ؟
جواب : در سال (۲۰۱۵) بعد از ازدواجم به اساس دعوت یک فستیوال فیلم با شوهرم به فرانسه آمدم. با تاسف نسبت وضع نا به هنجار وطن و تهدیداتی که نسبت به من وجود داشت نخواستم دو باره به کشور بر گردم و مجبور شدم در فرانسه باقی ماندم و بعد از مدتی چهار ماه پناهندگی ام پذیرفته شد.
آقای جوهر دوری از وطن ، خانه و کاشانه بخصوص از خانواده ، پدر و مادر ٫ دشواری های کمپ مهاجرین و غیره مشکلات های زندگی در روح و روانم اثرات بسیار منفی بجا گذاشت٫ حتی تا سرحدیکه به افسردگی و دیپریشن ابتدائی مبتلا شدم .
سوال ۱۰: در طول مدتیکه به جهان سینما رو آوردید آیا از سایر کمپنی و یا موسسات سینمائی خارجی دیدن نموده اید یا خیر اگر بلی چه وقت برای چه مدت و از کدام. ممالک ؟
جواب : جوهر صاحب بعد از تکمیل شدن فیلم اُسامه در کل تقریبأ در نزده فلم کوتاه و بلند دیگر هم حصه گرفتم که زیادتر این فلم ها به اساس پیشنهاد کشور های خارجی نظیر بلجیم، کانا دا و سایر پروژه های خارجی بود به همین ترتیب در فیستیوال های شانزده مملکت نظیر سویدن، کوریا جنوبی، قزاقستان ، ارمنستان، تاجکستان، وغیره اشتراک کردم که اشتراکم در این همه فستیوال ها به اساس دعوت ممالک میزبان وسهم. گیری ام در فیلم های کوتاه و بلند آنها بود۰
سوال ۱۲: چرا فامیل نورالله عزیزی به ازدواج شما مخالفت میکرد ؟
جواب : جوهر صاحب درست است که طرح وتوافق ابتدای دوستی بین من و نور الله عزیزی صورت گرفته اما وصلت ما به رسم عنعنه و سُنت وطنی به اساس خواستگاری و رسم و رواج هاي دیرینه فامیل های ما بوده. آنچه را که شما عنوان نمودید شایعه بیش نیست .
سوال ۱۳: بانوی گرامی میدانم که سناریوی فلم های اُسامه و جنگ تریاک به کار گردانی. محترم صدیق برمک بلند ترین جوایز بین المللی را منجمله
گولدن گلوپ ، دور بین طلائی فستیوال کن و تعداد زیادی از جوایز معتبر سینمایی را کسب. و کمائی کرد ۰ اثرات مادی و معنوی این همه. جوایز و دست آورد ها به طور اخص در شما چه بود؟
جواب : نفع که من از فیلم اُسامه بدست آوردم از نگاه معنوی همان کسب شهرت بین المللی، و ملاقات های تعارفی ام با شانزده فستیوال های خورد و کلان کشور های خارجی بود. از نگاه مادی مبلغ پنج هزار دالر از طرف کشور کوریائی شمالی و پنج هزار دالر ازطرف محترم محسن مخملباف که بمن اهدا گردید.
تشکر ماریناجان. عزیز که ساعات چندی پای. تیلفون نشسته به سوالاتم پاسخ ارایه نمودید .
از شما جوهر صاحب بزرگوار تشکر. که قبول زحمت فرموده با پرسش های عالی و جامع تان حال و احوال فرهنگیان کشور را گرفته و آنرا همگانی و رسانه ی میسازید .
مصاحبه. کننده خیرمحمد ( جوهر)
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی
******
استاد عبدالمحمد همآهنگ
نویسنده : حبیب عثمان
اصلاح : حارث هماهنگ
من به عشقت ساز گاری داشتم دارم هنوز
هم ز تو امید یاری داشتم دارم هنوز
عبدالمحمد همآهنگ در سال۱۳۰۶ خورشیدی در کوچه خرابات کابل چشم به جهان گشود. در ۱۷ جوزا سال ۱۳۹۱ در همین کوچه چشم از جهان فرو بست. و ﺩﺭ 18 ﺟﻮﺯا ﺩﻓﻦ ﮔﺮﺩﻳﺪ. او ده ها آهنگ مشهور و صد ها خاطره شیرین برای طرفداران سوال گزارش به یادگار گذاشته است.
استاد همآهنگ در میان مردم عام محبوبیت زیادی داشت. پس از او بسیاری از خوانندگان دیگر کار او را تقلید کردند ولی هیچ کس نتوانست صدای او را تقلید کند. او از نو جوانی به شغل پدری که موسیقی بود روی آورد. ابتدا نزد استاد ﻏﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﺳﻦ 11 ﺳﺎﻟﮕﻲ ﺑﺮاﻱ ﺁﻣﻮﺯش ﻃﺒﻠﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺷﺪ.
و ﺷﺶ ﺳﺎﻝ ﺷﺎﮔﺮﺩ اﺳﺘﺎﺩ ﻏﺎﺯﻱ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻌﺪا ﺑﻪ ﺁﻭاﺯﺧﻮاﻧﻲ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩ و ﺷﺎﻛﺮﺩ اﺳﺘﺎﺩ ﺭﺣﻴﻢ ﺑﺨﺶ ﺷﺪ.
همآهنگ در جوانی به هند رفت تا نزد استادان هندی موسیقی بیآموزد. اما استاد هندی اش در کلکته او را پس به کابل فرستاد و به او گفت وقتی با محمد حسین سر آهنگ در یک کوچه زندگی می کنی چرا به هند آمده است. همآهنگ پس به کابل آمد و روزی با پدرش به خانه اﺳﺘﺎﺩ سر آهنگ رفت تانزد او "گر" ﺑﻤﺎﻧﺪ و ﺷﺎﮔﺮﺩ بنشیند و تا وقتی که استاد غزل افغانستان زنده بود در کنار او بود.
اوج موفقیت او در دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بود. بخصوص در ایام جشن های استقلال که در شرق شهر کابل برگزار می شد در کمپی که وزارت مالیه برپا کرده بود آواز می خواند.
همآهنگ به اکثر ولایت های افغانستان برای اجرای کنسرت می رفت. او به خصوص در ایام سال نو به شهر مزار شریف می رفت و برای مردمی که از سراسر افغانستان به میله سال نو می رفتند آواز می خواند و این برنامه را برای ۳۷ سال پیاپی ادامه داد و از این طریق با مردمان زیادی از تمام قرا و قصبات کشور آشنایی حاصل کرد.
در دهه ۷۰ که شهر کهنه کابل به شمول خرابات با بمباردمان های ممتد مجاهدین به خاک یکسان شد. استاد همآهنگ با سیلی از خراباتیان دیگر مجبور به ترک دیار شد و در پیشاور منزل گزید. او در پیشاور کار موسیقی اش را ادامه داد و در آن جا از جمله " آهنگ کابل جان در گرفت دودش برأمد" در مورد ویرانی کابل خواند که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در قسمتی از این آهنگ از مرگ موسیقی در کابل یاد می کند:
دگر به جنس هنر در وطن بهایی نیست
دگر ز کوی خراباتیان صدای نیست
همآهنگ در آخر زندگیش به مریضی قلبی دچار شد. در هند به تداوی رفت. دکتر او را از خواندن آواز منع کرد پسرش می گوید، همآهنگ پس از آن روز ها از بالکن خانه اش به تماشای کابل می نشست و با شنیدن کست های قدیمی اش اشک هایش جاری می شد و خاطرات جوانی اش را مرور می کرد.
همآهنگ برای اجرای کنسرت به ده ها کشور خارجی سفر کرد. ولی هیچ گاه نتوانست آرامشی را بیآبد که در کوچه خرابات کابل می یافت. این شعر حافظ را همیشه زمزمه می کرد:
مقام هستی ما گوشه خرابات است
خداش اجر دهد هر که این عمارت کرد
در مورد تاریخ وفات آخرین آواز خوان خرابات جناب " الیاس ابدالی" نوشته است:« همآهنگ در ۱۸ جوزای ۱۳۹۱ خورشیدی به عمر ۸۵ سالگی در گذشت. ۲۵۰ آهنگ در آرشیف رادیوی و دها آهنگ در آرشیف تلویزیون ملی بجا مانده است.»
چه کردم که ز جانان خود جدا شدم
چه گفته ام که گرفتار این بلا شدم
به آه و غصه و افسوس و اشک و بیداری
میان هم سفران بی تو آشنا شدم
به من نگفته کسی تاکنون گناهم چیست
کزین گناه سزاوار این جزا شدم
ز آب دیده زمین را نمودم دریا
درون کشتی غم بی تو آشنا شدم
******
وژمه شجاعی
وژمه شجاعی متولد سال 1374 در خانواده شجاعی که از نامش هویداست چشم به جهان گشودم.قسمکه از هر شخص میدانیم علاقه اش از طفولیت بوده من هم علاقه ام از 5 ساله گی به علم دانش بودنظر به علاقه که داشتم تا صنف سوم در کورس های خانه گی علم را فراگرفتم و در مکتب نظر به سن کم که داشتم بااوجود که تا صنف 3 حاضر به امتحان دادن بودم ولی در صنف دوم پذیرفته شدم.
بلاخره دروس خویش را در سال 1391 در لیسه عالی ملالی به اتمام رسانیدم وباسپری نمودن امتحان کانکوربابدست اوردن 236 نمبر در دانشگاه کابل پوهنحی هنرهای زیبا در بخش نقاشی راه یافتم.
که واقعن راهی بود برای بازسازی آینده ام .دراین مدت 4سال دوران تحصیلی توانستم همزمان کورس های هنر رسامی خطاطی را هم تعقیب کنم و بیاموزم.که خوشبختانه درسال 1395 به درجه لسانس از پوهنتون کابل فارغ شدم.در اواخر سال 1395 توانستم عضویت نهاد جوانان مخترع افغانستان را بدست بیاورم و به تیم انها بپیوندم که در اولین برنامه نقش جوانان مخترع افغانستان اثارم را در نمایش بگذارم و از طرف وزارت اطلاعات فرهنگ معینیت تعلیمات تخنیکی و مسلکی وزارت معارف نهادجوانان مخترع افغانستان و پوهنتون رنا تقدیر شوم.برنامه دوم که توانستم تقدیر شوم و اثار خودرا در نمایش بگزارم پیشواز از بهار 1396 از طرف نهادجوانان مخترع افغانستان بود که بعداز سپری نمودن برنامه توانستم جایگاه ریسه شورای مرکزی جوانان مخترع و ریسه کمیته هنری این نهاد را ازان خودنمایم.و با همچون فعالیت ها ورکشاپ های در بخش هنر و تکنالوژی مدرن دایر واشتراک کرده توانستم تقدیر و تشویق بیشتر شوم.و از جمله نمایشگاه های که بیشتر مورد تشویق قرار گرفت و بیشترین رسانه های تحت پوشش خبری قرار دادند (نقش جوانان مخترع در افغانستان .نمایشگاه مهر اشتی نمایشگاه زن در آیینه هنر .و لبخند را هدیه نمایید ) میباشد. در جریان فعالیت ها بابیشترین رسانه ها مصاحبه های داشتم و از بیشترین نهادها سازمان ها تقدیر و تشویش بیشتر شدم .همیشه سوال اینجاست که چی باعث میشود یک شخص یک رشته را انتخاب و ادامه تحصیل میدهد.باید گفت روزی که به دنیایی هنر پا گذاشتم بخصوص بازی بارنگ ها و طراحی دنیایم را عوض کرد .من باهنرم ارامش بدست میاورم .باهنرم زندگی میکنم ورویاهایم را به واقعیت مبدل میسازم .با عشق که از هنر در وجودم اوج میزند دوست دارم بنویسم بنوازم طراحی کنم وعکس برداری کنم که خوشبختانه تاجای در عرصه هنر عکاسی نواختن گیتار و طراحی لباس صنوف را هم تعقیب کردم و اموختم با این همه علاقه مندی به هنر موفق به این شدم تا انستیتوت هنری را تحت نام انستیتوت هنری پیکاسو را با جمع از جوانان بخصوص بانوان تاسیس کنم و گام های بزرگ در راستای هنر بردارم. در نخست تمایل دارم جهت اشنایی هرچه بیشتر انستیتیوت هنری پیکاسو به معرفی مختصربگیرم.شاید بر بعضی ها سوال برانگیز باشد که کلمه پیکاسو یعنی چی(Pablo picasso)
نقاش.شاعر.طرح صحنه.پیکرتراش. گراورساز.سرامیک کار اسپانیایی ویکی ازبرترین وتاثیر گذارترین هنرمندان صده 20 میلادی بود.او به همراه ژرژبراک نقاش وپیکرتراش فرانسوی سبک کوبیسم را پدید اورد.
پیکاسوبه دلیل جستجوگری نوآوری پرکاری و اثر گذاری برمعاصران از مهم ترین هنرمندان سده بیستم به شمار میرود.نظربه کارکردهای پیکاسو و علاقه مندی بیشتر به این هنرمند خواهان شدم تا به این نام انستیتوت را تاسیس کنم .تا اگو خوب باشد برای دست اورد های بیشتر در عرصه هنر
ودر رابطه به انستیتوت باید گفت:
انستیتوت هنری پیکاسو با اهداف و برنامه های ملی و بین المللی با داشتن تیم خلاقانه مصمم است که به شکل مسلکی در راستای علم.هنر و فرهنگ فعالیت نماید.
انستیتوت هنری پیکاسو فعالیت های خودرا از سال 1396 ه خ بشکل رضا کار به همکاری بعض دفاتر آغاز نموده و تلاش براین دارد تا روزی به شکل مستقل فعالیت نمایید و تا پل ارتباط میان جوانان بوده
.و کلمه نتوانستن را ریشه کن کند.به شجاعت و توانایی های هرفرد امید ببخشد و زمینه یی به تصویر کشیدن رویاهای هرفرد را به خصوص بانوان این سرزمین را فراهم سازد.
ما در اولین برنامه کاری خویش کوشیده ایم تا تدریس و برنامه های موثر هنری را به صورت اکادمیک برای مخاطبین خویش داشته باشیم .ما برای جاودان ساختن علم و هنر و امید بخشیدن افراد جامعه خود تلاش میکنیم.
بنابرین انستیتوت هنری پیکاسو باورمند براین است تا در عرصه رشد استعداد های هنری زمینه سازی فرهنگ هنر آفرینی در افغانستان و اشتغالزایی را برای جوانان در جامعه ایجاد نماید.
انستیتیوت هنری پیکاسو آرزو دارد که هنرجویانی که ازین انستیتیوت فارغ میشوند با یک دنیا دست آورد و امید به سمت پیروزی و قله های موفقیت پیش روند.
در کنار ایجاد انستیتوت در سال ۱۳۹۷ در سازمان فکر جوان بحیث سخنگوی این سازمان فعالیت های داشتم در سال 1398 درسازمان جنبش نسل تغیر عضویت حاصل نمودم و همچنان در مرکز خدماتی بی جوزه بحیث محصول بخش هنری همکاری های داشتم . همچنان در سایر دفاتر بحیث کارمند ایفا وظیفه نموده ام
دراخیرباید گفت من به حیث یک دختر افغان خواهان این هستم تا بتوانم به همه جوانان مخصوصن دختران و زنان امید بخششم تا از ناامیدی دست بکشند و با یک هدف قوی پا در عرصه موفقیت بگذارند
ودست باشم برای یاری رساندن به هموطنم
شروع کردن کلید بنیادی رسیدن به موفقیت هاست.
وژمه شجاعی نقاش رییس و موسس انستیتیوت هنری پیکاسو
******
7-16-2020
چهره های اشنا
ناصر عزیز کیست؟
او که از اوان کودکی به فلم و هنر نمائی در فلم علاقه داشت کار های هنری اش را از سن( 13) سالگی آغاز نمود٫ بعد از آموختن اکتینگ٫ در (12)فلم درخشید و نقش بازی کرده ٫ فلم هنری سیاه موی جلالی اولین فلمی بود که شکار این هنرمند تازه کار شد٫ و در آن نقش یک چوپان را موافقانه ایفأ کرد٫ برازندگی ٫ استعداد ٫ اهلیت و لیاقت ناصر عزیز ٫ کارگردان و فلم سازان را واداشت. تا نقش های برازنده تر و بالاتر را برایش ارائیه کنند۰ بلی دوستان ۰
حال میرویم پای صحبت و انتریو این چهره هنر آبدیده ی سینما که چه گفتی های دارد۰
1–سوال:سلام آقای عزیز گرامی، قلباً سپاس از شما هنرمند شناخته شده ی مردمی که علی الرغم مصروفیت های کاری تان حاضر به مصاحبه شدید.
جواب: سلام و عرض ارادت خدمت شما جوهر صاحب معزز و خوانندگان برگه. وزین شما ٫ ممنونم از اینکه وسیله شدید تا از اینطریق لحظه ی با هموطنانم باشم.
2–سوال: جناب عزیز گرامی به ایقان کامل که شما در بین هممیهنان و دوستداران هنر تان از شهرت فزاینده ی برخوردار هستید. با آنهم ممکن است که بیوگرافی مختصر تانرا مجدداً به علاقمندان و دوستداران هنر تان، بخصوص آنهاییکه با بیوگرافی شما کمتر آشنایی دارند، ارایه فرمایید؟
جواب: با کمال میل من در خدمت هستم ۰
اسم من محمد ناصر تخلص ام. عزیز. است ٫ در سال (1364) در یک فامیل. روشن فکر. در کوچه. بارانه شهر قدیم کابل بدنیا امده ام۰
تحصیلات ابتدائیه را در مکتب گوهری و بعدأ از لیسه نادر یه فارغ شدم
مثل. سایر افغانها بقای زندگی را در وطن محال یافته از سال (. 1989 ) خانه و کاشانه ام را ترک و مهاجرشدم فعلا در امریکا زندگی میکنم ٫ دو بار ازدواج کردم وصاحب یک پسر و یک. دختر میباشم۰
والدم(. سمت دولتی ) داشت مادرم مصروف امور منزل بود ۰
3–سوال : ناصر گرامی ٫ لطفأ به پیشینه کاری تان در وطن اندکی روشنی انداخته بنگارید که چطور به جهان سینما. رو اوردید٫ و کار را از کجا آغاز نمودید ۰
جواب : جناب جوهر صاحب٫ از طفولیت بسیار علاقمند سینما بودم و آرزو داشتم که یک روزی هنرپیشه ی سینما شوم نمیدانستم از کجا آغاز کنمچونانوقت (13) سال داشتم با تلاش زیاد اریانا فلم را پیداکردم و توسط دوست برادرم صدیق جان خطات با محترم انجنیر لطیف معرفی شدم آنوقت آریانا فلم تازهروی سناریوی فلمسیاه موی جلالی آغاز کرده بود دایرکتر عباس (شبان) نقش یک چوپان را برایم داد٫ در عین زمان با فقیر نبی مرحوم که نقش جلالی را بازی میکرد و تازه تحصیلات خودرا در انستیتوت پونه تکمیل نموده بود معرفی شدم وشروع به فرا گرفتن دروس اکتنگ سینما نمودم۰
فلم دومی ام (غلام عشق ) با سناریست ودایرکتر توریالی شفق و فلمی سومی (اخترمسخره) نام داشت که برای فیستیوال سینمایی ساخته میشد ودرظرف (45)روز تکمیل گردید
اولین فلم افغانی بود که تکت هایش بازار سیاه شد در حال که در سه سینمای شهر در معرض نمایش قرار داشت ٫ به همین ترتیب فلم (4) بنام (دهکده ها بیدار میشوند) و فلم پنجم ام ( فرار) نامیده میشد که سه ماه در سه سینما نمایش آن از استقبال فوق العاده مردم. بر خوردار بود
در عین زمان من همکار رادیو تلویزیون بودم در شعبه درام و دیالوگ دری در داستان ها و درامه ها نقش بازی میکردم وهمچنان اولین بار در درامه تیاتر قمار بازان با استاد بیسد مرحوم و استاد صادق مرحوم نقش آفریده ام۰
4–سوال :سفر های کاری خارج از کشور داشتید یانه ٫ اگر بلی به کدام. مقاصد و به کجا ؟
جواب: بلی محترم اولین بار درفیستیوال سینمایی آسیا آفریقا امریکای لاتین اشتراک نمودم که فلم( فرار )بهترین جایزه فیستیوال را گرفت و به همین ترتیب فلم (پرنده های مهاجر) در فیستیوال بین المللی حایز بهترین جایزه شد که در ردیف اول فلم ها قرار گرفت بعدأ در فلم صبور سرباز که نقش اول را ایفا نمودم سخت از طرف بینندگان تشویق گردیده و فلم در فیستیوال ماسکو بهترین جایزه را گرفت که من هم با جناب محترم انجینر لطیف نیز اشتراک داشتیم۰
5–سوال : فرمودید دو بار ازدواج نمودید٫ شوخی. روا باشد٫ انتظار ازدواج سومی را در انظار دارید یا خیر بزرگان گفته اند چیزیکه. دو شد. سه هم میشود ۰؟ ههههههه
جواب : برا ی یافتن زن می ارزد که چندین جوره بوت را کهنه کرد ۰ ههههههه
6–سوال: جناب عالی فرمودید که دو فرزند دارید ٫ دیدگاه ارجمندان نسبت. به مسلک و هنر پدر شان. چه میباشد
آیا یکی از آنها عشق و علاقه به هنر. پدر دارند یا خیر ٫ ممکن است مُهره ی جاگزین پدر شوند ۰
جواب : آقای جوهر عزیز٫ شما خود میدانید ٫ جایی که. هنر خوار شود خرافات ارزشمند میشود ایشان علاقمند به هنرمند و هنر پیشه شدن خود را ندارند. اما به. هنر و هنر مندان علاقه زیاد. دارند و آنرا استقبال میکنند۰
7–سوال : ماشالله وطن هنر مندان و سینما گران زیادی از طبقه. اناث و ذکور را در آغوش. دارد
٫ دید گاه شما. نسبت به آنها چیست٫ از طبقه ذکور و. اناث به هنرنمائی کدام یک از آنها بیشتر شما علاقه. دارید و آنرا میپسندید لطفأ از ایشان نام ببرید ۰ فراموش نکنید که مطلبم از هنرمندان سینما است ۰
جواب: من با اکثر هنرپیشه های اناث و ذکور کشور در رادیو تلویزیون وسینما همبازی بودم مثل فریما جان درفلم فرار نقش مقابلم را بازی میکرد سایره اعظم ٫ خورشید جان ٫هما مستمندی ٫عادله ادیم ٫ سلام سنگی ٫ مرحوم فقیر نبی ٫ سعید ورکزی و غیره که واقعا افتخار کشور ما هستند میخواهم یادی کنم از هنرمند عزیزمرحومه انیسه وهاب دربعضی از داستان ها ودرامه های رادیو با من نقش ایفا میکرد بسار برایم عزیز ومهربان بود روحش شاد یادش گرامی
8–سوال: ناصر جان گرامی میشه که به عنوان سوال اخیر یک یک از خاطرات شیرین و تلخ زندگی تان را بنویسید۰
جواب : جوهر صاحب ٫ مردم ما آنقدر به فلم های هندی عادت کرده بودند که سالیان متمادی در هر کوچه وبازار خواندن های فلم هندی ورد زبانشان. بود و در سینماهای شهر ما قسمأ فلم های مبتذل هندی بنمایش گذاشته میشد بسیار دشوار بود تا فلم های افغانی جا گزین فلم های هندی شود و باور بیننده را کسب کند شما یقین کنید آقای جوهر روزی رسید که فلم های افغانی ریکارد را شکست وفلم های ما در سه سینمای شهر بنمایش گذاشته میشد و تکت ها بازار سیاه میکردید ۰ که این یکی از خاطرات خوشم. پنداشته میشود ٫ دوری از وطن قتل و قتال همشهریان و خرابی شهر کابل را میتوان منجمله خاطرات. تلخم. محسوب نمود۰
9–سوال :محترم جناب عزیز گرامی ٫جهان سپاس از الطاف نیک تان که علی الرغم مصروفیت های زیاد کاری تان حاضر به مصاحبه و پاسخگويی به سوالات دوستان و علاقمندان خویش شدید.
جواب: اجازه دهید من هم از جانب خود از شما جناب جوهر صاحب عزیز، بخاطر اینکه قبول زحمت فرموده با انجام مصاحبه های جامع مخصوصامعلومات مفصل در مورد بیوگرافی هنرمندان و فرهنگیان کشور که ارایه میدارید، اظهار امتنان نمایم.
در اخیر از شما خواهشمندم سلام و احترام مرا خدمت جناب محترم حسن خان شیر دل رییس افغان اکادمی و بانو پروین جان رحمتی شاعره و گوینده توانای تلویزیون کابل tvus وسیله شوید. موفق و کامگار باشید.
مصاحبه کننده خیرمحمد(جوهر)
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی۰
******
نویسنده: یما ناشر یکمنش
استاد مهوش، بانوی آوازها :
استاد مهوش مدتی نزد استاد سرآهنگ موسیقی آموخت.
گلالی، دخترک بازیگوش مکتب شاید هیچ گاهی تصور نمی کرد که روزی از حنجرۀ او یکی از زیباترین آوازهای این سرزمین بلند می شود.
"استاد مهوش، بانوی آوازها" بخش دیگری از سلسله معرفی هنرمندان است که تحت عنوان «یک پنجه ساز؛ گپی با هنرمند» نشر می شود. یما ناشر یکمنش، نویسنده افغان و همکار صدای آلمان تهیه این سلسله برنامه ها را به عهده دارد. برخی دیگر از هنرمندان افغان نیز در این برنامه معرفی می شوند.
«من برای آموختن موسیقی، برای مدتی نزد استاد سرآهنگ مرحوم به خانۀ او در کوچۀ خرابات می رفتم. یک روز گفت که فردا رادیو بیایی. فردایش که رفتم، استاد آهنگ "خیزید یک دو ساغر صهبا بیاورید" را می خواند. گفت بنشین و با من بخوان. چند بار که تمرین کردیم، آهنگ ثبت شد. ثبت که به پایان رسید آن وقت بود که متوجه شدم با کی دوگانه خوانده ام. یکباره ضعف کردم. وقتی به هوش آمدم، استاد غلام نبی دلربا نواز رو به من کرده گفت: مهوش بچیم! دیگران پیش از انجام یک کار بزرگ ضعف می کنند، تو بعد از کار ضعف کرده ای! از این دوگانه خوانی با استاد، تا امروز بر خود می بالم.»
«یک روز نینواز مرحوم که در وزارت خارجه کار می کرد، وزارت نرفته بود. احوال فرستاد، من و احمد ظاهر را به خانۀ خود خواست. دو آهنگ تازه برای احمد ظاهر داشت و سه آهنگ برای من. "کجکی ابرویت نیش گژدم است" و "بد دعایت کنم" و یک غزل را برای من داد. دو آهنگ اولی را تمرین کردیم و وقتی از تمرین آهنگ سومی فارغ شدیم، خواستیم آن دو آهنگ را یکبار دیگر مرور کنیم. دیدیم که اشعار هر دو آهنگ از روی هارمونیه گم شده است و احمد ظاهر هم درک ندارد. سه چهار ساعت بعد احمد ظاهر آمد و گفت که آن دو آهنگ خوشش آمده بود و در همین فرصت رفته و هر دو را ثبت کرده است. هر چه کردم بی فایده بود و احمد ظاهر به جواب من فقط می خندید. در آن مدت کوتاه شاید هم ثبت نکرده بود اما می گفت که هر دو را ثبت کرده است. نینواز به عوض آن برایم آهنگ "دلکم ای دلکم" را ساخت و "زیم زیم" را من بعدتر در ایران ثبت کردم.»
یما ناشر یکمنش، نویسنده سلسله معرفی هنرمندان
«در سلسلۀ داستان های دنباله دار رادیو، یک زمانی داستان ملا محمد جان را ساخته بودند. قرار بر این شده بود که آهنگ را خانم سلما بخواند. وقتی از او خواستند که فقط با یک دوتار باید آن را ثبت کند، حاضر به این کار نشده بود. از من خواستند که بخوانم. شمس الدین مسرور دوتار نواخت و من آن را برای داستان های دنباله دار رادیو خواندم. داستان که از رادیو نشر شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت و مردم تقاضا کردند که ملا محمد جان به آواز من هم ثبت شود. من به فرمایش مردم این آهنگ را دوباره با موزیک هم خواندم.»
«در زمان ریاست جمهوری داوود خان، اندیرا گاندی به کابل آمد. یک شب در دعوت وزارت خارجه جمعی از هنرمندان مثل استاد سرآهنگ، احمدظاهر، رخشانه و احمد ولی برایش برنامه اجرا کردیم. شب بعد در تپۀ پغمان دعوت بود. داوود خان در دعوت نبود اما خانمش، زینب داوود و تمام اعضای کابینه آمده بودند. استاد رحیم بخش، ژیلا و زلاند و دیگران خواندند. برنامه طوری ساخته شده بود که بعد از دیگران من می خواندم و پس از من، برنامۀ موسیقی با خواندن استاد سرآهنگ ختم می شد. نوبت من که گذشت، استاد سرآهنگ خواند و برنامۀ موسیقی باید ختم می شد که داکتر نوین آمد و گفت، باید بعد از استاد سرآهنگ، مهوش دوباره بخواند زیرا خانم اندیرا گاندی خودش این را تقاضا کرده است. باز روی استیژ رفتم. اندیرا گاندی چوکی خود را گرفت و از زیر خیمه آمد و نزدیک استیژ نشست. کمی که خواندم، فرمایش داد که همان ترانۀ تودی را بخوان.
من در راگ تودی یک ترانه را شب قبل هم برایش خوانده بودم. در ختم کنسرت به سویم آمد و من دستانش را بوسیدم. یکی دو نفر از همکاران برایم گفتند که چرا دستان یک هندو را بوسیده ام. در این صحبت ها بودیم که خانم داکتر نوین آمد و پرسید چه گپ است. وقتی ماجرا دست بوسیدن مرا برایش گفتند، عصبانی شد و گفت: نمی دانید که اندیرا گاندی کیست؟ او یک شخصیت جهانی است.»
«در افغان موزیک بودیم. نینواز، مسحور جمال و گل علم هم بودند که ترانه ساز از من پرسید: یک خواندن ساخته ام، خوانده می توانی؟
خواندن "اوبچه با تو نرقصم چَه چَه چَه" مقصودش بود. گفتم پناه به خدا، کوشش می کنم. او آن را چندین هفته با یکی از خواننده ها تمرین کرده بود اما نمی شد. تمرین را شروع کردیم. به زودی آهنگ ثبت شد. یادم است که گلزمان دایره زده بود. یحیی جان آصفی روز بعد از ثبت، خانه ام آمد و برایم بیست و پنج هزار افغانی و یک دانه رادیو را تحفه آورد.
شاه ولی ولی "ترانه ساز" در یک مصاحبه خود با هفته نامه امید در شماره 702، یازدهم میزان 1384 گفته است: «یک وقتی در کابل آهنگ "چَه چَه چَه" مود شد. این باعث شد تا من یک آهنگ افغانی بسازم: اوبچه با تو نرقصم چه چه چه...
اوایل کودتای داوود خان بود. یک روز عسکر آمد که شما را وزیر داخله قدیر خواسته است. فکر کردم که زندانی خواهم شد. رفتم دیدم که اتاق انتظار پر از قوماندان و حاکم است. وقتی داخل اتاق شدم هم پر از همین آدم ها بود. بعد همه را رخصت کرد و هر دو تنها شدیم. گفت: ولی جان! رهبر از شما بسیار خوشی کرد...از این آهنگ او بچه که شما ساخته اید و بعد یک پاکت را به من پیش کرد، پنج هزار افغانی در آن بود و گفت، حضور رهبر این را به شما بخشش فرستاد... بعد پرسید که شعر این آهنگ را کی ساخته؟...گفتم شعرش را هم خودم ساخته ام. یک پاکت دیگر را پیش کرد که در آن هم پنج هزار افغانی بود... قدیر خان افزود که حضور رهبر خواهش کردند که از این قسم آهنگ ها زیادتر بسازید، برای همبستگی ملی ما خوب است...پسانتر آهنگ دیگری ساختم که تقریباً تمام حرفه های مردم را در آن آورده و تمجید کرده بودم، از جوالی گری تا سلمانی و غیره را که دیگر فرصت نیافتم آن را به کدام خواننده بدهم، خودم آن را ثبت کرده ام و تا حال نشر نشده است. بعد آهنگ دیگری ساختم به نام من جاروکش افغانستانم...»
شهزاده سمرقندی، ژورنالیست تاجیک در سایت رادیو زمانه در 23 جوزای 1386 نوشت: «سالی که برادرم به دنیا آمد ترانه ملا محمد جان در تاجیکستان و قسمت های تاجیک نشین آسیای میانه به محبوبیت رسیده بود. پدرم که عاشق ترانه های مهوش بود، برای اولین فرزند و یگانه پسرش نام محمد جان را انتخاب کرد. این ترانه پدرم را از یک گرفتاری سخت نجات داد. زمانی که پدرم تازه به حزب کمونیست پیوسته بود و اسم محمد ممکن بود او را از اعتماد هم حزبان دور کند و به جرم اسلام گرایی به زندان افگند، تمام مردم این ترانه را می خواندند و ملا محمد جان معروف بود در شوروی سال های 1970. او توانست نامی را که دوست داشت به بهانۀ معروفیت این ترانه بر پسرش بگذارد.»
یک لیست ناتمام از آهنگ های که توسط استاد مهوش خوانده شده می تواند چنین باشد:
آهنگ - آهنگساز - شاعر/مصنف
بشنو از نی چون حکایت می کند - نینواز - مولانا
اوبچه با تو نرقصم چه چه چه - ترانه ساز - ترانه ساز/فلکلور
عشق منی بیا، جان منی بیا - حیدر نیساز - انیسه لطیف درانی
ساقیا پر کن تو جامم از شراب نوبهار- حفیظ الله خیال ــــــ
شب شب شب شب دلکم، چو طفلکان - نینواز - نینواز
خدایا شوری عشقی بر سرش کن - نسیم (بایی) ــــ
مست و غزلخوان و دل آرا شدی - استاد هاشم ــــ
بیا که بریم به مزار - فلکلور - فلکلور
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم - استاد هاشم - سعدی
دلم را شکستی، دلت را شکستم - استاد هاشم - گلشن کردستانی
آللو للو - وحید قاسمی - علی شاه احمدی عباب
نصرو نصرو جان - فلکلور - فلکلور
زهجرانت دلم گشته آب، عقاب دل من - استاد هاشم - داوود فارانی
پیمانه آورید، میخانه آورید - استاد هاشم - عبدالرحمان پژواک
هر جا که سفر کردم، تو همسفرم بودی - عبدالوهاب مددی - صادق سرمد
گل دی په زلفو - فلکلور - فلکلور
دیوانۀ دلبر شدم، ای دوستان، ای دوستان - احمد شکران - ناصر طهوری
های های نسیم یارم، توبیا کنار من - حفیظ الله خیال - پاییز حنیفی
گلالی، دخترک بازیگوش و تنبل مکتب شاید هیچ گاهی تصور نمی کرد که روزی از حنجرۀ او یکی از زیباترین آوازهای این سرزمین بلند می شود.
در همان آغاز روی آوردن او به موسیقی، در سال 1348 خورشیدی "مروند می پریژده" یکی از آهنگ های حفیظ الله خیال را که خوانده بود، به عنوان بهترین آهنگ پشتوی سال مستحق جایزه شد. کمی بعدتر در سال 1350 خورشیدی آوازخوان برگزیدۀ سال انتخاب شد. سفر او به سوی بلندی ها آغاز شده بود. مهوش از استاد نبی گل، حفیظ الله خیال، نینواز و استاد سرآهنگ در مورد موسیقی آموخت. در سال 1352 خورشیدی نزد استاد محمد هاشم گُر ماند و شاگرد شد. وزارت اطلاعات و کلتور در سال 1356 خورشیدی برای مهوش لقب استادی داد.
مهوش یگانه زنی است که در افغانستان به لقب استادی دست یافته است
«ترانه ساز مرحوم، آهنگ "به تیغ ابروی خود" را در راگ بیهاگ برایم ساخته بود. در روز جهانی مطبوعات در استدیو مشغول تمرین آن بودیم که شفیقه حبیبی در رادیو اعلان کرد که از جانب وزارت اطلاعات و کلتور برای مهوش و امان اشکریز لقب استادی اعطأ گردید. یک دفعه در رادیو محشر برپا شد. ترانه ساز کامپوز خود را از من پس گرفت. استاد ننگیالی مرحوم تمام چیزهایی را که آدم برای یک زن نباید بگوید، برایم گفت. بسیاری های دیگر هم در دشنام دادن و توهین کردن و تحقیر کردنم کوتاهی نکردند. این مسأله بدبختانه که تا امروز ادامه دارد. فکر می کنم که یکی مسألۀ افغانستان حل نمی شود، یکی هم مسألۀ استادی مهوش!»
در جمع تمام زنان افغانستان که در عرصه ی هنر فعالیت می کنند، استاد مهوش یگانه زنی است که به لقب استادی دست یافته است. او اولین آوازخوانی است که در تلویزیون تازه تأسیس کابل که زیر نظر میرویس داوود، پسر سردار محمد داوود در مراحل اولیۀ نشرات قرار داشت، در آغاز 1357 خورشیدی به آوازخوانی پرداخت.
روزگاری رسید که در رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای مدت کوتاهی مورد بی مهری قرار گرفت. برای او و چند هنرمند دیگر از جمله الطاف حسین و ژیلا گفتند که چون چهرۀ تلویزیونی ندارند، از نشر آهنگ های شان در تلویزیون ممانعت به عمل خواهد آمد.
اما استاد مهوش را نمی شد همین طور آسان و ساده از زندگی هنری مردم حذف کرد. همکاری او با آهنگ سازان نخبۀ افغانستان، آهنگ های فراموش ناشدنی بسیاری را به ارمغان آورده بود. سال ها قبل باری من فرصت نوازندگی را در کنار استاد مهوش یافته بودم. وقتی او در کنسرت در میان موج احساسات شنونده ها، شروع به خواندن "بشنو از نی" مولانا کرد، عظمت آواز او به اندازه یی بود که برای یک لحظه فکر کردم، تمام دیوار های استیژ در حال فروریختن است. بی حکمت نیست که وقتی هنرمندان خرابات کابل، از آواز کسی تمجید می کردند، می گفتند: آن گونه می خواند که خاک از سقف فرو می ریزد.
اگر او هیچ آهنگ دیگری نمی داشت و فقط "بشنو از نی" را می خواند، باز هم کافی بود که در میان بانوان آواز، شهبانوی آوازها می شد. در یک دهۀ اخیر با این که استاد مهوش در داخل افغانستان هم کنسرت هایی اجرا نموده، اما بیشترین فعالیت های موسیقایی او در خارج از مرز های زادگاه اش بوده است.
او با انسامبل کابل در کشورهای مختلف برنامه داشته و آلبوم "رادیو کابل" را در سال 2003 میلادی با آن ثبت نموده است. او همچنان در همین سال از جانب بی بی سی جایزۀ "وُرد موزیک" را در بخش آسیا-پاسیفیک با آهنگ "للوللو" از وحید قاسمی و شعر علی شاه احمدی عباب به دست آورده است. استاد مهوش در سال 2007 میلادی، سال جهانی مولانا به عنوان اولین آوازخوان افغان در مقر سازمان ملل متحد برنامه اجرا کرده است.
استاد مهوش امروز یکی از یادگارهای ارزشمند عصر شگوفایی موسیقی رادیو افغانستان شمرده می شود. دو آهنگ "ملا محمد جان" و "بشنو از نی" با صدای او دو سفیر درخشان موسیقی ما در خارج از مرزها به شمار می رود.
بازگشت به بخش نخست مقاله.
پایان
نویسنده: یما ناشر یکمنش
ویراستار: فرهمند
كاپي از صفحه كلبه فرهنگي در پرتو شعر و ادب
******
6-28-2020
چهره های اشنا
عبدالغیاث واحدی کیست؟
با اظهار تشکر و سپاس فروان از محترمه ( کریمه جان محرابی ) (آدمین administration ) صفحهء( فرهاد جان. دریا ). که محترم ( عبدل غیاث واحدی ) یک. تن از هنر مندان سابقدار و مستعد تياتر ٫ سینما و رادیو تلویزون
افغانستان را غرض مصاحبه بمعرفی. گرفتند۰
اینک متن. مصاحبه ی که با جناب محترم واحدی صاحب عزیز صورت. گرفته غرض خوانش شما عزیزان. ذیلأ تقدیم. میدارم۰
1–سوال :سلام جناب واحدی صاحب گرامی ٫ ممنون شما از اینکه وقت گذاشته. حاضر به مصاحبه شدید
جواب : سلام بشما جوهر صاحب عزیز ٫ خواهش میکنم من در خدمت شما هستم ۰
2–سوال :جناب آقای واحدی بعید از انظار نیست٫ که عده ی از هموطنان ما به نام و ٫چهره ی هنری شما از طریق هنر نمائی های تان در تلویزیون ها ٫ استیج های محافل هنری و فرهنگی آشنائی دارند با آنهم ممکن است ٫ لطف فرموده یک بیوگرافی تازه از خود به خوانند گان مصاحبه خویش پیشکش نماید؟
جواب: با کمال میل چرا نی ٫اسمم عبدل غیاث ٫ (واحدی )تخلص میکنم ٫ زاد روزم تاریخ 1961. 06 .05 در کوچه علی الرضا خان شهر زیبای کابل در یک خانوادهٔ روشنفکر هنردوست میباشد ٫ پدرم بنام عبدل واسع مشهور به مورکن که در نقاشی طلا ونقره ونام نویسی چله های عروسی مهارت خارق العاده داشت ٫ در سرچوک و کوچه کاه فروشی اجرای وظیفه می نمود و مادرم امورمنزل را عهده دار بود۰
دورهء ابتدائیه مکتب را از صنف سوم در مکتب بیهقی آغاز ٫ و دوصنف اول ودوم را امتحان سویه دادم و دوره ثانوی را در لیسه میخانیک کابل در بخش مسلک ترمیم موتر فرا گرفتم و همچنان در رشته خیاطی زنانه دوزی ومردانه دوزی به مردم خود از هیچ نوع خدمت مضایقه نکرده ام۰
ازدواج نموده ام وثمره ازدواجم هفت اولاد است که سه دختر وپنج پسر می باشد ٫ همه الحمد الله به ثمر رسیده اند ومصروف کار و بار های زندگی خودشان هستند ۰
3–سوال: از کدام سال به اینطرف در دنمارک زندگی میکنید. ٫ علت سفر تان از وطن چه بوده و در اینجا مصروف چه نوع مشاغل هستید
.جواب: از سال 2009 در دنمارک زندگی میکنم علت سفر ما مثل سایر افغانها وضع نا به هنجار و جنگ های خانمانسوز در وطن بوده است٫
در دنمارک کدام اشتغال به خصوص ندارم اما گاه. گاهی در قسمأ از محافل فرهنگی و هنری اشتراک و هنر نمائی میکنم
5–سوال: واحدی صاحب گرامی میشود در مورد پیشینهء کاری تان. اندکی روشنی انداخته بنگارید ٫ که قبل از آمدن تان به دنمارک در افغانستان مصروف چه نوع وظایف بودید ۰
.
جواب؛ جناب جوهر صاحب قبل از آمدن ما به دنمارک مصروف کار های هنری در رادیو تلویزیون ٫ تیاتر و سینما بودم برنامه های کورنی ژوند نمایش های آموزنده راجع به مسایل ومشکلات فامیلی و خانوادگی از بر نامه های بود که به گردانندگی همکار خوبی ما محترمه زهره جان ظریفی مسول بخش کورنی ژوند پیش میبردیم ۰ سایر همکارانیکه در این بخش با هم همکاری داشتیم ٫ میتوان از انیسه جان وهاب ٫ هما مستمندی ٫ رابعه مستمندی ٫زرغونه ارام ٫ شاه محمد نوران٫ عبدل احمد خاکسار ٫حکیم اطرافی٫ ف عبادی ٫پروین مشتعل٫ صدیقه تمکین٫ سایره عظم٫ عظیم جسور٫ جعفر نوابی٫ و منان حمیدی میتوان نام برد و همچنان سه سال متواتر که فیستیوال دختران وپسران در خانه علم وفرهنگ کابل برگذار میشد همه ساله اشتراک می کردم که مقام اول ودوم را از آن خود کردم. و هکذا همرایی دختران لیسه مریم در بخش نمایشات هنری شان همکاری های هم داشتم به همین ترتیب نمایشات هنری در شفاخانه ها مکاتب قطعات عسکری را با حاجی محمد کامران مشعل هنریار و دیگران نیز به پیش میبردیم
6–سوال : محترم واحدی صاحب ٫ در هنر نمائی تان. اضافه. تر. در کدام. نقش ها ظاهر میشدید ۰
جواب : من در هرنقشی خود را راحت احساس میکردم وهمه نقش ها را کار کردم نمیتوانم مختص بسازم چون هر نقشی که بوده بدون چون وچرا در قالبش خود را عیار ساختیم و ای که چقه موفق بودیم یا نبودیم تعلق میگرد به قضاوت بینندگان آن ۰
7–سوال: در طول هنر نمائی تان با ارگان های هنری کدام تشویق مادی و یا معنوی ،شدید یا خیر؟
جواب : بلی جناب جوهر گرامی ٫ در زمان. دوکتور نجیب الله شهید تقدیر نامه و نشان. خود ریاست جمهوری ٫ زمینه سازی . دو مرتبه سفرم به کشور های هندوستان و ترکیه غرض تداوی مریضی ٫ اهدای تکه یک دست دریشی و ده هزار افغانی پول نقد منجمله تشویق های مادی و معنوی بود که. در آن زمان کمائی نموده. بودم
8–سوال : جناب عالی. در طول مدتیکه در وطن مصروف خدمات هنری بودید سفر های هنری خارج از کشور . داشتید یا خیر ۰
جواب نخیر نی سفر خارجی هنری نداشتیم
9–سوال : هر کس در زندگی شخصی اش به نوع مشکلات مواجه است شما. چطور کدام مشکلی که تا حال به حل آن. فایق نیامده . باشید و نزد تان لاینحل باقیمانده یا خیر ؟
جواب :به لطف خداوند به جز از قسمأ مشکلاتی صحی دگه کدام مشکلی ندارم تنها مشکلی که باعث رنجش خاطرم گردیده و از آن. رنج میبرم مرگ پسرم در افغانستان است که هر آن لحظه خاطرم را مکدر میسازد ۰
دوستان و عزیزان. خواننده جناب آقای واحدی با یاد آوری از مرگ پسر اش نظر به عواطف و احساس پدری و خاطراتیکه از پسر مرحوم اش در انظار داشت
بغض مجرای گلو اش را فرا گرفته نتوانست ادامه مصاحبه اش را سلسله نماید
و در همین جا با واحدی صاحب عزیز خدا حافظی. نموده به پسر مرحوم شان طلب. مغفرت و به جناب آقای واحدی وخانواده شان صبر جمیل و حجر جزیل از بارگاه خداوند عزوجل استعدا نموده به مصاحبه خاتمه. دادم۰
مصاحبه کننده خیرمحمد (جوهر)
عضوکمیته نشرات افغان اکادمی
******
چهره های اشنا
بصیر حیدر کیست:
سینما یک امر تصنعی نیست ، بلکه تکرار خود زندگی است؛
و هنرمند کسی است که وحدت. نگاه خود را ٫ بر کثرت نگاه ما٫ منطبق میکند و اجزای پراگندهء حس و اندیشه را به زندگی ای در پدیده های چند بُعدی و بگونهء متحد و متشکل بما می نمایاند۰ بلی. دوستان ٫ یکی از این جمله سینما گران عزیز افغانستان که در لندن. زندگی میکند محترم ( بصیر حیدر) میباشد که قلب شان هر روز بخاطر سینمای افغانستان در حال طپید است٫ او که در بیرون از مرز زندگی میکند در آنجا هم. بیکار نه نشسته. فعالیت های هنری جسته و گریختهء را شروع نموده که از کار های هنری اش میتوان فلم (شتاب و شکست) را همراه با بازیگری سینما گر محبوب مان سلام سنگی نامبرد۰
حیدر به کار های هنری اش ادامه داد و در فلم (پروفیسور) از ساخته های کریم تنویر با هنرمند. پر آوازه کشور مرحوم (ظاهر هویدا) بازی نمود٫ سر انجام خود دست به ساخت فلم زد و فلم هنری. (دعوت و عداوت) را با (استوری منگل و (حمیده عبدالله ) در دست تهیه گرفت۰
بصیر حیدر (سریال از سلمان تا سلطان) را. در پنج قسمت. با. بازیگران محبوب مان ساخت ۰ حال میرویم. پای مصاحبهء تیلفونی این. هنرمند مستعد و نام ور کشور و به گفت و شنود های همدیگر میپردازیم ۰
سوال : سلام جناب آقای حیدر جهان سپاس از الطاف نیک تان ٫ که علی الرغم مصروفیت های تان حاضر بمصاحبه. شدید۰
جواب :شما بسلامت باشید من. در خدمت شما عزیزان. هستم ۰
سوال: آقای حیدر عزیز ممکن است غرض آگاهی. بیشتر خوانندگان این مصاحبه از خود. یک بیوگرافی. تازه به جا بگذارید ۰
جواب : البته با کمال میل ۰
بصير حيدر هستم متولد شهر زیبای كابل ٫
تحصيلات اوليه را در ليسه عمرشهيد و بعدا شامل فاكولته زبان و ادبيات شدم و با استفاده از یک بورس دولتي روانهء كشور شوروي وقت گردیدم .
تحصيلات عالی را در رشته ادبيات لسان و علوم اجتماعي از پوهنتون دولتي استاوراپول با اخذ ديپلوم سرخ ماستري بپايان رسانيدم و به كشور آمدم .
بعد از سه سال دوره مقدس سربازي در پوهنتون كابل و انستيتوت پيداگوژي به حيث استاد ايفاي وظيفه نموده و با دشوار شدن شرايط امنيتي با جمع خانواده ام عازم كشور انگلستان گردیدم و تا فعلأ در شهر لندن زندگي ميكنم .
والدم مرحوم صمد حیدر ٫ جنت مکان داکتر جراح قلب بود و مادرم مسؤل امور منزل
در سال (1988) ازدواج نموده ام. ثمرهء ازدواجم. ( 3 ) پسر و ( 1 ) دختر میباشد ٫ ( 3 ) برادر و (. 3 )خواهر دارم۰
3–سوال : حیدر صاحب عزیز کار های هنری تان را. چه وقت و از کجا آغاز نمودید
جواب : جناب جوهر صاحب اولين كار هنري ام كه خودم دايركتر ٫ پرو دیسور و هکذا بازيگري در فلم را به عهده داشتم فلمي بلندي بنام (شتاب و شكست)بود كه از هنرمند پيشكسوت سينماي افغانستان محترم سلام سنگي نيز دعوت نموده بودم تا درين فلم با من همبازي باشد .
بعد از موفقيت فلم شتاب و شكست سناريوي فلم كميدي بنام ( از سلمان تا سلطان) را كه طنز شديد سياسي ميباشد ريخته و با مصرف خيلي كم فلم را تكميل و به خانه خانه علاقمندان خود از طريق پرده تاثير گذار داخل نمودم ، نه تنها در خانه هاي هموطنان بلكه در دلهاي عزيزانيكه از رژيم فاسد زمان درد داشتند خانه كرد و به امتداد ان قسمت هاي دوم و سوم و چهارم تا پنجم را به اثر تقاضاي مكرر هنردوستان تهيه و تقديم ملت نمودم و بعدا فلم ( دعوت و عداوت) را با هنرمندان نخبه ما چون ستوري منگل و حميده عبدالله ( شيرينگل پرسوز ) دايركت و بازي نمودم .
4–سوال : جناب آقای حیدر منجمله فلم هایکه از آن نام بردید کدام یک از آن سینمائی بود و روی پردهء کدام سینما ها بنمایش. گذاشته شده٫ آیا ریاست افغان فلم و یا در کل . مطبوعات وقت منحیث ارگان نظارتی دولت در سانسورفلم های شما پا در میانی داشتن یا خیر ؟
جواب :هيچ گونه كمك از وزارت اطلاعات و فرهنگ ، رياست افغانفلم نه تقاضا نموده ام و نه انها ارزاني داشته اند .
در مورد سانسور كاركرد هاي هنري ام بايد ياد آور شوم كه رسالت يك هنرمند در اصالت پزيري سوژه ميباشد كه در ژانر هاي مختلف سطح دانايي هنرمند از وضيعت اگاهي جامعه اش را هويدا ميسازد .
خود ماني بگويم من نبض جامعه سُنتي كشور و مردمم را احساس نموده ام و هيچگاهي اثري توليد نخواهم كرد كه با سُنن مردمي در مغايرت باشد ،
به استثنايي كار هاي طنزي ام كه با روش حكومت هاي چپاولگر در زدو بند سياسي ميباشد ،
سياسي بدان معني كه آرزوی ديرينه ام كه همانا فاصله دادن دين و مذهب از سياست ميباشد و بي هراس درين زمينه مبارزه كرده ام ،
فرموده خواجه شيراز :
( در تنگناي حيرتم از نخوت رقيب
يارب مباد انكه گدا معتبر شود )
5–سوال : حیدر صاحب گرامی سناریوی فلم ( از سلمان تا سلطان) اثر کیست ؟ در حالیکه شما از تکمیل قسمت پنجم آن حرف بمیان اوردید ٫ این بدان معناست که فیلم بشکل سریال. ادامه. دارد. یا چطور؟
جواب : اثر طنزي (از سلمان تا سلطان) كه بشكل سريال و هر قسمت ان داستان جداگانه از وضيعت زمان را گويا ميباشد
از قلم اين خاكسار ، كارگرداني اين درويش و نقش افريني مني هيچ فهم تهيه گرديده و دنباله دارد
6–سوال : بصیر جان. معزز تاجایکه. دیده شده. قسمأ از فرهنگیان عزیز ما غرض سازماندهی. کار های. هنری شان به. وطن سفر های رادر پیش. داشته و در نتیجه. با یک مشت پر برگشته اند۰ شما چطور آیا همچو. یک اقدامی را در پیش داشته اید یا خیر ؟:
جواب :بلی جوهر صاحب بزرگوار ٫ بنا به دعوت تلويزيون هاي داخل وطن برنامه هاي جالب براي مردم خویش همچو شبخند ، صبح و زندگي ، چشم شيشه يي ، كي ميخواهد مليونر شود را در وطن بصورت افتخاري به يادگار گذاشته ام که برنامه ها و شب هاي غزل و طنز و كميدي آنها در چينل يوتيوب ام موجود است که بينندگان مليوني دارد .
7–سوال : سوال :اشتباهات همیشه قابل اصلاح است به شرطیکه فرد جرأت پذیرفتن آن را داشته باشد. ممکن است که شما یک یا دو اشتباه عمده زندگی تا را برملا سازید؟
جواب: انسانم و در حد اشتباه
8–سوال : در جائی خوانده بودم ٫ که ارزش انسان به داشته هایش نیست، به چیزی است که آرزویِ به دست آوردنش را دارد۰ شما چطور آیا همچو یک. آرزوی را مطمحء نظر دارید یا خیر ۰ اگر بلی چه نوع آرزو ۰
جواب : دل پير گشت و آرزوي دل جوان هنوز .
9–سوال: ذوق و علاقه ارجمندان. را نسبت به. هنر خویش چگونه ارزیاب. میکنید؟ ممکن است. یکی از ایشان جایگاه هنر پدر شانرا داشته باشند یا خیر ؟
جواب : از قديم گفته اند كه ( از هر خانه يك ديوانه )
10سوال : جهان سپاس آقای حیدر از اینکه وقت گذاشتید و حاضر به پرسش های ما. گردیدید ۰
جواب : دوستان. و سروران گرامی جناب محترم آقای حیدر جواب سوال (10)
را. لطف نموده طی. و وایس مسج ارایه فرموده اند که از الطاف نیک شان جهان سپاس ۰
مصاحبه کننده خیرمحمد (جوهر )
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی
******
د پښتو ژبې لومړنی فلم
اتیا کاله مخکې دهند په بمبئی ښار کې جوړ شوی و
( بي بي سی پښتو سا یټ )
پښتو په نړۍ کې ۳۱مه تر ټولو ډېره کارېدونکې ژبه ده او یوازې د پاکستان نږدې ۱۵سلنه وګړي په دې ژبه خبرې کوي. پاکستان کې له اردو او پنجابۍ وروسته تر ټولو ډېر فلمونه هم په پښتو ژبه جوړېږي، او تر دې دمه په دې ژبه کې کابو۸۰۰ فلمونه جوړ شوي دي. خو ایا خبر یاست چې د پښتو ژبې تر ټولو لومړی فلم په پېښور، کراچۍ یا کابل کې نه،بلکې د بالیووډ په زړه، یعنی بمبی ښار کې جوړ شوی و.
د دې فلم کیسې او د جوړوونکو په اړه یې د بحث لپاره باید په تاریخ کې اتیا کاله شاته ولاړ شو.
د پښتو ژبې د لومړي فلم نظر یا سوژه د پښتو ژبې یو تر ټولو نامتو شاعر امیر حمزه خان شینواري وړاندې کړې وه.
ښاغلي حمزه شنیواري په ۱۹۳۸ کال کې غوښتل چې په پښتو ژبه کې یو فلم جوړ کړي. نوموړي غوښتل چې دې فلمته د "لیلا مجنون" نوم ورکړي.
دا فلم د ځوان امیر حمزه یو ارمان و، او دا ځوان په راتلونکو لسیزو کې د پښتو ژبې او ادب یو ځلانده ستوری شو.
نوموړي د دې فلم کیسه، پلاټ، دیالوګونه، او شاعري پخپله ولیکله، او د موسیقۍ په برخه کې یې له خپلو ملګروعبدالکریم عندلیب او رفیق غزنوي نه مرسته وغوښته.
رفیق غزنوي د نامتو پاکستانۍ سندرغاړې او ممثلې سلما اغا مورنی نیکه هم و.
اوس ښایي تاسې پوښتنه وکړئ چې د دې فلم ډایرکټر څوک و، او امیر حمزه د خپلې دې نازولې پروژې لپاره پر چاباور وکړ؟
په دې اړه پاتې شوي اسناد بېلابېلو نظرونه وړاندې کوي. ځینې وایي چې رفیق غزنوي د دې فلم ډایرکټر هم و.
خو نورې سرچینې بیا وایي چې امیر حمزه د دې کار لپاره پر بل چا باور نشو کولای، او د ډایرکشن یا فلم جوړولو کاریې هم پخپله ترسره کړ.
هغه مهال په پېښور او کوټه کې ځینې تیاترونه وو چې فلمونه یې نندراې ته وړاندې کول
حقیقت که هر څه وي، دا منلی شو چې امیر حمزه په دې ټوله پروژه کې رفیق غزنوي ته ډېره ونډه ورکړه، ان دا چې داصلي کرکتر رول هم رفیق غزنوي ولوباوه.
د ده ترڅنګ په نورو رولونو کې حبیب جان کابلی، ستاره او وزیر محمد خان هم وو.
پخپله امیر حمزه خان شینواری هم د کامرې تر شا په ارام نشو کېناستلی، نو ځکه یې خپله هم په دې فلم کې کوچنیرول درلود.
د دې فلم یوه بله ځانګړتیا د فلم موسیقي ده، چې د حمزه شینواري د پیل کلونو د شاعرۍ یو خوند او څرک پکې شته.
بله جالبه خبره دا ده چې د سندرو لپاره کوم نامتو سندرغاړی غوره نشو، بلکې د فلم کرکترونو پخپلو غږونو کېسندرې ثبت کړې.
حمزه شینواري خپل غږ هم پکې وکارلو، او همدا راز رفیق غزنوي، حبیب جان کابلي او وزیر محمد خان هم پکېسندرې وویلې.
په هر حال، لیلا مجنون فلم په ۱۹۴۱ کال کې بشپړ شو او یو کابل وروسته د پېښور کوټې په تیاترونو کې نندارې تهوړاندې شو.
تاریخي اسناد وایي چې د بمبی ښار پښتو دا فلم ډېر خوښ کړ، ان دا چې د دې فلم ځینې دیالوګونه او سندرې هغهمهال د خلکو پر خوله وې او د ورځني کلتور برخه وګرځېدې.
امیر حمزه خان شینواري د پښتو ژبې لومړني فلم جوړولو کې مرکزي رول درلود
د لیلا مجنون فلم بریا او د خلکو مثبت غبرګون د امیر حمزه خان شینواري د شهرت اصل لامل نه دی.
بلکی دی په راتلونکو کلونو کې د پښتو ادبیاتو یو ځلانده ستوری شو او ان دا چې "د پښتو غزل پلار" لقب ورکړل شواو تر ننه یې خلک د حمزه بابا په نامه یادوي.
حمزه شنیواری د لنډي کوتل په خواږه خېلو سیمه کې زېږېدلی و او په خپل ژوند کې یې د پښتو ادبیاتو په ګڼوژانرونو کې شعر او نثر لیکلی دی.
د پاکستان حکومت حمزه شینواري ته د ده د ادبي خدماتو او لاسته راوړنو په ویاړ د "ستاره امتیاز" جایزه یا تمغه همورکړې ده.
نوموړی د ۱۹۹۴ کال د فبرورۍ میاشتې پر ۱۸ نېټه ومړ او په خپل پلرني کلي کې خاورو ته وسپارل شو.
د حمزه شینواري له مړینې سره د پښتو شاعرۍ او ادب یو ځانګړی څپرکی ختم شو، او قبر یې اوس د ګڼو هغوکسانو لپاره په زیارت بدل شوی چې حمزه شینواری یو لوی صوفي شاعر بولي.
رفیق غزنوي هم د لیلا مجنون فلم ډایرکټر و او موسیقي یې هم ورته جوړه کړې وه
رفیق غزنوي په ۱۹۰۷ کال کې زېږېدلی، راولپنډۍ له اسلامیه کالج نه یې لسم ټولګی ولوست او وروسته یې د لاهوراسلامیه کالج او همدار راز پنجاب پوهنتون کې زدکړې وکړې.
نوموړي ته له حمزه شینواري سره یو ځای د "لیلا مجنون" فلم د ډایرکټرۍ ویاړ ور په برخه دی.
نوموړي تل له کلاسیکي موسیقۍ سره لېوالتیا درلوده او د استاد عبدالعزیز خان، استاد میا قادر بخش لاهوري اواستاد عاشق علي خان په څېر کسانو په لاس روزل شوی و.
له سینما سره یې اړیکه په ۱۹۳۰ کال کې هله پیل شوه چې په یوه ګونګ یا بېغږه فلم کې یې کار وکړ، او وروسته یې د"هیر رانجا" فلم موسیقي کمپوز کړه.
د دې فلم جوړولو پر مهال رفیق غزنوي د همدې فلم پر اصلي ښځینه کرکترې "انوري" مین شو، او دواړه بازار ته د دېفلم له راوتلو وړاندې واده هم وکړ.
د دوی یوه لور وزېږېده چې زرینه نوم یې پرې کېښود، او رووسته زرینې هم د نسرین په نامه په فلمونو کې کار پیلکړ.
د زرینې لور، یعنی د رفیق غزنوي لمسۍ سلما اغا په هند او پاکستان کې د موسیقۍ او فلم یوه ځلانده ستورې شوه،چې ان تر ننه یې مینه وال یادوي.
د "هیر رانجا" فلم له جوړولو وروسته رفیق غزنوي بمبی ښار ته ولاړ او هلته یې په ګڼو فلمونو کې د اصل کرکتر په شان کار وکړ.
******
عبدالرحیم ساربان
عبدالرحیم ساربان "محمودی" فرزند پير محمد (مشهور به آكه پيروی قندهار)، در هفتم حمل سال ۱۳۰۸ خورشیدی دركوچۀ علیرضاخان در کابل زاده شد. پدرش برنج فروش بود و با خانوادۀ دکتر عبدالرخمان محمودی، شخصيت مبارزو مشــروطهخـواه افغـانســتان نســبت ســببـی داشــت.
ساربان آموزش ابتدایی را در مدرسه قاری عبدالله و متوسطه را در دبيرستان (لیسه) میخانیکی کابل به پایان رساند. اواز ايام کودکی به هنر آوازخوانی عشق و علاقه داشت. چنان که گويند او از همان دوران آواز میخواند و زمزمههایكودكانهاش پيوسته شادیبخش فضای خانواده بود. ديری نپايد که زمزمههای دلنشين او فراتر از چهارديوار خانهطنينانداز شد. روزی وزیرمحمد نگهت، یکی از پیشکسوتان تیاتر (تاتر) افغانستان که در همسايگی خانوادۀ ساربانمیزيست، استعداد هنری وی را کشف کرد و او را به تیاتر "پوهنی ننداری" برد تا هنرنمايی کند. بدين ترتيب، وی درسال ۱۳۳۱ وارد کارهای هنری شد و نخستین فعالیتهای هنریاش را که بازی در تئاتر و آوازخوانی بود، زیر نظراستاد فرخ افندی آغاز کرد. وی پس از مدت زمانی دریافت که پیوندش بیشتر با موسیقی است؛ بنابراين، فعالیتاش رادر راستای موسیقی متمرکز کرد.
محمدشريف محمودی يكی از خويشاوندان ساربان، میگويد كه در آن دوران ساربان فعاليتهای هنری خود را با ناماصلیاش "عبدالرحيم محمودی" بهپيش میبرد. او میافزايد: باری در تياتر معارف، در ميان پردهای دو نمايشنامه،ساربان شعری از ملكالشعرا بهار را سرود:
مـن نگـويم كه مـرا از قفـس آزاد كنيـد
قفسم برده به باغی و دلم شاد كنيد
جـور و بيـداد كنـد عمـر جوانـان كوتـاه
ای بـزرگان وطـن بـهـر خـدا داد كنـيـد
با اجرای اين سرود، در تياتر ولولهيی بهپا خاست و تماشاگران بهطور ممتد، با هيجان وصفناپذير كف میزدند وساربان را تشويق میکردند. اما اين جريان حسودان و خبرچينان درباری را خوش نيامد، چنان که آنان رفتند ودروازههای مقامات را دقالباب كردند و به نمامی و بدگويی از رحيم محمودی پرداختند. بنابراين، وزارت مطبوعات آنآن زمان، دستور بهقطع تمام فعاليتهای هنری ساربان دادند و او را از تياتر و راديو اخراج كردند.
پس از آن، ساربان ناگزير سراغ شغل پدر رفت و ساليانی چند برنجفروشی میكرد تا آنكه به خدمت سربازی اعزام شد. بدين ترتيب، بيش از پنج سال ميان او و هنرش فاصله افتاد. ساربان در اشتياق آوازخوانی میسوخت، اما همه راههابهروی او بسته بودند.
سرانجام باری ديگر شانس به ساربان رو کرد، زيرا، اينبار رشيد جليا، يکی ديگر از پيشگامان تياتر افغانستان وچهرهای ماندگار اين هنر، دست مروت بهسوی او دراز کرد و ساربان بارديگر خود را روی "سن" تياتر معارف و پشتبلندگويی راديو يافت. در اين زمان بود که عبدالرحيم محمودی، نام هنری "ساربان" را برای خود برگزيد و با اين نامرفته رفته در افق هنر آوازخوانی افغانستان بهصورت ستارهيی بیبديل درآمد.
يکی از آهنگهای که باعث شهرت بیشتر ساربان شد، اجرای شعر "خورشید من کجایی، سرد است خانهٔ من"، سرودهٔشاعر ایرانی ابوالقاسم لاهوتی بود.
ساربان در عرصۀ تياتر نيز بازيگر توانا بود. فريبا آتش مینويسد: "زمانی پدر زنده یادم "استاد رفیق صادق" در موردعبدالرحیم ساربان "محمودی" که از دوستان نزدیک خانوادگیمان بود، چنین گفت: ساربان حافظه خارقالعادهی دارد،او دیالوگهای نقشاش را که یکبار میخواند، نقش خاطرش میگردد. او خود را در قالب همان نقش چنان احساسمیکند که با خندهها میخندد و با گریهها میگرید، میتپد و تماشگر را جذب میکند."
ساربان در سال ۱۳۶۸ خورشیدی دچار بیماری فلج شد و دیگر نمیتوانست بهفعالیت هنریاش ادامه دهد. پس از سال۱۹۹۲ میلادی که درگیریهای گروهی سبب ویرانی کابل گرديد، ساربان و خانوادههاش به پیشاور پاکستان مهاجرتکردند.] اما فريبا آتش چنين وصف حال او را میگويد:
"در سال ۱۳۶۴ بیماری فلج دامنگیرش شد و همچو موریانه آرام آرام از پایش افگند و از فعالیتهای هنریاشکاست.
در سال ۱۳۶۸ درد تلختری که مرهمی نداشت سراغش را گرفت. آری درد غربت بود...
ساربان با این درد صدایی از گلویش برنخاست که بگوید: "دیشب بخدا خمار بودم، سر مست دو چشم یار بودم" و یا شاید در دل میگفت: "ثریا چارهام کن". [بدينگونه بود که] گلهای شگوفای هنرش خشکیدن گرفت و پر پرشد. تا اینکه ساعت چهار هفت حمل سال ۱۳۷۳ هجری شمسی دست سیاه مرگ او را با خود برد و کاروانموسیقی افغانی را بیساربان ساخت و خاطر اهل قافله را در کشور و کوچههای تاریک غربت پيشاور پاکستانپریشان."
سرانجام، ساربان، روز هفتم حمل ۱۳۷۳ خورشيدی در شهر پيشاور پاكســتان، در ۵۹ سـالگی درگذشــتو مدفن [مؤقت] او در اکابابای پیشـاور بود که روز دوشنبه ۱٢ دسامبر ٢٠٠٦ ميلادی جسد او به کابل انتقال يافت و درزادگاهش به خاک سپرده شد
نوشته شده توسط محمــــــــد آصف
کاپی
******
5-20-2020
چهره های اشنا
احمد شاه حسن کیست؟
موسيقى تراوش احساسات و انديشههاى آدمى و مبين حالات درونى وى مىباشد۰شنيدن يک آهنگِ آرامبخش و جذاب ٫ مىتواند پايان پذيرِ خستگى روزانهء ما باشد
افلاطون بزرگ ٫ موسیقی را یک ناموس اخلاقی خوانده٫ که روح به جهانیان، بال به تفکر ٫ جهش به تصور میبخشد۰ روی این اصل بیاید دوستان گران قدر پای مصاحبهء تیلفونی آواز خوان موفق کشور ما برویم که چار دهه زندگی اش را وقف جهش به تصور ِ دوستداران هنرش نموده۰
بلی عزیزان خواننده ٫ این آواز خوان سابقه دار و مردمی احمد شاه جان (حسن) است که در مصاحبهء تاریخی(11 اپریل 2020 ) با موصوف چنین آغاز نمودم ۰
1–سوال:سلام احمد شاه جان گرامی، سپاس از شما هنرمند خوش آواز و مردمی که باوجود مصروفیت های تان حاضر به مصاحبه شدید.
جواب: سلام بشما آقای جوهر گرامی و خوانندگان صفحه وزین شما٫ در خدمت هستم بفرماید ۰
2–سوال: به یقین کامل از کار و پیکار شما در عرصه موسیقی و آواز خوانی اضافه از چار دهه میگذرد و در این مدت در بین دوستداران آواز تان از شهرت فزاینده ی برخوردار هستید. با آنهم ممکن است که بیوگرافی مختصر تانرا مجدداً به علاقمندان و دوستداران آواز تان، بخصوص آنهای که به بیوگرافی شما کمتر آشنایی دارند، ارایه فرمایید؟
جواب: با کمال میل بلی چرا نی ۰
اسمم ( احمد شاه ) تخلص فامیلی و هنری ام ( حسن ) است ٫ در یک فامیل روشن فکر و هنر دوست در شهر زیبای کابل بدنیا آمدهام و بزرگترین. فرزند فامیل میباشم ۰
والدم جنرال محمدحسن خان سالهای متمادی بحیث افسر عالی رتبه اردو در وزارت. دفاع افغانستان ایفای وظیفه میکرد و مادرم وظایف نرس قابله را به عهده داشت۰
دورهٔ ابتدائیه را در مکتب شاه شهید به اتمام رسانیده و سند فراغت دوره ثانوی را از لیسه غازی. بدست آورده ام و بعدأ در سال 1975 شامل پوهنحی ادبیات و ژورنالیزم پوهنتون کابل گردیده و اسناد. معتبر آن پوهنحی را کمائی کردم ۰
سه برادر و سه خواهر دارم٫ در سال1970 عروسی کردم و ثمره ازدواج ما یک دختر و یک پسر میباشد
3–سوال: چه وقت و به کدام علت وطن را ترک نمودید و فعلأ در کجا زندگی میکنید٫ آیا بعد از ترک وطن سفری دو باره غرض بازدید اقارب و یا هم کنسرت های به وطن. داشته اید یا چطور۰
جواب: نسبت مشکلات که با دولت وقت داشتم به پاکستان فرار و
از سال 1990 عیسوی بدینسو در شهر (سندیاگو امریکا ) بسر میبرم٫ بعد از هجرت هیچ سفری به وطن. نداشته ام۰
4–سوال : از چه مدت است که راه آوازخوانی را در پیش گرفته اید انگیزه و یا مشوقی که شمارا بدین سو سوق داده کی و یا چی بوده میتواند؟
جواب: از طفولیت به موسیقی رو آورده ام و مشوق ام مامای مرحومم شاعر بلند آوازهء کشور (رازق فانی ) خاله و شوهر خالهء مرحومم ( عبدالجمیل( رمه یار) میباشند ۰
5–سوال: غیر از شما کسی دیگر. در فامیل به موسیقی. دسترسی و علاقه دارد یا نه ؟
جواب بلی شوهر خاله ام محترم آقای( رمه یار ) و برادرم تیمور (شاه جان حسن )ممثل تیاتر و سینما بوده که فعلأ در (سندیاگو امریکا) برنامه خانه و خانواده را در تلویزیون زرین به پیش میبرد
6–سوال : هنرموسیقی را در کجا و نزد کیها آموختید و یا اینکه بشکل اماتور سلسله میکنید ؟
جواب موسیقی را نزد استاد مرحوم (نبی گل )برای مدت شش سال زانو زده به شکل حرفوی آموختم (جایش سبز باد)۰
7–سوال : احمد شاه جان ارجمند ٫ قسماً از هنرمندان آوازخوان از آغاز کارشان به هنر آوازخوانی شیوه و سبک صدای یکی از هنرمندان بلند آوازهٔ مورد نظر شانرا در پیش گرفته و بدان منوال گام برداشته اند. آیا شما هم در این راستا از کدام هنرمند خاص پیگیری میکنید یا خیر؟
جواب: سبک و طریق خواندن هایم را از مکتب استاد ناشناس بزرگوار و مرحوم استاد. ساربان پیروی کرده ام اما نه طرز و شیوه صدا و آواز ایشان را۰
8–سوال : یکی از دوستداران و علاقمندان. شما پرسیده اند که مدت مدید است
از شما در تلویزیون ها تصویر و خواندن های تازه پخش و پیشکش نمیشود ٫ جواب شما در مقابل پرسنده عزیز ما چه خواهد بود۰
جواب : جوهر صاحب عزیز پخش و نشر آواز ام. از طریق تلویزیون های افغانستان وابستگی به پلان و پروگرام های خود آنها دارد ٫ لاکن در مجموع کدام تغییری در زندگی هنری ام. رو نما نگردیده ۰ کمافی السابق آواز میخوانم در محافل عروسی و کنسرت ها اشتراک میکنم ٫ پروگرام خاص ام هفته یکبار شام هر سه شنبه از طریق تلویزیون ( زرین ) از لاس انجلس امریکا پخش و نشر میشود ۰ در این اواخر هشت CD از خواندن های جدیدم را تقدیم. دوستداران آوازام نموده ام که گاه گاهی از طریق. تلویزون های مقیم خارج نشر میشود ٫ پرسندهء عزیز ما میتواند از طریق( YouTube)سمع و بصر نمایند
9–سوال : اولین و آخرین پارچه خواندن شما در رادیو و تلویزون افغانستان چه وقت بود و مطلع غزل آن چه بوده ۰
جواب اولین خواندنم که از طرق رادیو کابل وقت پخش شد مطلع غزل آن ( زدل تا به مژگان تر میروم ٫ چو اشک اینقدر ها سفر میروم) میباشد که کمپوز آن از محترم (استاد نبی گل) بود و شعر آن از مامایم مرحومم ( رازق فانی) و آخرین. خواندنم را که. در تلویزیون افغانستان به ثبت. رساندم مطلع. غزل آن (نمیدانم چه میخواهم خدایا٫ به دنبال کی میکردم خدایا) میباشد که بعد ثبت این آهنگ مهاجرت. نموده ام ۰
10–سوال : آقای حسن ! از بدو آغاز کار تان به هنر آوازخوانی به چی آمار کلیپ ها برای دوستداران آواز تان عرضه نموده اید؟ آهنگهای دوگانه با طبقه اناث و سایر زبانهای محلی کشور شامل ان میباشد یا نه؟
جواب : آقای جوهر عزیز امار دقیق آنرا بخاطر ندارم اما طی چار دهء که با رادیو و تلویزیون ها همکاری داشته ام بشمول CD هایم در مجموع شاید تعداد آن از مرز پنصد پارچه آهنگ عبور کند ٫ که آهنگ های پشتو و دو گانه با خانم ( کبرا ژیلا ) ( ناهید) و محترمه( قمر گل ). شامل آن است۰
11–سوال: احمد شاه جان گرامی ٫ غیر از فعالیت های که در عرصه هنر خویش انجام میدهید ٫ کدام مصروفیت دگر هم دا رید یاخیر۰
جواب : بلی جوهر گرامی از مدتی ا ست که یک کورس آواز خوانی و فرا گیری کیبورد را ایجاد نموده ام که علاقمندان آنرا در این کورس آموزش میدهم فعلأ. دوازده. نفر شاگرد مصروف فرا گیر آموزش های حرفوی میباشند۰
12–سوال : در این اواخر ماشالله آمار علاقمندان آواز خوانی بطور چشم گیر در کشور و خارج کشور گسترش یافته دید گاه و مشوره شما عزیز منحیث یک آواز خوان سابقه دار و با تجربه در عرصهٔ موسیقی به آنها چیست؟
جواب: مشوره. مه به همچو دوستان و عزیزان. این است ٫ اگر میخواهند آینده درخشان در پیش داشته باشند ٫ کوشش نمایند حرفوی و آکادمیک بیاموزند و پیش برود در عدم آن ندامت و پشت دست گزیدن سودی به بار نخواهد اورد۰
13–سوال : احمد شاه جان معزز اشتباهات همیشه قابل اصلاح است مشروط. بر اینکه عامل آن بپذیرد . میشود که شما یک اشتباه عمده زندگی تانرا با ما شریک سازید؟
جواب بلی یک زمان که گوینده رادیو کابل بودم در پایان نشر سرود ملی ٫
به عوض اینکه بگویم. بانشر سرود ملی برنامه ما به پایان میرسد . مه به اشتباه گفتم که با ختم پادشاهی برنامه ما به پایان میرسد۰ که با پخش این خبر چندین. هفته حق گویندگی ام. به تعلیق. درآمد ۰ هههههههههههه
14–سوال : هر کس در زندگی شخصی آرزوی را برسر میپروراند. آرزویکه شما تا کنون به آن موفق نگردیده باشید چه میتواند باشد؟
جواب: آرزوی که به آن موافق نشده ام ۰ اتفاق و اتحاد افغان های ما میباشد٫ که آنرا به سر میپرورانم۰ اما هیچ گاهی به این آرزویم نرسیده ام ۰
15–سوال : از رنگ ها به کدام رنگ و از غذا های افغانی به کدام. غذا زیاد علاقه دارید۰
جواب: قابلی ازبکی ٫ منتو و بولانی از غذا های هستند که به آنها علاقه زیاد. دارم ۰رنگ سفید را نماد کمال، خلوص، بی گناهی، پاکیزگی، برابری، سادگی، خودکفایی میپندارم از این رو به آن. علاقهء بیش دارم .
16–سوال :محترم احمد شاه جان حسن ٫جهان سپاس از الطاف نیک تان که علی الرغم داشتن مریض در فامیل حاضر به مصاحبه شدید ۰
جواب:از شما تشکر جوهر صاحب بزرگوار که همچو یک. خدمات شایانی را به فرهنگیان کشور عزیز ما آنجام میدهید٫ بخصوص طبع کتاب مصاحبه های شما که مطمحء نظر دارید بینظیر است ۰
مصاحبه کننده خیرمحمد(جوهر)
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی۰
******
میرمن قمرگل آوازخوان سابقه دارکشور
میرمن قمرگل بتاریخ ۲۱ جنوری سال ۱۹۵۲ ترسایی درقریه شگه ولایت ننگرهاردیده به جهان گشود. او زمان که هفت سال داشت. درعروسی ها ودیگرخوشی های قریه اش آوازمی خواند. آوازه هنرش درقریه ها پیچید. تا سرانجام به ولایت ننگرهاررسید و توجه هنردوستان را به سویی خود جلب نمود.
مردم ولایت ننگرها از استعداد هنری او مستفید شدند وهمه وقته درنشست های خوشی از او دعوت می نمودند.میرمن قمرگل درجریان آوازخوانی خود به قریه های بیشماری رفت ومحافل مردم را خوش ومسرورساخت. پس ازگذشت زمان قمرگل یک هنرمند شناخته شده درسطح ولایش گردید ومقام خواننده محلی را ازسویی هم شهریانش کسب نمود.
بعد ازسپری نمودن مدتِ کوتاه هم شهری او را به استاد خیال معرفی نمود. استاد خیال از وی خواست ، تا آهنگ هایش را در رادیو افغانستان وقت ضبط کند تا مردم درسراتاسرکشور ازشنیدن آوازش لذت ببرند.
میرمن قمرگل دعوت استاد خیال را پذیرفت ونخستین آهنگ اش را تحت عنوان (په ما مینه سترگی دی سری دی ....) و آهنگ دیگربنام (زه انتظارکوم دستا د سترگو) را ضبط نمود که بعد ازنشرآن آهنگ، نام قمرگل بسرزبان ها افتاد.
میرمن قمرگل بعد ازکسب آن شهرت، بوجود یک اهنگساز ضرورت پیدا نمود تا آهنگهایش را بشکل اساسی ضبط وازشیوه محلی بیرون بکشد.
مرحوم استاد زاخیل که خود شاعروآهنگسازخوب ولایت ننگرهاربود، با میرمن قمر گل معرفت حاصل کرد واستاد زاخیل اولین اهنگش را بنام ( زه چه په توروسترگو تور رنجه کومه پوری موری ) وآهنگ (زه به جارو کرم زیازتونه شنکی بابا ) را برایش کمپوز نمود.
میرمن قمرگل درجمع هنرمندان با شهرت ومحبوب زبان پشتو اخذ مقام کرد. بعد ازمدتی قمرگل درسن نزده سالگی با استاد زاخیل ازدواج نمود. این زوج هنری بعد ازتشکیل خانواده بازهم با پشتکار وحوصله مندی بکارهای هنری شان ازهیچ گونه تلاش دریغ نکردند. قمرگل بخاطرادامه کارهنریش با رادیو افغانستان، از ولایت ننگرهار بکابل نقل مکان نمود ودرسید نورمحمد شاه مینه سکونت دایمی اختیارکرد.
میرمن قمرگل با آهنگ زیبای ( ورو ورو کیژده قدمونه آشنا) سرآمد هنرمندان زبان پشتو گردید وازطرف محمد ظاهر شاه، پادشاه وفت افغانستان به اخذ مدال طلا موفق شد.
مرحوم استاد زاخیل که خود هنرمند چند بعدی شاعر، آواز خوان و آهنگساز بود، بهترین اشعار ازخودش وشاعران معرف زبان پشتو مانند رحمان بابا، امین الله ملنگ جان، نصرالله حافظ،، مرحوم امان الله سیلاب،حمزه شنواری، بابرزی شنواری، وحدت وغیره را انتخاب و برای همسرش کمپوزمی نمود.
قمرگل با اجرای آهنگ ( زه سپینه کوتره یم اوچته پروازونه کرم) ازطرف مرحوم سردار محمد داوود در زمان ریاست جمهوری آن مرحوم مفتخربه مدال طلا گردید.
همچنان ازطرف صدراعظم وقت پاکستان مرحوم ذوالفقارعلی بوتو "پدر بی نظیر بوتو" درسال ۱۹۷۲ بحیث هنرمند جنجره طلایی افغان شناخته شد وجوایز وتحایف زیاد نصیب گردید.
درسال" ۱۹۸۳" ازسویی مرحوم ببرک کارمل ریس جمهور وقت افغانستان نیزملقب به هنرمند حنجره طلایی گردید و مدال طلا بدست آورد.
درزمان ریاست جمهوری دکتور نجیب الله درسال" ۱۹۸۸" ترسایی بپاس آهنگهای میهنی ، رزمی در رابطه با صلح وآشتی ملی، مدال طلا حاصل نمود وازطرف وزیر دفاع آن وقت برایش اعطا گردید.
درسال" ۱۹۹۸ "ازطرف سازمان فرهنگی افغان های ایالت کالیفورنیا ایالات متحده امریکا، خانم قمر گل خوبترین خواننده همان سال شناخته شد.
درسال" ۲۰۰۷" ترسایی ازطرف ریس جمهورفعلی افغانستان محترم حامد کرزی لقب " بلبل افغانستان" را نصیب شد.
درسال" ۲۰۰۹" ترسایی بنا برابتکار جناب محترم حیات الله بیات ریس تلویزیون آریانا که ازکابل نشرات مینماید، به اساس نظر خواهی مردم افغانستان ازطرف تلویزیون آریانا
" Excellence in music Award" جایزه فوق العاده در موزیک بدست آورد.
میرمن قمرگل این هنرمند خوش قلب وخوش صدا درکشورمیزبان کانادا نیزازجانب مردم تقدیر گردیده است. Outstanding community Award طی محفل باشکوه در حضور داشت، باشنده گان شهر تورنتو ایالت انتریو کانادا برایش اعطا گردید.
میرمن قمر گل برعلاوه پشتکار وحوصله مندی هنری، یک مادرمهربان وبا عاطفه برای فرزندانش ویک همسرنجیب و با محبت برای مرحوم استاد زاخیل بود.
او هشت فرزند بدنیا آورد، ازجمله دو فرزند شان محترم اسدالله زاخیل وایمل زاخیل قدم های پدر ومادرشان را درعرصه هنر آواز خوانی، کمپوز، وسرودن اشعار تعقیب میدارند.
میرمن قمرگل درسال " ۱۹۹۷ " ترسایی دراثر جنگها و ظلمت نا فرجام طالبی که صدای هنرمندان را خفه نموه بودند، ترک وطن نمود. او بکشورهمسایه پاکستان اقامت گزید و درسال " ۱۹۹۸"ترسایی بکشور کانادا با دو فرزندش " ایمل زاخیل و خیبر زاخیل "اقامت دایمی حاصل نمود.
ازاثرحوادث ناگوار جنگ سه دهه افغانستان هرهموطن ما داغ برجگرداشته، میرمن قمرگل این هنرمند محبوب ما نیز ازحوادث در امان نبود.
این مادر صبور در سال" ۱۹۹۰" ترسایی پسرجوانش بنام داوود زاخیل بسن ۲۲ ساله گی دراثرجنگ های داخلی از دست داد و پسرجوان دیگرش میرویس زاخیل, ۱۹ ساله تا اکنون مفقودالاثر می باشد.
این مادرهنرمند که به قلب ها خوشی وسرور می آفریند، خود دندان برجگر و چشم براه فرزندش است.
میرمن قمر گل همسرش " مرحوم محمد دین زاخیل" را درسال " ۱۹۹۱ " ترسایی برابر با ۱۳۷۰خورشیدی در اثر تکلیف قلبی ازدست داد. روح مرحوم استاد زاخیل شاد ویادش ګرامی باد!
کليه حقوق محفوظ مي باشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (آوای زنان افغانستان) مانع ندارد.
کاپی
******
5-5-2020
چهره های آشنا
استاد عبدالوهاب مددی کیست ؟
وطن عشق تو افتخارم - وطن در رهت جان نثارم
عشق به وطن ضرورت است نه حادثه۰
بلی دوستان جناب استاد مددی همیش عاشق میهن اش بوده و با این سرودهء میهنی خویش در دنیای موسیقی محشر بر پا کرد و کماکان شهرت همگانی حاصل نمود۰
شخصأ به نام. و چهرهء این شخصیت ادبی و فرهنگی آشنائی قبلی دارم
در آن زمان که خودم گاه گاهی نزد دوستم بنام ( محترم آقاسعید نسیان) که منجمله کارمندان رادیو. تلویزون وقت بود به اداره تلویزون میرفتم٫ محترم مددی صاحب را با قد رسا ٫چهرهء بشاش و موهای قات قات و غلو اش میدیدم و با هم مصافحه میکردیم٫ وی با ( خواندن های ( سیاه موی و جلالی ) ( دختر. عمو جان ) و سایر خواندن های. دلنشین اش شهرهء سریع کسب نمود ۰
تا جایکه. به یاد دارم استاد مددی را در آن زمان بنام (عبدالوهاب هراتی ) و مدتی به تخلص ( رنجور ) هم صدا میزدند۰
محترم مددی در ولسوالی (انجیل) ولایت هرات در سال (1318 ) هجری خورشیدی در یک خانواده غیر هنری چشم به جهان گشود ٫ بعد از تکمیل تحصیلات در مکتب تخنیک ثانوی کابل و مدت پنج سال (طی دو بورس تحصیلی ) در رشتهء ژورنالیزم ٫ رادیو ٫ و موسیقی اروپائی ٫ در جمهوری اتحادیه آلمان ٫ شروع به آواز خوانی کرد و هکذا موصوف از سال (1339) تا سال (1343) در چوکات ریاست هوائی ملکی وقت به حیث کارمند فنی مخابره و هوا شناسی و معلم در مرکز تربیوی هوا شناسی میدان هوائی بین المللی کابل انجام وظیفه نموده بعدا کارمند رادیو تلویزیون شد و به حیث عضو مدیریت موسیقی رادیو افغانستان و پرودیوسر برنامه های موسیقی غربی رادیو آغاز به کار کرد۰
جناب محترم مددی که از سال (1999 )بدینسو با فامیل. عزیز شان در المان. زندگی میکنند در مصاحبه تیلفونی تاریخی 3,5, 2020 شان ذیلأ به سوالاتم پاسخ ارائیه فرمودند:
سوال : سلام جناب مددی صاحب گران ارج ٫ در وحله نخست میخواهم که من و خواننده گان مصاحبهء زیبای شما از وضع صحی جناب عالی از زبان خود شما آگاهی حاصل نمایم
جواب: سلام جناب جوهر عزیز ٫ در مورد وضع صحی ام باید گفت که درد و آلام ٫ ساختار جسمی ام را به نسبت عملیات های مکرر صحی ٫ ضعیف و بطی ساخته و اکثرأ تحت تداوی و مراقبت دوکتورین طبی قرار دارم۰
سوال : جناب استاد گرامی ٫چه مدت است که از فعالیت های هنری خویش بر مبنای کدام دلیل کنار آمده اید ۰
جواب :غیر از فعالیت های فرهنگی و هنری که در جهت معرفی موسیقی (فلکلوریک ) افغانستان طی 20 سال گذشته در آلمان و سایر کشورهای اروپایی انجام داده ام، با آوازخوانی در رادیو تلویزیون افغانستان وداع نموده ام.
سوال :یکی از دوستداران. آواز شما پرسیده اند٫ نخستین و آخرین خواندن که باصدای گیرا و دلشین شما از طریق رادیو و تلویزون ثبت و پخش شده ٫ مطلع غزل آن چه بود۰
جواب:اولین آهنگم، آهنگ سیاموی و جلالی بود و آخرین آهنگم سرود مجاهد بود به عنوان ( مجاهد به نام و نشانت سلام)
سوال : محترم آقای مددی صاحب بزرگوار ٫ شما منحیث یک استاد مجرب حرفوی که سالیان متمادی در عرصه موسیقی در افغانستان خدمات بسا شایان راِ انجام داده اید٫ وضع فعلی. موسیقی وطن را در مقایسه به زمان کار تان چه گونه ارزیابی. میکنید
جواب :در این مورد سخن ها زیاد است ولی به طور کوتاه عرض نمایم که من با نحوهء اجرای آهنگ های جوانان در تلویزیون ها موافق نیستم.
سوال : محترم آقای مددی ٫ شما در یکی از مصاحبه های تان ثمرهء ازدواج خویش را دو پسر و دو دختر وانمود کرده اید ماشالله ارجمندان كه همه جوان و تحصيل كرده ميباشند ، نظر ايشان در مورد جايگاه هنری پدر شان چیست . آیا یکی از نور دیده گان جايگاه پدر شان را اختيار نموده یا چطور ؟ اگر بلی از آن نام ببرید و اندکی. در موردش روشنی انداخته ممنون سازند ۰
جواب: بله. خدای بزرگ (ج) برایم دو پسر و دو دختر اعطا فرموده که هیچ یک شان هنرمند نیستند و در مورد فعالیت های هنری من باید از خودشان سوال نمایید.
سوال : استاد بزرگوار شما خود شاهد صحنه هستند که در این اواخر آمار علاقمندان آواز خوانی بطور چشم گیر در کشور و خارج کشور روز افزون است دید گاه و مشوره شما عزیز منحیث یک استاد مجرب ٫ کسیکه سالیان متمادی. در عرصهٔ موسیقی تجربه کسب نموده نسبت به آنها چه میباشد ؟
جواب :توصیه من به جوانان هنرمند که اغلب شان صداهای زیبای نیز دارند، این است که، اشعار خوب که فراوان در دسترس شان میباشد، بخوانند و سعی «ننمایند »که، از طریق رقص های ناموزون آهنگ خود را به مردم تقدیم نمایند.
سوال : چندی قبل با گروپ رقص هیواد. مقیم هامبورگ مصاحبهء داشتم۰ در لابلای فوتو های. یاد گار ی آن گروپ فوتوی جناب عالی با عدهء از آواز خوانان سابقدار کشور بملاحظه پیوست از اینکه تشکیل همچو یک گروپ رقص در تاریخ کشور سُنتی ما بی سابقه است
دید گاه شما بزرگوار در مورد تشکیل گروپ رقص هیواد و آینده ان چه میباشد
جواب :در این مورد هیچ گونه اطلاعی ندارم و سخنی هم نمیتوانم در زمینه ابراز نمایم.
سوال : قراریکه. در این. اواخر قسمأ از رسانه ها٫ بخصوص رسانه های فیسبوکی. ملاحظ میگردد ٫ یک تعداد. هنر مندان آواز خوان کشور ما که بعضأ از شهرت خوبی آواز خوانی بر خوردار هستند گفتگو ها و بهتان های اهانت آمیز لفظی و نوشتاری را علیه یکدیگر برا انداخته ٫ حتی از پخش فوتو های مبتذل علیه یک دیگر شان مضایقه نمیکنند ۰ برای بیرون. رفت و جلو گیری از همچو بی بند و باری ها در جهان فرهنگیان که ساحه هنر موسیقی را لکه دار و به آن سایه می افکند ٫ توصیه و دیدگاه شما منحیث یک بزرگ و ریش سفید هنر موسیقی نسبت به آنهاچه میباشد
جواب :توصیه من در این زمینه این است که در زندگی با همه مردم به خصوص هم مسلک های خودشان با خوبی رفتار نمایند و دعای من برایشان این است که، خداوند بزرگ(ج) ایشان را هدایت بفرماید.
سوال : استاد گرامی ٫ میخواستم سوالات زیاد را با شما بزرگوار طرح و پیشکش نمایم۰اما نسبت تکالیف و ناراحتی های عایده تان از آن منصرف٫ بدین وسیله از الطاف نیک شما که علی الرغم وضع صحی نامناسب حاضر به مصاحبه شدند اظهار سپاس و تشکری می نمایم۰ و برای صحت و سلامی شما دست نیایش بدرگاه خداوند عزوجل بلند کرده صحت و سلامتی عاجل برایتان آرزو میکنم
جواب:من هم از شما سپاسگزارم جناب آقای جوهر و از دعوت تان جهت این مصاحبه که متاسفانه به همه گوشه ها و نکته ها نتوانستم بپردازم، پوزش می طلبم.
مصاحبه کننده خیرمحمد( جوهر)
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی
******
4-24-2020
چهره های اشنا
اکمل مسرور کیست ؟
جگر جگر جانم - درد و بلایت بجانم
بلی. دوستان و سروران گرامی ٫ وقتیکه از این مطلع غزل نام میبریم بی گمان ( آریا باند) در انظار ما خطور میکند٫ آریا باند
که با این خواندن اش بین دوستداران هنر موسیقی محشر بر پا کرد ٫ و علاقمندان زیادی موسیقی را مجذوب هنری شان گردانید اینک
نظر به تقاضای مکرر و پیام های مسلسل فرهنگیان و علاقمندان آن گروه ٫ مصاحبهء تلفونی را با محترم اکمل جان عضو فعال این( آریا باند) انجام داده ام که ذیلأ خدمت شما فرهنگیان. و هنر دوستان تقدیم میگردد۰
1–سوال :سلام اکمل جان معزز ٫ ممکن است لطف نموده یک بیوگرافی از خود به خوانده گان مصاحبهء تان پیشکش نماید؟
جواب : سلام بشما آقای جوهر و خواننده گان صفحه وزین شما ٫ بلی چرا نی
اسمم ( اکمل ) تخلص (. مسرور )متولد. شهر زیبای ( کابل ) میباشم دورهء تحصیلات ابتدائیه ام را در مکتب ( انقلاب مکرویان ) و سند فراغت تحصیلات. عالی ام را از کشور فدرالی المان بدست آورده ام۰
والدم سمت( ریاست را در یکی از ادارات ریاست جمهوری عهده دار بود ) و مادرم ( معلمه در یکی از کودکستانها بود )
2…سوال : اکمل جان ارجمند ٫ ممکن است در مورد گروه هنری تان اندکی روشنی انداخته معلومات دهید که گروپ هنری شما متشکل از چند نفر بوده و چه نوع قرابت و وابستگی باهم دارید۰
جواب : جوهر صاحب ٫گروه هنری ما اصلأ متشکل از سه نفر بوده که هرسه عضو این گروه باهم برادریم ایمل( مسرور)،مشعل (مسرور) و خودم اکمل (مسرور )۰
3–سوال: آقای مسرور ٫از کدام سال بدینسو وطن را ترک و علت مهاجرت تان چه بوده میتواند ۰
جواب: آقای جوهر از سال (1992) بنا بر تسلط ناامنی ها درکشور ،خانواده ما ٫ همچو هزاران هموطن دیگر ناگزیر به ترک کشور وپناه بردن بدیار غربت گردیدیم.
4–سوال: اکمل جان ارجمند ( آریا باند ) را در کدام. سال بنیاد نهادید و چه باعث شد که همچو یک گروپ هنری را ایجاد کنید؟. مشوق و رهنمای. شما در این عرصه کیها بوده میتواند ۰
جواب: ( آریا باند) دقیقأ در سال 2002 در شهر کلن کشورالمان ایجاد گردید. چون درخارج کشور کمبود یک گروه متشکل وهدفمند محسوس بود واز جانب دیگر ما هرسه برادر بنابر علاقه ای که از کودکی به هنر موسیقی داشتیم اقدام به ایجاد چنین گروه نمودیم.
اولین سی دی گروه ما بسال 2003 تقدیم هموطنان وشایقین موسیقی افغانی گردید.
5–سوال: اکمل جان عزیز بیگمان شیوهء کار و فعالیت گروپ شما نسبت به سایر آواز خوان ها فرق میکند٫ شما همه اجراات هنری خویش را به اساس تصامیم گروپ مطرح و عیار می نمائید یا چطور ؟ زیرا اکثر خواندن های شما به شکل(choir) کُورَس صورت میگیرد لطفأ اندکی از اجراات کاری و فعالیت های. یومی تان غرض آشنائی ما بنگارید
جواب:بلی همه فراورده های هنری ما درنتیجه مشوره ، کار ومساعی مشترک هرسه عضو دایمأ فعال و (آریا باند) بخدمت هموطنان قرار میگیرد.ما اهنگهای مشترک وانفرادی داریم که درنتیجه کار جمعی تهیه وتقدیم میگردد
6–سوال : هنرموسیقی را به طور علمی و مسلکی آموختید و یا اینکه بشکل اماتور سلسله میکنید ؟
جواب؛ بلی کار موسیقی را به شیوه آماتور اغاز نمودهایمولی تلاش داریم با فراگیری اصول مسلکی موسیقی، انرا غنامندی بیش ببخشیم.
7–سوال : اکمل عزیز ٫غیر از شما سه برادر از فامیل کس دیگر به موسیقی علاقمندی و دسترسی دارد یا خیر؟
جواب :نخیر غیر ازما سه برادر سایر اعضای فامیل به هنر موسیقی دسترسی ندارد.
8–سوال : قسماً از هنرمندان آوازخوان از آغاز کارشان به هنر آوازخوانی شیوه و سبک صدای یکی از هنرمندان بلند آوازهٔ مورد نظر شانرا در پیش گرفته و بدان منوال گام برمیدارند. آیا شما هم در این راستا از کدام هنرمند خاص پیگیری میکنید یا خیر؟
جواب: آقای جوهر اگر بی پرده بگویم ٫ در حقیقت ما با گرایش مفرط به صدای احمد ظاهر ٫ سالار موسیقی پاپ افغانستان و علاقه خاص به سبک او ، بدنیای موسیقی وارد شدیم وتا اکنون با حفظ همان علاقه وهمچنان استفاده از سایرسبک ها درین راه به پیش میرویم.
9–سوال : اکمل ارجمند ! از بدو کار تان به هنر آوازخوانی به چی آمار کلیپ ها برای دوستداران آواز تان عرضه نموده اید؟ آهنگهای با طبقه اناث و سایر زبانهای محلی کشور خوانده اید یا نه؟
جواب:تااکنون سه حلقه سی دی وبه تعداد ده کلیپ ویدیویی تقدیم علاقه مندان گردیده و سه کلیپ دیگر نیز زیر کار قرار دارد ، واجرای آهنگهای مشترک با هنرمندان اناث در برنامه کار ما قرار دارد.
10–سوال: علایق شما نسبت به صدای کدام یک از آواز خوانان طبقه ذکور و اناث بیشتر است و آنرا میپسندید ؟
جواب: دراصل صدای همه هنرمندان را میپسندم ولی شخص خودم به صدای احمد ظاهر، ساربان وخانم هنگامه علاقه بیشتر دارم.
11–سوال : به نظر شما. یک هنرمند آواز خوان میتواند هنر پیشه سینما شود ٫موافقانه بدرخشد و رول بازی کند ؟
جواب: بلی درصورت موجودیت استعداد ٫ آوازخوان میتواند هنر پیشه سینما شود یا برعکس.
12–سوال :یکنوع غذای افغانی را نام ببرید که از آن قطعأ خوش تان نیاید
جواب:راستش را بگویم به دال چندان علاقه ندارم.
13–سوال : ممکن. است یکی ازخاطرات جالب گروپ تانرا از محافلی که در آن. حضور. داشتید بگوید ۰
جواب:خاطره ها زیاد است ولی یکی ازانها که همین حالا به ذهنم می آیید این است : ما معمولا درمحافل خوشی بخاطر تنظیم سوندچک و غیره یکی دوساعت قبل از شروع محفل وارد سالون میشویم یکبار به جایی رفتیم که دوسالون داشت دریکی ازسالون ها بکار آغاز کردیم درجریان کار دیدیم که ارام ارام مهمانان آفریقایی بسالون می ایند ، این امد امد ادامه کرد تعداد مهمانان آفریقایی زیادشد ایمل پرسید شاید ما اشتباه امده ایم ، گفتم ولا نمیفهمم و مشعل خندید وبه من گفت : باید امشبتمام شب آهنگ های آفریقایی بخوانی ، درین اثنا یکی از کارکنان سالون داخل شد وگفت درین سالون عروسی ایتوپیایی هاست ومحفل افغان ها در سالون دیگرش است آنجا بروید. دوباره وسایل را جمع کردیم ودرسالون پهلو از سر آغاز به تنظیم آلات موسیقی سر ستیج نمودیم .
14سوال: ممکن است دو اشتباه عمده زندگی تانرا با خوانندهگان مصاحبهء تان شریک سازید
جواب: جوهر گرامی دقیق فرمودید ٫ هیچ کس از سو و خطا بری نیست ٫ بیگمان ما هم اشتباهاتِ داشتیم ٫ اما در نهایت کوچک که حتی لزومی بیاد اوری آنرا. نمیبینم ۰
یک جهان سپاس آقای مسرور عزیز که علی الرغم مصروفیت های کاری تان حاضر به مصاحبه شدید۰
جواب : تشکر از الطاف نیک شماجوهر عزیز و مصاحبهء دلچسپ تان ۰
مصاحبه کننده خیرمحمد(جوهر)
عضو کمیته نشرات افغان اکادمی
******
حبیبه عسکرپیشگام ترین بازیگر زن در صحنه تیاتر و سینمای افغانستان
نگارنده: زلمی رزمی
خانم حبیبه عسکربدون تردید یکی از پیشگامترین بازیگران زن درصحنه تیاتر، سینما و تلویزیون کشورماست
وی درسیزده سالگی،زمانی وارد عرصه حرفه تئاتر شد که نه تنها بازیگرزن در تئاتر نبود و نقش زنان را نیز مردان به اجرا درمی آوردند ، بلکه حتی درمیان تماشاگران نیز زنی دیده نمیشد .
دوستداران هنرفردای تیاتر و سینما از وی به نیکویی و قدردانی یادخواهندکرد.
حبیبه عسکر در سال ۱٣۲٦ خورشیدی برابر با (۱۹۴۷ ميلادی) در کابل زاده شد و تحصیلاتش را در مدرسۀ «مسلکی نسوان» گذراند
«عید آرتیست» اثرزنده یاد فضل احمد نينواز به کارگردانی سید مقدس نگاه، نام نمایشی است که حبیبه عسکرنخستین بار روی ستیج زینب ننداری ظاهر و ایفای نقش کرد و چون با موفقیت درخشید از او حسن استقبال کردند و دوران تازه ای در زندگی هنری وی آغازشد.
نمایشهایی که حبیبه عسکر با برجسته ترین هنرپیشگان و رژیسوران تیاترآن زمان مثل استادعبدالقیوم بیسد، استاد رفیق صادق، استاد حمید جلیا، مشعل هنریار، استاد اکبر روشن، عزیزالله هدف، ف عبادی، احسان اتیل، عبدالله عادل شفیعی، اسدالله آرام، احمدشاه علم، ستارجفایی و نیزخانمهایی مثل مزیده سرور، جمیله امین، میمونه غزال، زرغونه آرام و دیگران بازی کرد، عبارتند از:
« پيالهء زهر » اثر سيد مقدس نگاه،
نمایشنامه های« سايره » و « دزد » اثر توفيق الحكيم نويسنده مصرى به ترجمه عبدالرشيد لطيفى،
« موطلايى » اثر عبدالواسع لطيفى،
« شبى كه آواز زنگ ها شنيده مى شد » ،
« او پدرم نيست » ،
« شام زندگى » ،
« پرنده مجروح » ،
« پيراهن عروسى » ،
« شمع هایى كه مى سوزند » اثار مرحوم لطيفى،
« خسر » اثر چخوف ،
« گناهكاران بى گناه » اثر اوستروفسكى ،
« من بمیرم تو نميرى » و « زن بى ملاحظه » دو اثر فرانسوى به ترجمه موسى نهمت ،
« حماسه مادر » اثر ماکسیم گوركى ، به کارگردانی دکتر محمدنعیم فرهان
« طبيب اجبارى » و « خسيس » اثار مولير ،
« مفتش » اثر گوكل ،
« شب و شلاق » اثر دكتر إسدالله حبيب ،
« زنان عصبى » ترجمه ی داكتر فرحان
« كچرى قروت » اثر سيد مقدس نگاه،
« امشب شاه ميميرد » ترجمه عبالواسع لطيفى
«گناهکاران بیگناه» در تاجیکستان به کارگردانی نظر اوف،
وغیره
حبیبه عسکردرسینما نیز پیشقدم بود ، روزگاران بخش( طلبگار) نخستین فیلم داستانی تولیدی موسسه افغافلم بکارگردانی عبدالخالق علیل است که حبیبه عسکر درهمبازی با استاد رفیق صادق، خان آقا سرور و غزال ابراهمی یکی ازنقش های عمده را ایفاکرد
همینطور" گمراه " فیلمی ازساخته های واحدنظری و فرید فیض فیلم دیگری است که بعد ازمهاجرت به آسترالیا درآن ایفای نقش کرده است.
خانم حبیبه عسکردرطی سالهای ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۷۲ به دعوت تلویزیون ملی درتلویزیون نیزفعالیهای چشمگیری داشته است که پاره ای ازآنها نقش آفرینی در ده ها نمایشنامه است.
تا اینکه نسبت اوضاع ناامن کشوردوران خانه بدوشی آغازشد و پس از سرگردانی های زیادی به آسترالیا رفت و ازسال ۱۹۹۵میلادی تاکنون درآنجا روزگارمیگذراند.
خانم حبیبه عسکر بپاس خدمات ارزنده هنری اش القاب ملکه ی تیاتر افغانستان " ، " کارمند شایسته ی فرهنگ " و نیزمدالها ، جوایز و تقدیرنامه های زیادی بدست آورده است که گواهی دهنده ی شایستگی و توانایی های هنری ایشان میباشد
برای خانم حبیبه عسکر این بانوی هنرمند گرانقدرآرزوی بهروزی و پیروزی و سعادت و سلامتی دارم.
کاپی از برکه کلبه فرهنگی در پرتو شعر و موسیقی
******
نويسنده: ويس سرور
پیوند موسیقی با زندگی بشر
از نی تا نوا از آذان اسلامی تا سمفونی موزیک !
آیا بعضا" فکر کرده اید چرا زندگی انسانها با موسیقی پیوند میخورد.
در این مورد نظریات مختلف است.
نظر عرفانی:
کسانی باور دارند که بشر با اولین حرکت قلب در سینه، با ساز ( rhythm ) اشنا میشود. این اولین پیوند انسان با ساز تا آخر حیات در سینه او می تپد.
نفس در قالب آدم نمی رفت
درون سینه ء او ساز کردند
سخن در بخش عرفانی موسیقی ابعاد گوناگون دارد که نمیشود در این نوشته کوتاه به آن پرداخت . ولی جالب خواهد بود یک نگاه کوتاه به موسیقی از دیدگاه تحول تدریجی پیوند بشر با محیط زیست او بیاندازیم تا دیده شود سخن موسیقی به کجا میکشد.
انسانهای اولیه در قدم نخست تنها نیاز به غذا و پناهگاه داشتند. شاید موسیقی برای انسانهای اولیه اهمیتی نداشت و یا شاید انسانها اولیه قابلیت درک موسیقی را نداشتند.
پس چرا آهسته آهسته موسیقی بخش نیازمندی انسان شد؟
بشر به گمان بیشتر موسیقی خود را از محیط زیست خود آموخت.
صدای پرندگان، آهنگ های دلپزیر قناری ها، صدای آبشار، برای بشر آرامش خاطر میداد.
شاید انسانهای اولیه میخواستند این آرامش خاطر و احساس نیک را همیش با خود داشته باشند، نزدیکتر بخود و در جمع خویش.
اما چگونه؟
پس با تقلید از صدای طبعیت، تقلید از آواز پرندکان کسانی توانستند موسیقی طبعیت را که برایشان شادمانی میبخشید با خود در اجتماعات کوچک و خانواده خود بیاورند.
همین تقلید از اوای پرندگان باعث شد تا انسانها با محیط بیرون و پرندگان سخن زنند و انانرا به خواندن بیشتر وادارند.
با گذشت زمان و دست یافتن انسان به قطع نمودن نیزار، نی را بر لب نهادن، بشر توانایی تولید صدای بهتر و بلندتر تقلید اواز پرندگان را دریافت.
سروده ء حضرت مولانا :
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جدا های شکایت میکند.
صدای نی همراه با صدای منظم در گلوی انسان، آغاز اولین قدم های بشر در ساختن آلات موسیقی و خلق نمودن ترانه های مخصوص در آواز انسان شد.
اینجاست که پیوند انسان، با ساز گره محکم بی برگشت خورد و موسیقی جز زندگی روزمره انسان تکامل یافته شد.
با رشد و ترقی، اقسام و انواع ساز از ، پوست حیوانات، استخوان نازک پرندگان، چوب، تار، نی و فلز ساخته شد. استفاده از آلات موسقی بین انسانها در بخش های مختلف زندگی مروج شد.
در جنگ ها از نواختن درم های بزرگ و سرنای های بزرگ استفاده می شد.
در شادمانی ها و جشن ها، موسیقی محور اصلی برای گردهمایی و پیوند ها شناخته شد و رونق گرفت.
در مراسم مذهبی انسانها با قدرت موسیقی به سفر رویایی خویش میرفتند.
با انتشار مذاهب مختلف در جهان، پیوند موسیقی ارزش خود را در قالب های گوناگون حفظ کرد.
بطور مثال در بخش های از جهان از جمله آریانا کهن
موسیقی بخش فرهنگ انسان انزمان بود. آثار قدیم و باستانی بدست آمده از گوشه و کنار وطن و جغرافیای اطراف گوای آنست.
با آمدن اعراب صحرا نشین و دین اسلام در منطقه، موسیقی قدیم آریایی با موانع دینی و قیودات مختلف مواجه شد و حرام پنداشته شد. اما قیودات دینی هم نتوانست موسیقی را از مردم دور کند.
اینبار موسیقی توانست در قالب آهنگهای مذهبی (نعت خوانی و قوالی) رونق گیرد و دوباره راه خود را به دربار شاهان مسلمان پیدا کند.
در اصل، صدای پر سوز و منظم انسان به تنهای توانست، در پیوند با محیط، بر روح و روان بشر اثر گذار باشد.
کسانی با صدای بهتر از جمع صد ها نفر انتخاب میشدند تا در شادمانی ها، در نبرد ها، در غم و آندو اهنگهای مخصوص وقت را با صدای بلند بخوانند.
در بدخشان،در نورستان، پنجشیر، قندهار، هرات ..انواع اینگونه سرود های کهن باقیست.
این نوع آهنگ خوانی را در موسیقی امروز شرق بخش هند، بنام (راگ خوانی) یاد می نمایند که بعد ها همین ترانه های محلی توسط امیر خسرو بلخی دهلوی و کسان دگر در قالب راگها منظم علم موسیقی ترتیب شد. (این بخش بحث جداست و ارتباط به تاریخ موسیقی خراسان و موسیقی هند میگیرد.)
از صدای پر سوز انسان تذکر رفت؛
چون آواز خوش، بر روان شنودگان اثر گذار بود بنا براین، رهبران ادیان چه در گذشته و چه در حال اثر موسیقی را با دین پیوند محکم دادند. این پیوند با موسیقی در هند بیشتر قابل لمس و جز زندگی دینداری ایشان است.
در اروپا موسیقی مذهبی وارد کلیسا شد که هنوز باقیست.
قابل یاد آوری است که ادای اذان اسلامی ، قرائت پر سوز یک قاری خوش صدا که در حقیقت در قالب راگهای های مخصوص موسیقی ادا میشود( راگ کروانی و سندی بهیروی) خود تصدیق روشن پیوند موسیقی با باور مسلمانان است.
چرا اذان با صدای رسای یک مسلمان حتی بالای مردم غیر مسلمان اثر دارد و در کنسرت سمفونی لندن در یکی از برنامه موزیک شامل بخش برنامه ء موسیقی میشود ؟*
انانیکه به نام دین و یا به هر دلیل دگر با موسیقی سر ضدیت دارند باید بدانند که طبعیت، موسیقی است و انسان جزء طبعیت. پس موسیقی از انسان و انسان از طبعیت جدا شدنی نیست
بنابر این حرام پنداشتن موسیقی و شکستن ساز، جنگ با طبیعت است. و این جهالت را تنها طالبان با باور وهابی میتوانند داشته باشند!
تمنای اندیشه
با درود
و.س
* نوت: منابع برای این نوشته از سایت های مختلف انترنت، گفته ها و نوشته های مختلف علمی تهیه شده. در تصویر فلوت از ۳۵ هزار سال قبل، موسیقی کهن چین، موسیقی کهن مصر.
این لنک پائین بخش اجرای آذان یک امام در سمفونی لندن است.
******
11-24-2018
چهره های آشنا
شش بازیگر مشهور هند که اصلیت افغانی دارند
1–سلمان خان بازیگر مشهور سینما هند متولد 27 دسامبر سال 1965 است او در بیش از 100 فلم درخشیده ٫سلمان خان پسرهنر پیشه و فلم نویس سینمای هند بنام سلیم خان میباشد٫ وی سه سال پیا پی بعنوان بهترین بازیگر هند انتخاب شده پدرکلان پدریش از مسلمانان افغانستان قوم پشتون بوده و مادرش هندی میباشد اما سلمان خان در قسمأ از گفت و شنود و سخنان اش خود را افغان وانمود کرده ٫ ثروت آن به دوصد ملیون دلار میرسد۰
2–قادرخان متولد 12.11. 1937 بازیگر-کمیدین ‚ فلم نویسی و کارگردان اهل کشور هند است ٫این بازیگر مسلمان ‘ اصلیت افغانی دارد و در شهر کابل بدنیا آمده پدر او (عبدالرحمن خان) اهل قندهار و مادرش (اقباله )اهل پاکستان میباشد وی از سال 1973 تا کنون در بیش از 300فلم بازی کرده٫ و در سال 1970 قبل از اینکه بازیگر فلم شود رشته مهندسی را فراه گرفته ٫جالب است بدانید که این بازیگر فلم حافظ کل قرآن کریم نیز میباشد
3–فیروزخان با اصلیت افغانی ستاره هند بوده٫ وی در سال 1939 از پدر افغان بنام (صادق علی خان) که اهل ولایت غزنی بوده و مادر ش( فاطمه) نامه اهل ایران بدنیا آمده ٫نامرده در سال 1965 در فلم بنام آرزو به شهرت رسیده و ی در فلم هندی بنام( دهرماتما) که نخستین فلم اش در افغانستان میباشد کار کاردانی کرده۰ در سال 2003 فلم جانشین را که در مورد جنگ افغانستان میباشد نیز کار گردانی
کرده که آنهم در کشور عزیزما افغانستان فیلمبرداری شده
4–شارخ خان در سال 1965 در یک خانواده مسلمان و پشتون در دهلی نو پایتخت هند تولد یافته که با نام مستعار پادشاه بالیود شهرت دارد ٫ اصلیت خانواده گی او به افغانستان میرسد مادرش دختر (شهنوازخان) از
فرمانروایان ارتش هند و اهل پنجاب پاکستان میباشد”؛شارخ خان با ثروت 540
ملیون دالری اش یکی از ثروتمند ترین عرصه سینمای هند شناخته شده۰
5–دلیپ کمار که نام اصلی آن (محمدیوسف خان) است ٫ از جمله بزرگترین بازیگران سینمای هند محسوب میشود وی در سال 1922 در پشاور پاکستان بدنیا آمده اصلیت خانوادگی آن به افغانستان باز میگردد وی در فیلمای دیکداس٫ گنگاجمنا و رام و شام جوایز معتدد را از آن خود نمود.
6-«عامر حسین خان» معروف به «عامرخان» یا «امیرخان» متولد 14 مارچ 1965 در «مامبای» هند یك هنرپیشه و تهیه كننده محبوب و معروف است كه در صنعت سینمای این كشور بسیار فعال میباشد.
امیرخان در سال 1973 برای نخستین بار به عنوان بازیگر خردسال در یكی دو فیلم بازی كرد. بازی حرفهای او 11 سال بعد یعنی در سال 1984 انجام شد و اولین بار در سال 1988 در فیلم قیامت تا قیامت با موفقیت تجاری روبهرو شد و جایزه بهترین تازهوارد فیلم هند را به خود اختصاص داد.
پیشینه خانوادگی
امیرخان در «مامبای» در خانوادهای مسلمان چشم به جهان گشود. اصلیت و ریشه امیرخان به افغانستان میرسد. افراد خانواده او در زمینه فیلم و سینما فعال بودهاند. پدرش «طاهر حسین» تهیهكننده سینماست و عمویش «نصیر حسین» كارگردان بود. او تاكنون در چندین فیلمهای پسرعمویش «منصورخان» نقش بازی كرده است. برادرش «فیصل خان» هم بازیگر فلم است و آن دو در فیلم «ملا» در سال 2000 در كنار یكدیگر درخشیده اند. پسرعمویش «طارق» هم در دهه 70 بازیگر بود ولی اطرافیان امیرخان او را پسری بسیار شرمندوک میدیدند، هرگز فكر نمیكردند که او زمانی تبدیل به یك چهره بالیوودی شود.
بايد ياد آور شد كه هر شش نفر مذكور بزبان خود به اصليت افغانى خود ها در مصاحبه هاى شان اعتراف نموده اند.
دوستان هرگاه از معرفى همچو چهره راضى هستيد ، كامنت بدهيد تا ساير اشخاص را نيز بشما عزيزان بمعرفى بگيرم.
پژوهشگر خیرمحمد(جوهر)
عضو نشرات افغان اکادمی
******
2-25-2020
چهره های آشنا
الياس شهنا کیست ؟
چهره ی که توانست در یک آزمون عملی و نظری رشتهء موسیقی در حضور یک هیات استادان و صاحبنظران آلمانی از بین یازده نفر رقبایش نمره معیاری امتحان را بدست بیاورد و درمکتب دولتی موسیقی شهر هامبورگ المان مخصوص جوانان Staatliche Jugendmusikschule Hamburg منحیث استاد موسیقی شرقی انتخاب و مقرر گردد و این افتخار را بنام افغان و افغانستان عزیز کمائی کند!
بیاید با این چهره هنری آشنا شویم ۰
جوهر:- آقای شهنای گرامی، قلباً سپاس از شما هنرمند خوش آواز و مردمی که علی الرغم مصروفیت های کاری تان حاضر به مصاحبه شدید.
شهنا :- سلام و عرض ارادت خدمت شما جوهر صاحب گرامی و خواننده گان عزیز این برگه، ممنونم از اینکه وسیله شدید تا از اینطریق لحظه یی با هموطنانم باشم.
سوال: شهنای عزیز و ارجمند به يقين کامل که شما در بین هممیهنان و دوستداران آوازتان از شهرت فزاینده ی برخوردار هستید، با آنهم ممکن است که بیوگرافی مختصر تانرا مجدداً به علاقمندان و دوستداران آواز تان، بخصوص آنهاییکه با بیوگرافی شما کمتر آشنایی دارند، ارایه فرمایید؟
جواب: با کمال میل من در خدمتم.
اسم من الیاس و تخلص فامیلی ام (عبادی )است که از سالیان متمادی بدینسو بنام هنری ( شهنا ) آواز میخوانم. بیستم ماه ميزان سال ۱۳۵۱ در شهر زیبای کابل در یک خانوادهٔ روشنفکر و هنردوست زاده شدم و بزرگترین فرزند پدر و مادرم استم.
والدم انجنیر شرف الدین عبادی سالهای متمادی بحیث کارمند موسسهٔ آب و برق و بعداً منحیث رییس صنایع و مواصلات در وزارت پلان گذاری ایفای وظیفه میکردند، مادرم جمیله عبادی، که از دانشکدهٔ ادبیات پوهنتون کابل فارغ گردیده بودند، سالهای زیاد به وظیفهٔ مقدس معلمی مشغول بودند. برای هردویشان از خداوند بزرگ طلب مغفرت مینمایم.
دورهٔ ابتدایی را در مکتب مکروریان به اتمام رسانیده و در سال ۱۳۶۸ از لیسه عالی حبیبه فارغ شده ام. از سال ۱۹۹۰ بدینسو در کشور آلـمان بسر میبرم و تحصیلات عالی خويشرا در رشتهٔ اقتصاد در دانشگاه دولتی شهر هامبورگ کشور آلـمان موفقانه به پایان رسانیده ام.
دو برادر دارم ولی متاسفانه از نعمت داشتن خواهر در زنده گی محروم بوده ام.
در سال ۲۰۰۳ با یک بانوی پاکدامن افغان عروسی کردم و ثمره ازدواج ما یک دختر بنام غزل، که هم جای مادر و هم جای خواهر را برایم پُر کرده است، و دو پسر نازنین بنامهای سروش و یوسف میباشند.
سوال : چه مدت است که راه آوازخوانی را در پیش گرفته اید و انگیزهٔ که شمارا بدین سو سوق داد چی بود؟
جواب: از حدود بیشتر از ۲ دهه به اینطرف آواز میخوانم و انگیزهٔ آن علاقمندی بی انتهایم از آوان طفولیت به این هنر والا بوده است که من آنرا بیشتر جنون مینامم تا علاقهٔ عادی.
سوال : با محترم داکتر صاحب صادق فطرت ناشناس چه نسبت دارید؟
جواب: جناب ایشان مامای بزرگم استند.
سوال : هنرموسیقی را به طور علمی و مسلکی آموختید و یا اینکه شکل اماتور ؟
جواب: حدود ۳ دهه قبل برای اولین بار نزد استاد صدیق قیام در کابل زانو زدم و مبادی این هنر والا را از ایشان آموختم.
بعداً در دورهٔ مهاجرت در آلـمان تمرینات آواز خوانی را از دکتور ناشناس آموختم . مدت ۲ سال هم نزد استاد رضا علی خان نواسه استاد غلام علی خان در آلـمان جهت کسب بیشتر علم موسیقی زانو زدم.
سوال : غیر از شما و مامای محترم تان از فامیل کس دیگر به موسیقی علاقمندی و دسترسی دارد یا خیر؟
جواب: متاسفانه هیچکس.
سوال : قسماً از هنرمندان آوازخوان از آغاز کارشان به هنر آوازخوانی شیوه و سبک صدای یکی از هنرمندان بلند آوازهٔ مورد نظر شانرا در پیش گرفته و بدان منوال گام برمیدارند. آیا شما هم در این راستا از کدام هنرمند خاص پیگیری میکنید یا خیر؟
جواب: از خوردسالی به نوار های استاد قاسم افغان، و ناشناس گوش میدادم و از آنها لذت میبردم. آغاز کار های هنری ام نیز با پیروی از همین هنرمندان بزرگوار بود. اما من به این عقیده ام که پیرو نباید تا آخر پیرو بماند. با توجه به این نکته در سالهای اخیر کوشش کرده ام سبک مشخص خودم از لا بلای آهنگهایم هویدا گردد.
سوال : آقای شهنا! از بدو کار تان به هنر آوازخوانی به چی آمار کلیپ ها برای دوستداران آواز تان عرضه نموده اید؟ آهنگهای دوگانه با طبقه اناث و سایر زبانهای محلی کشور شامل ان میباشد یا نه؟
جواب: تا حال از من ۹ آلبوم، که جمعاً شامل حدود ۱۲۰ سروده به زبانهای فارسی و پشتو میباشند، به نشر رسیده است. از آن جمله حدود ۲۰ آهنگ کلیپ شده اند. در مورد آهنگهای دوگانه با طبقه اناث باید بگویم که ۲ آهنگ دوگانه با غزلسرای خوب کشور ما بانو تهمینه ارسلان دارم.
سوال: علاقه شما نسبت به صدای کدام یک از آواز خوانان طبقه ذکور و اناث بیشتر است و آنرا میپسندید ؟
جواب: تعداد شان بسیار زیاد است .
سوال: ارجمندم الیاس گرامی نظر به معلومات شخص خودم والطاف رسانه ی شما در این اواخر منحیث استاد در مکتب دولتی موسیقی شهر هامبورگ کشور آلـمان فعالیت دارید. آیا ممکن است در مورد جزیات آن برای خواننده گان این برگه اندکی معلومات بدهید.
جواب: حدود یکسال قبل از طریق یکی از جوانان هموطن اطلاع حاصل نمودم که مکتب دولتی موسیقی شهر هامبورگ کشور آلـمان به یک آموزگار موسیقی شرقی به خصوص آوازخوانی ضرورت دارد. نظر به خواهش بعضی از نوجوانان من هم درخواستم را به ریاست معارف شهر هامبورگ فرستادم و بعد از مدت زمانی از طرف اداره فوق الذکر برای سپری نمودن یک امتحان، که از طرف استادان موسیقی آلـمانی گرفته میشد، دعوت شدم. دراین امتحان حدود ۱۱ هنرمند دیگر از هنرمندان افغان و هنرمندان کشورهای دیگر چون سوریه، پاکستان و ایران ، که نیز درخواست داده بودند، دعوت شده بودند. مدتی بعد از سپری کردن امتحان روزی از طرف ریاست معارف
شهرداری هامبورگ تلفونی گرفتم که برایم موفقیتم را در امتحان نویددادند و مرا جهت امضای قرارداد به ادارهٔ شان خواستند. فعلاً در پهلوی کار در شتهٔ اصلی و مسلکی ام، که قبلاً از آن متذکر شدم، بحیث آموزگار موسیقی شرقی در مکتب دولتی موسیقی شهر هامبورگ نیز ایفای وظیفه مینمایم.
سوال : در این اواخر ماشالله آمار علاقمندان آواز خوانی بطور چشم گیر در کشور و خارج کشور گسترش یافته دید گاه و مشوره شما عزیز منحیث یک استاد با تجربه و یک آواز خوان مجرب در عرصهٔ موسیقی به آنها چیست؟
جواب: با این سوال چندین بار برخورده ام و فکر میکنم بسیار یک سوال مهم هم است. جواب من همیشه همین خواهد بود که آموختن علم موسیقی نیز مانند علوم دیگر بدون معلم و مکتب ناممکن است و هر آن کسیکه ادعا مینماید که موسیقی را بدون استاد آموخته است بنظرمن حقیقت را نگفته است. توصیه من برای جوانان همین است که اگر میخواهند آگاهانه در راه آموختن موسیقی قدم بردارند باید به یکی از استادان مورد علاقهٔ شان مراجعه نمایند.
سوال یازده: الیاس جان معزز اشتباهات همیشه قابل اصلاح است به شرطیکه فرد جرأت پذیرفتن آن را داشته باشد. میشود که شما یک یا دو اشتباه عمده زندگی تا را برملا سازید؟
جواب: من از سن ۱۷ سالگی شروع به آموختن علم موسیقی نمودم. اگر امکان میداشت که یکبار دیگر تولد شوم و زنده گی کنم از سن پنج سالگی به آموختن این هنر والا میپرداختم.
سوال : در زندگی شخصی هر کس یک آرزوی را بدل میپروراند. آرزویکه شما تا کنون به آن نایل نگردیده باشید چه میتواند باشد؟
جواب: چنانچه گفته اند: هرکه دل دارد آرزو دارد. من هم آرزوهای فراوانی دارم که برآورده نشده اند و پلانهای زیادی که هنوز تحقق نیافته اند. امید به پروردگار !
محترم شهنای عزیز ٫جهان سپاس از الطاف نیک تان که علی الرغم مصروفیت های زیاد کاری تان حاضر به مصاحبه و پاسخگويی به سوالات دوستان و علاقمندان خویش شده اید.
جواب: اجازه دهید من هم از جانب خود از شما جناب جوهر صاحب عزیز، بخاطر اینکه قبول زحمت فرموده با انجام مصاحبه های جامع و مخصوصاً چاپ کتاب خویش معلومات مفصل در مورد بیوگرافی هنرمندان و فرهنگیان کشور ارایه میدارید، اظهار امتنان نمایم.
در اخیر از شما خواهشمندم سلام و احترام مرا خدمت جناب محترم حسن خان شیر دل رییس افغان اکادمی و بانو پروین رحمتی شاعره و گوینده توانای ما وسیله شوید. موفق و کامگار باشید.
مصاحبه کننده خیرمحمد(جوهر)
عضو کمیته نشرات افغاناکادمی
******
02-09-2020
تاریخ سخن میگوید
تاریخچه سینما در افغانستان
در اواخر سلطنت امیر حبیب الله خان اولین سینما به نام (میجک لالتین )وارد کابل گردید که آن عبارت از نمایش عکس های متحرک به ذریعۀ ماشین مختصر در پردۀ سفید بود.
سپس با ترقی سریع السیر و روزافزون سینما در دنیا غرب ماشین سینما و اولین فلم صامت (بی صدا) در سال 1300 وارد کابل گردیده و در سلامخانۀ خاص در معرض نمایش گذاشته شد. بعد سینمای بنام ( سینما کابل) یعنی نخستین سینمای افغانستان تعمیر گردید و سلسلۀ نمایشات در آن ادامه یافت.
در پغمان سینمای بهاری ساخته شد که در روز ها و شب های جشن استقلال که در آنجا برگذار میگردید فلم ها را به غرض تفریح مردم به نمایش میگذاشت.
در سینمای کابل به طور عموم نمایش فلم ادامه داشت ولی چون قدم های اولی بود و ساینس و تخنیک به سطح کنونی ارتقا و پیشرفت نکرده بود به این ملحوظ نقایص و کمبودی های فراوانی در فلم ها و سینما های آنزمان وجود داشت که از آن جمله یکی هم صامت یا بی صدا بودن فلم ها بود. در سینمای کابل این خلا را به وسیلۀ یک روند پُر نموده بودند. به این معنی که استاد غلام حسین (پدر استاد سرآهنگ) که یگانه پیانو نواز آن وقت بود در هنگام نمایش فلم به عقب پیانو قرار میگرفت و شروع میکرد به نواختن و ی با این کارش فلم ها را از حالت صامت بودن نجات میداد. این کار در ایجاد علاقۀ مردم و ازدیاد کیفیت هنری فلم ها نقش مفید بجا گذاشته و آن ها را موثر، جالب و گیرنده میساخت. این وضع همچنان ادامه داشت تا تعمیر سینمای کابل طمعۀ حریق شد که بعد از مدتی چند سال دوباره اعمار گردید و بار دیگر به فعالیت آغاز کرد.
با صراحت میتوان گفت که این سینما تقریباَ مدت بیست سال در خدمت عرفانی و تفریحی مردم شهر کابل بوده و آغاز نمایش فلم های صدادار هم در پردۀ همین سینما برای مردم عرضه و پیشکش شده است.
با توسعۀ یافتن شهر و پیشرفت و همچنان میسر گردیدن وسایل مدنی در همه شئون اجتماعی مملکت، در تعداد سینما های شهر کابل نیز افزوده شد و عمارات متعدد سینما ها ساخته شده و به نمایش فلم پرداختند که بدین وسیله زمینۀ تفریح و سرگرمی مردم کابل را فراهم نمودند.
معرفی برخی از سینما های شهر کابل
سینمای کابل : تقریباَ بیش از (98) سال قبل از امروز در مقابل هوتل کابل و پارک زرنگار که در آن زمان به نام چهاراهی ابن سینا یاد میشد اعمار گردیده و مربوط وزارت اطلاعات و کلتور بود. در این سینما بعداَ درام ها نمایش داده میشد و به این دلیل بعضاَ به نام کابل تیاتر نیز یاد میگردید. این سینما گنجایش 600 تماشاچی را داشت.
سینما بهزاد : در شرق باغ قاضی موقعیت داشت و تقریباَ بیش از 79 سال قبل از امروز ساخته شده بود. مدتی این سینما صرفاَ برای خانم ها اختصاص داده شده بود. سینمای مذکور گنجایش 760 تماشاچی را داشت.
سینما پامیر: با احداث جادۀ میوند سینما پامیر نیز در لب دریا حصۀ اول جادۀ میوند از طرف شاروالی کابل بنا نهاده شد که تا اکنون به نمایشات خود میپردازد. این سینما گنجایش 979 تماشاچی را دارد.
سیمنا پارک : از جملۀ سینما های درجه اول شهر کابل به شمار میرفت و در پارک شهر نو که در گذشته بنام پارک ظاهر شاهی یاد میشد، موقعیت دارد. در این سینما که گنجایش 510 تماشاچی را دارد اکثراَ فلم های اروپایی به نمایش گذاشته میشد.
سینما آریانا : در جادۀ پشتونستان موقعیت داشته توسط شاروالی کابل بنا شده و یکی از سینما های درجه اول و معتبر شهر به شمار میرود. این سینما گنجایش 800 تماشاچی را دارا میباشد.
سینمای زینب ننداری: در شهر نو موقعیت داشته در گذشته مربوط طبقۀ نسوان بود. زینب ننداری در بعضی اوقات به نمایشات تمثیلی نیز میپرداخت. این سینما گنجایش 550 تن را دارا بوده.
سینما به عنوان یک رسانه گروهی مستقل و به مثابه یک زبان و نمایش نوین آغاز شد . این پدیده ایجاب انگیز با شتاب هر چه بیشتر به کشور های جهان راه باز کرد و مخاطبان خود را به تحسین وا داشت .
سینما که در دگرگونی های فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی کشور ها نقش ارزشمند و پر اهمیت دارد ٫ کشور ما نمی توانست از فرا رسیدن این موج بی تاثیر بماند .
برای نخستین بار در کشور ما با بازگشت شاه امان الله از سفر طولانی اروپا با دستگاه کوچک نمایشی با چند حلقه فیلم که همرا با خود آورده بود آشنا شد و با توجه به ضرورت زمان در کشور از جمله شهر کابل سینما ها پیهم اعمار و مورد بهره برداری قرار گرفتند و این صنعت به استقبال بی نظیر مردم رو برو گردید ، مردم وخانواده ها با آرامش و سلامت روحی به سینما می رفتند و به تفریح سالم می پرداختند .
موسسه دولتی افغان فیلم به توجه دولت وقت و به کمک مردم ایالات متحده امریکا در سال 1347 خورشیدی اعمار و به بهره برداری سپرده شد۰
پژوهشگر خیرمحمد(جوهر)
عضو نشرات افغان اکادمی
******
01-16-2020
چهره های آشنا
لطیف ننگرهاری کیست ؟
(چرا ویرانه ها گلشن نمی شه —چرا این خوشه ها خرمن نمیشه)
( افغانستان د وراناولوندئ ) بلی دوستان عزیز لطیف ننگرهاری با این دو آهنگ و سایر آهنگ های میهنی وحماسی اش نور درخشان موسیقی را بزود ترین فرصت پرتو افشانی کرد و شهرهء بیش از حد کسب و کمائینموده و در قلب وطن پرستان و دو ستداران هنر اش جا گرفت۰ بیاید دوستان گرامی بخوانیم که این آواز خوانمردمی در مصاحبه تاریخی 01/16/2020 خویش چه گفتنیهای داشته است ۰
1–سوال؟ سلام لطیف جان گرامی، قلباً سپاس از شما هنر مند خوش آواز و مردمی که علی الرغم مصروفیت های تان حاضر به مصاحبه شدید.
جواب : سلام و درود بشما آقای جوهر گرامی و خوانندهگان صفحه وزین شما، آمادهء پاسخ به سوالات شماعزیزان هستم ۰
2-سوال؟ لطیف جان ارجمند، در این جای شک نیست که شما عزیز در بین هممیهنان و دوستداران آواز تان ازشهرت خوبی برخوردار هستید با انهم مکن است که بیو گرافی مجدد خود را به علاقمندان و دوست داران صدایتان و آنهايكه به بیوگرافی شما آشنائی ندارند ارائیه فرمائید ؟
جواب : اسمم( عبدالطیف ) تخلص فامیلی و هنری ام ( ننگرهاری ) میباشد، زاده شهر زیبای ( جلال آباد ولایتننگرهاری ) میباشم. والدم سمت (. زمینداری ) و مادرم مصروف امور منزل هستند ۰
دوره ابتدائیه را در مکتب ( تجربوی جلال آباد ) و دوره ثانوی را در ( لیسه ننگرهار) به اتمام رسانیده ام .
در سال ( 1372 ) ازدواج نموده ام و ثمره ازدواجم سه پسر و دو دختر میباشد .
از سال ( 1999 ) بسبب جنگ های ویرانگر و خانماسوز وطن را ترک و فعلأ در یکی از شهر های لندن زندگی میکنم.
3-سوال؟ چه مدت است و چه باعیث شد که راه فعالیت های موسیقی و آواز خوانی را در پیش گرفتید؟مشوقشما در این عرصه کیها بوده میتواندآيا در فامیل غیر از شما به هنر موسیقی و آواز خوانی شخص دیگر همدسترسی دارند یا خیر ؟
جواب : از سال 1364 به موسیقی رو آورده ام بدين معنی که ابتدا در سازمان پیشاهنگان مکتب جذب و بعداًشامل کلوپ هنری سازمان جوانان کمیته ولایتی ننگرهار شدم و از آنجا موسیقی را به شکل حرفوی الی سال 1370 تحت نظر استادان مجرب هریک محترم استاد ایوب، استاد منور، استاد گلاجان، استاد یارمحمد، استاد بریالی وغیره ۰۰۰۰ فرا گرفتم كه از همان طریق سفر های رسمی به کشور ها ی منگولیا، تاشکن، الماتا و غیره نیز داشتم ۰
4-سوال ؟ قسماً از هنر مندان آواز خوان از آغاز کار شان به هنر آواز خوانی شیوه و سبک صدای یکی از هنرمندان بلند آوازهء مورد علاقه شان را پیروی میکنند آیا شما هم در این راستا از کدام هنرمند پیشگام پیگیر میکنید یا خير ؟
جواب بلی آقای جوهر، ابتدا گاه گاهی از سبک صداي استاد خیال محمد پیروی میکردم همینکه اندک اندک درآواز خوانی تقریبأ بر سر پای خود استاد شدم، و از آن به بعد کوشش نمودم تا غنامندی خود را رشد داده سبک و آواز خود را داشته باشم ۰
5-سوال؟ آقای ننگرهاری از بدو آغاز کار تان به هنر آواز خوانی به چه آمار کلیپ ها برای دوستداران آواز تانبه بازار عرضه نموده اید ؟ خواندن های دو گانه با طبقه اناث و سایر زبانهای محلی کشورشامل آن میباشد یا نه ؟
جواب: من آهنگ هایم را به بازار عرض نکرده ام ، صرف به تلویزون های افغانستان مثل تلویزيون آریانا،لمر،خورشید،و غیره که با ایشان همکاری داشتم ثبت و سپرده ام که آمار سوتی و تصويري آن ممکن شصت پارچه را احتواکند .
آهنگ های دو گانه با خانم نغمه و آريانا سعید دارم و هکذأ تعداد آهنگ هایکه ثبت تلویزون ها نموده ام همه به زبان های پشتو و دری میباشد اما،در بعضی کنسرت ها به زبان هزاره گی هم سروده های دارم.
6–سوال ؟ آقای ننگرهاری عزیز طوریکه دیده شده شما در قسمت سروده های میهنی متحد هستید بخصوص دوآهنگ ( افغانستان د وراناولو ندئ) ( چرا ویرانها گلشن نمیشه ) محشر بر پا کرده اید، میشه بگوید که اشعار و کمپوز آن از ساخته های کی است؟
جواب ( آهنگ افغانستان د وراناولو ندئ ) کمپوز آنرا خودم ترتیب داده ام اما شعر آن از جناب محترم شفیع اللهبابر زی صاحب است که فعلاً مدیر نشرات تلویزون خورشید میباشد ۰
و به همین ترتیب خواندن ( چرا ویرانها گلشن نمیشه ) را خودم کمپوز کردیم اما شعر آنرا یکی شاعران عزیز وطنماست که اسمش را فراموش نموده ام از کانادا برایم گسیل داشته که البته موصوف با خوانش مصاحبه هذا خودرا بشما بمعرفی خواهد گرفت ۰
7–سوال؟ در این اواخر ماشالله آمار علاقمندان آواز خوان بطور چشم گیر گسترش قابل ملاحظه یافته، دید گاه ومشوره دوستانه شما منحیث یک آواز خوان مجرب در عرصه موسیقی نسبت به آنها چیست؟
جواب : بلی آقای جوهر فرموده شما دقیق است به يقين کامل یک تعداد از این جوانان برای کسب و آموختن واقعیموسیقی فعالیت ندارند، فقط آنها در صدد کسب و کمائی شهرت خود هستند۰ شما ببینید رسانه ها آزاد است ؛تلویزون های متعدد شخصی هم در داخل و هم در خارج کشور بطور قابل ملاحظه فعالیت دارند. سانسور وکنترول مطبعو عات بکلی طرح نیست اینها همه یگانه عامل اصلی این معضل میباشد۰ اما از این هم چشم نمی پوشانیم هستند تعداد دیگری از عزیزان که واقعاً خوب میخواهند، موسیقی را با اساساتش بیاموزند که قدوم شانراگهر بار و خیر مقدم میگویم.
8–سوال؟ علاقه شما نسبت به صدای کدام یک از آواز خوانان طبقه ذکور و اناث بیشتر است و آنرا میپسندید ؟
جواب: جوهر صاحب باید پذیرفت که قسماً خواننده های امروزی بخصوص خوانندگان پاپ دارای وسعت و رنجصدای زیادی نیستند اجرای بی نظیری ارائه می کنند که به لحاظ بصری و حتی شنیداری دارای جذابیت و گیراییهستند. اما شخصأ از طبقه ذکور صدای احمد ولی و نجیم نوابی و از آواز خوانان فعلی طبقه اناث به صدای هنگامه جان و آریاناجان سعید و از آواز خوانان قبلی طبقه اناث به صدای بخت زمینه و گلناربیگم علاقه داشتم ودارم.
9–سوال ؟ هستند عدهء از خانم ها و آقایان که خوش ندارند که زوج و یا زوجهء شان با سایر جنس مخالف رشتهء تماس و فعالیت در امری و یا کاری داشته باشند، شما چطور در خواندن های دو گانء که با طبقه اناثدارید به همچو مشکل بر نخورده ايد؟
جواب : نخیر در قسمت خواندن های دوگانه با طبقه اناث مشکلی ندارم، اما صرف در قسمت دست افشانی،پایکوبی،جنبیده و رقص های افراطی ممکن برای همه غیر قابل تحمل و مشکل افزا باشد۰
10–سوال؟ طوریکه اطلاع دارم والدین عزیز تان حینکه شما به هنر موسیقی رو می آورديد مخالف ایده و یا مفکورهشما عمل میکردند، حال که شما خود پدر و یک چهره هنری هستید، نظر و دیدگاه شما نسبت به ارجمندان تان در مورد هنر موسیقی بالاخص آواز خوانی چیست ؟
جواب : آقای جوهر در این جای شک نیست که طبفهء اناث در افغانستان بخصوص در کابل و قسماً مراکز ولایاتکماکان مصونیت فردی دارند و از یک سلسله آزادی های اجتماعی مثل آزادی بیان، فعالیت های سیاسی و مدنی، سفرهای تحصیلی به خارج کشور بر خوردار هستند، اما شخصاً میپسندم که فرزندانم به مسلک های داکتری، انجینر،معلمی و غیره رو بیاورند و تحصیل کنند.
11-سوال ؟ به عنوان سوال اخیر اشتباهات همیشه قابل اصلاح است ، به شرطیکه فرد جرأت پذیرفتن آن را داشته باشد،
میشود که شما یک اشتباه عمده زندگی تا را بیان كنيد؟
جواب خوش باوری هایم را یک اشتباهء زندگی میپندارم، روی همین سبب است که در زندگی روزانه قسماً به مشکلمواجه می شوم .
ننگرهاری عزیز جهان سپاس ار لطف و مرحمت نیک تان که علی الرغم مصروفیت های زیاد تان حاضر به مصاحبه و پاسخ به سوالات دوستان و علاقمندان خویش شده اید۰
جواب :نهایت تشکر جناب جوهر صاحب بزرگوار از مصاحبه های پر محتوا و جامع تان که با فرهنگیان کشورانجام میدهید، در ضمن احترامات مرا به جناب محترم حسن خان شیردل ریس افغان اکادمی و خواهر ما پروینجان رحمتی برنامه گذار و دکلمتور خوش صدای تلویزون کابل Tv برسانید۰
مصاحبه کننده خیرمحمد ( جوهر )
عضو كميته نشرات افغان اکادمی
******
01-14-2020
چهره های آشنا
جاوید شریف کیست ؟
او که تخلص اش با تخلصِ بهترین آواز خوان کشور ما محترم ( حبیب جان شریف ) گره خورده، هنر موسیقیرا ماهیرانه از مامایش کسب و کمائی نمود.
جاوید از اوان كودكي با گام های متین و استوار دو قدم به پیش یک قدم به عقب چشمه های سعادت و درب موسيقي را بسویش باز گشائی و نور درخشان موسیقی را بزود ترین فرصت در بین همقطارانش پرتو افشانی نموده، و به شهره رسید ۰
بلی دوستان عزيز، با هنرمند حنجره طلايي كشور جاوید جان شریف، تقریبأ عدهء کثیر هممیهنان کشور ما شناخت وآشنايي دارند،اینک به اساس تقاضا های مکرر دوستان و علاقمندان آواز و هنرش مصاحبهء را با شرح ذیل با این آواز خوان جوان و خوش صدا انجام داده و با شما معزيزين شريك مينمايم.
1- سوال:- سلام جاوید جان گرامی تشکر که وقت گذاشتید حاضر به مصاحبه و پاسخ به سوالات عزیزان وعلاقمندان. صدایتان شدید؟
جواب : سلام بشما آقای جوهر و خواننده گان مصاحبهء زیبای تان تقدیم میدارم، بفرماید بنده حاضر بهپاسخ. سوالات شما هستم ۰
2- سوال:- جاوید جان گرامی علی الرغمیکه اکثریت. عزیزان و. هنر دوستان آواز تان به نام و چهره شما اشناني دارند با انهم لطف کرده شرح مختصر از زندگینامهء تان را بیان کنید ؟
جواب : اسمم( احمد جاوید) تخلص فامیلیم (درانی ) تخلص هنری ام ( شریف) است که به احترام مامای گرامی و درضمن استادم انتخاب کرده ام زاده شهر زیبای ( کابل ) میباشم والدم منحیث ( مدیر در وزارت معدن و صنایع انجاموظیفه میکرد ) و مادرم ( معلمه. مکتب بود). دوره ابتدائیه را در مکتب ( شمسو ) کابل و دوره ثانوی. را در لیسه( عمر شهید ) و تحصیلات عالی ام را بدرجه ماستری در. رشته تیلکمنوکیشن از کشور آزربائی جان بدستآوردم .
23 سال میشود که در کشور المان بافامیل زندگی میکنم و مصروف کار های هنری خود هستم. ٫ازدواج نموده ام و ثمرهازدواجم ( دو دختر )میباشد.
3- سوال:- آقای شریف از چه مدت زمان است پا در عرصهء آواز خوانی گذاشتید؟ مشوق تان در این. عرصه کیهابوده میتواند ،آیا به عنوان شاگرد نزد یکی از استادان هنر آواز خوانی به اصطلاح سُنتی ما گر مانده اید یا چطود ؟
جواب :جوهر صاحب قسمیکه شما هم تذکار. دادید ٫ مشوق اصلی ام در. رشته.موسیقی مامایم حبیب جان شریفمیباشد و هکذا موسیقی اروپائی را در کشور آذربائی جان نزد یکی از دوستان شخصی ام و اساسات موسیقی کلاسیک را نزد یک تعداد استادان که برای تدریس به المان آمده بودند فرا گرفتهام ۰
4- سوال :- جاوید گرامی قسماً از هنر مندان آواز خوان از بدو آغاز کار شان به هنر آواز خوانی شیوه و سبکصدای یکی از هنر مندان بلند آوازهء مورد علاقه شان را پیروی میکنند شما چطور ؟
جواب : سبک که مه تعقیب میکنم سبک خودم است، اما شاید کم و بیش سبک آواز مامایم از حنجره ام رونما باشد که خودم احساس آنرا نمیکنم اما در کل کوشش کردیم که براه و روش خود استوار باشم۰
5- سوال:- از آغاز کار تان به هنر آواز خوانی به چه تعداد کلیپ آهنگهاي تانرا به بازار عرضه نموده اید و شاملکدام لسان. ها میشود؟
جواب: تا بحال (9) CD در بازار عرضه کرده ام و چهل ویدو کلیپ ام در(YouTube ) به نشر رسیده و تعداد (10) خواندن که شامل یک (DVD ) میشود نیز به بازار عرضه شده است.
6– سوال :- جناب شریف عزیز در سروده های تان از اشعار کدام شعرأ استفاده میکنید در ساختن کمپوز و سایرترتيب و تنظيم آهنگ شما را کیها همکاری مينمايند؟
جواب : در سرودهایم از اشعارسمین. بهبانی ، یوسف جان صدیقی که در کشور شاهی هالند زندگی میکند استفاده وهکذا از همکاری های محترمه خانم نظیفه یعقوبی هارون جان رامون و نسیم جان اسیر ٫ به مراتب مستفید شده ام
در قسمت کمپوز ، در گذشته ها محترمان یار محمدجان ، احمد مریدجان از هیچ نوع همکار ي با من دريغ نكردند که ازایشان سپاسمندم۰
7– سوال:- قسمیکه ما و شما بچشم سر ملاحظه میکنیم ماشالله آمار علاقمندان آواز خوان افغان در وطن و خارجروز افزون است
دید گاه و مشهوره دوستانهء شما منحیث یک آواز خوان مجرب نسبت به آنها چه میباشد؟
جواب: آقای جوهر عزیز متاسفانه حال کمتر کس پیدا میشود که به مشهوره تن در دهند با آنهم به همچو دوستانمشهورهء من.این است هرگاه می خواهند آینده درخشانی در پیش داشته باشند هنر موسیقی را بر طبقاساساتش بیاموزند خوب تر و موزون تر است۰
8– سوال:- جاوید جان عزیز. ممکن از آواز خوانان طبقه اناث که با ایشان دو گانه خوانده اید نام ببرید؟
جواب: از طبقه اناث تا کنون با. دو هنرمند همکاری. داشتم ،شبنم ثریا و اریانا سعید است.
9– سوال:- قسماً خانم ها حسادت دارند که شوهر های شان با سایر خانمها صحبت های متداوم و دوستانه داشتهباشند، شما که با هنر مندان طبقه اناث آهنگ هاي دو گانه با اشعار عاشقانه بخصوص با اکت و اکشن
های فلمی روی پرده تلویزون ظاهر می شود احساس مشکل نمیکنید؟
جواب: هرگاه خانم ها و آقایان ما که در همکاری های اجتماعی در تقابل هستند نزاکت های اجتماعی را در نظر. داشته باشند فکر نکنم مشکل افزا باشد كه خوشبختانه خودم از همچو مسایل بری هستم و خیال راحت دارم.
خانمم حسود نیست بلکه یک مشاور خوب. بمن است ۰
10– سوال:- دید گاه ارجمندان شما در مورد موسیقی به طور اخص هنر آواز خوانی چیست ؟ شما علاقه دارید کهیکی از آنها حرفهء پدر را تعقيب نماید؟
جواب: جوهر صاحب. انتخاب حرفه باید بر مبنای خواست و آرزوی شخص باشد تا در آینده مشکل افزا نشود، دودخترم این امر را طبق طرز تفکر شان به آزمون گرفته اند ، یکی آن نسبت تراکم روز افزون دروس از آن کنار رفت امادختر دومی ام رشته پیانو را آموخته و پیگیری میکند خاتمه مستور است، دیده شود که در آینده چه خواهد شد ۰
11– سوال:- جاوید گرامی ممکن است یکی از خاطرات جالب زندگی تان را در یکی از محفل که شما آواز خوانشبوده باشید حکائیه نماید؟
جواب:جوهر صاحب خاطرات زیاد است در یکی از بر نامه های خارج از المان که داماد افغان و عروس از ملیت دیگراما فرهنگ مشابع. داشتند غذای شب را خلاف عادات پنج بجه صبح سرویس کردند جالبتر اینکه جانب عروسخیل تا پنج بجه صبح کیک و کلچه خوردند،آهسته برو را هفت صبح خواندم و عروس از سر شب الی صبح هفتمرتبه لباس تبدیل کرد،که این همه به مه بسیار جالب. بود.
12- سوال به عنوان سوال اخیر دو اشتباه عمدهء زندگی تان که از آن نادم و پشیمان باشید شريك سازيد ؟
جواب: هر قدر فكر كردم کدام اشتباه قابل یاد آوری. به ذهنم خطور نکرد، اما یک مثله را میتوانم یاد آور شوم کهشاید انهم اشتباه پنداشته نشود ٫۰
نظر به ذوق و علاقه که به موسیقی داشتم باید تحصیلاتم را هم در همین رشته اکمال میکردم اما طبق مرام والدینآنرا انجام دادم .
13- محترم جاوید جان عزیز جهان سپاس از لطف بي پايان تان ، که علی الرغم مصروفیت های زیاد تان حاضر بهمصاحبه و پاسخ به سوالات دوستان و علاقمندان خویش شدید۰
جواب : آقای جوهر عزیز از شما تشکر که زمینه همچو مصاحبه ها را تدارک میدارید، امیدوارم که احترامات قلبی مرا به اداره مربوط افغان اکادمی آقای شیر دل صاحب گران ارج و محترمه پروین جان رحمتی گوینده و بر نامهگذار موفق تلویزون (کابل us Tv) پیشکش نمایند .
مصاحبه کننده خیرمحمد(جوهر )
عضو نشرات افغان اکادمی
*****
12-13-2019
چهره های آشنا
هنگامه کیست ؟
اسم اصل اش ( زهره ) و از یک والد هنرمند دیده به جهان گشوده ٫ پدر اش یحییٰ ( شور انگیز ) و مادر ان ٫ صابره جان ( شور انگیز ) در یک بخشی از ریاست افغان فلم ایفای وظیفه مینمودند ٫ او که هنوز شاگرد دوره ابتدائیه مکتب بود موسيقي را از ترانه خوانی های مکتب. آغاز و نظر به استعداد خارق العاده اش غرض غنامندی بیشتر آواز خوانی از رهنمائی و کمک های محترم فضل احمد نینواز مستفید گردید و بعد ها پای کمک و رهنمائی سرتاج بابای موسقی افغانستان استاد سراهنگ فقید نشست ۰ بلی دوستان این بانو ستوده و خوش آواز که در موج پر طلاتم موسيقي افغان زمین سریع رشد کرد و درجمع همقطارانش از جایگاهی خاص هنر آواز خوانی برخوردار. شد ٫٫ خانم ( هنگامه ) است که اینک به اساس تقاضا های مکرر و پیام های هممیهنان هنر دوست ما مصاحبهء را که با ایشان انجام داده ام خدمت شما سروران. هنر دوست تقدیم میدارم۰
سوال :- سلام هنگامه جان فرهیخته٫ جهان سپاس از الطاف نیک تان که به صدای دوستداران و علاقمندان هنر خویش پاسخ مثبت داده حاضر به مصاحبه شدند؟
جواب : سلام بشما جوهر صاحب معزز و تمامأ عزیزان صفحه وزین افغان اكادمي من در خدمت شما هستم۰
سوال :- ممکن است که به علاقمندان و جوانانیکه تازه وارد دنیای هنر موسيقي گردیده اند یک بیو گرافی و شرح حال هنری تان را پیشکش نماید ؟
جواب : بلی چرا نی با کمال میل ۰
اسم اصلی ام زهره ( شور انگیز) و اسم هنری ام ( هنگامه) است در سال(1961) در یک فامیل هنرمند در کابل زاده شده ام، دوره ابتدائیه را در مکتب دقیقی بلخی و دوره ثانوی را در لیسه آمنهء فدوی بپایان رسانیده ام، در سال (1985) با احمد ولی ازدواج نمودم که ثمره ازدواج مان یک پسر بنام (مسیح) میباشد و در سال (1988) با مذکور قطع رابطه نموده ام، و در سال (1994) در یک سفر هنری به امریکا با دوست زمان کودکی ام ویس (سرور) ازدواج نمودم که ثمره ازدواج مان یک دختر بنام ( سارا جان ) متولد (1996) میباشد، از سال (1995) به این طرف در تورانتوی کانادا با خانوادهام زندگی خوش را سپري مینمایم و دارای چار خواهر و يك برادر میباشم ۰
سوال:- خانم هنگامهء عزیز این از انظار بعید نیست که شما عزیز در یک فامیل هنرمند بدنیا آمده اید، میشود بگوید که از چه مدت زمانیست که به آواز خوانی رو آورده اید، علم و فن هنر موسيقي و آواز خوانی را از کجا و از کیها آموختید؟
جواب :آقای جوهر گرامی، من از آوان کودکی به زمزمهء سروده های آوازخوانان علاقه داشتم حتا در دورهء ابتدائیه مکتب در محافلی که به مناسبت های مختلف در مکتبم تجلیل ميگرديد ترانه و سروده های را بخوانش میگرفتم۰ در وحله نخست مرحوم استاد نینواز و بعد ها استاد سراهنگ بزرگ که با خانواندهء مادرم مروده دوستی و رفت و آمد فامیلی داشتن مرا زیاد مساعدت و یاری رساندن، و اولین آهنگم که از ساخته های (خان آقا سرور) و شعر آن از ناصر طهوری بود به تخلص (نوشین) ثبت آرشيف رادیو افغانستان نمودم.
سوال:- تا کنون چند کلیپ تحت کدام عناوین تقدیم علاقمندان آواز خویش نموده ايد، آیا آهنگ های پشتو، هزاره گی و دو گانه شامل کلیپ های شما میباشد یا خير؟
جواب: آقای جوهر اگر بی پرده بگویم در برابر این سوال شما زبانم قاصر است زیرا در بدست آوردن آمار دقیق کلیپ آهنگ هایم تا کنون خودم هم عاجز آمده ام ،و یگانه علت آن مصروفیت و مهاجرت های پیهم من بوده است که مسبب پراگنده شدن داشته های هنری ام شده است، در قسمت جز دوم و سوم سوال شما باید گفت !
بلی آهنگ های پشتو دارم و هم با تعدادی از هنرمندان آوازخوان آهنگ های دو گانه خواند ام که منجمله شاد روان استاد سراهنگ، احمد ظاهر فقید، مرحوم نینواز ،وحید قاسمی، احمد ولی، فرشته سمأ، استاد هاشم، احسان امان، نجیم نوابی و غیره را میتوان نامبرد.
سوال:- در مورد كنسرت هاي تان در داخل و خارج كشور بگويد؟
جواب: تا کنون به مراتب بر مبنای دعوت تلویزون های طلوع،آریانا و غیره سفر های به افغانستان داشته ام و کنسرت های را بمعرض اجرأ در آورد ام علاوتأ کنسرت های جدا گانه به نفع اطفال یتیم غربا، فقرا و زنان بیوه کشور راه اندازه نموده ام٫: به همین ترتیب در ا ورپا، امریکا، استرالیا، لندن، کانادا و سایر کشور ها نیز کنسرت های را راهاندازی نموده ام۰
سوال:- در سروده های تان زیاد تر از اشعار کدام شعرأ استفاده میکنید و در ساختن کمپوز، شما را کیها همکاری میکنند؟
جواب : هرگاه از واقعیت عدول نکرده باشم اشعار زیادی از اکثریت شعرأ را بمطالعه گرفته ام و از آنها در سروده هایم استفاده اعظمی نموده ام لوحه سروده هایم را به کدام شاعر مختص اختصاص نداده ام، به همین ترتیب در ساختن کمپوز سروده هایم ، آواز خوانها و کمپوزیتر های مستعد کشور مرا یار ویاور بوده اند۰
سوال:- به آواز کدام یک از آواز خوانان طبقه ذکور و اناث علاقهء بیش دارید٬ و در سبک و خواندن هایتان از آواز کدام یک از هنرمندان اقتباس میکنید؟
جواب : آقای جوهر هرگاه بخطا نرفته باشم هر آواز خوانِ تازه کار در وحله نخست شیوه و طرز طریقه یکی از هنرمندان آواز خوان را که از شهره خوبی یرخودار بوده، پیروی و سلسله کرده که من هم در آن زمان از آواز محترمه مهوش و احمد ظاهر فقید پیروی میکردم اما رفته رفته بعدها بر مبنای طرز تفکر خود شیوه و روش خودم را اختیار کردم۰ به صدای اکثریت آواز خوانان کشور علاقه دارم٫ ام انهایکه آوازه گیرا و دلنشین دارند و هنر آواز خوانی را تئوری آموخته اند در محیط و اجنماعی امروزی از جایگاه. خوبی. بر خوردار هستند
سوال:- نظر شما در مورد کاپی خوانی چیست ؟ آیا کاپی خوانده اید؟
جواب: در قسمت کاپی خوانی شخصاً هیچ وقت نظر منفی نداشته ام و ندارم، لاکن دیدگاه به آنست هر که کاپی میخواند باید از کیف و کان بیشتر برخوردار باشد نه اینکه محتوا و کیفت خواندن اصلی را متاثر کند و به آن سايه افگند.
سوال:- خانم هنگامه جان معزز ، تقریبأ عدهء زیادی از آواز خوانهاي کشور به یک و یا چند نوع از اسباب موسيقي دسترسی دارند،شما چطور به کدام نوع آلات موسقی دسترسی دارید ؟
جواب: اآقای جوهر من از بدو آغاز علاقه ام به هنر موسقی سر و کارم با هارمونی یا به اصطلاح (هارمونیه) بوده و است، و با آن احساس راحتی میکنم زیرا، هارمونی (هارمونیه) در واقع علمِ به کارگیری و به هم پیوند دادن (آکردها) می باشد.
سوال:- شما که از آواز خوانان سابقدار کشور هستید وضع فعلی موسيقي را در وطن چه گونه ارزيابي میکنید، نظر و دیدگاه شما در مورد سایر آوازخوانان تازه کار چیست ؟
جواب : یکی از پیامدهای تقريباً چار دهه جنگ در وطن ، به حاشیه رفتن هنر موسیقی بوده، که وقوع جنگها باعث شده که هنر موسیقی به باد فراموشی سپرده شود و تمام هنرمندانی که در این بخش فعالیت داشتند، ناگزیر فرار و ترک وطن کردند.
حال، از تمامی رسانهها و آنانيكه در بخش توسعهی هنر موسیقی فعالیت دارند ، مسرتانه و صمیمانه توقع میرود که گامهای استوار و ارزنده را در این راستا بردارند، قدمهایی که به رشد و بالندگی هنر اصیل موسیقی بانجامد.
سوال:- دیدگاه ارجمندی شما که در خارج کشور زاده شدهدر رابطه به هنر موسيقي چه بوده، ممكن است که رشتهء هنری مادر را تعقيب نماید و یا خير ؟
جواب: بلی آقای جوهر (سارا جان) دخت بیست سه ساله ام به موسقی نهایت علاقه دارد و هنر مادر اش را پی گیری و ان شاءالله تعقيب مینماید،چنانچه آهنگ های زیبا و مقبولیکه تحت راهنمائی و نظر خودم در محافلی فامیلی سروده مورد تفوق و برتری حاضرین مجلس قرار گرفته و از آن استقبال نموده اند لاکن تا کنون کدام کلیپ به بازار عرضه نکردیده است۰
سوال:- بانو هنگامه به عنوان سوال اخیر شما خوب میدانید که هیچ کس در زندگی شخصی و روز مره ء خویش از خطا و اشتباه بری نبوده و نیست، مکن است یکی از اشتباهات عمده زندگی تان را بر ملا سازید؟
جواب: ههههههههههه به يقين کامل که هیچ کس از اشتباه و سوء خطا بری نبوده و نیست ، لاکن شخصاً به اشتباه های کوچک تن در نمیدهم و آنرا یک امر معمولی روند زندگی میپدارم، اما در سال 2007 که طبق معمول میخواستم به پاکی و صفائی خانه ام رسیدگی کنم، در یک دستم جاروب وطنی و در دست دیگرم ظروف چینی داشتم بی تفاوت و بدون در نظر داشت جزیات و عواقب مثله زمزمه کنان از زینه منزل دوم بطرف پائین در حرکت بودم که در همین اثنا در اثر جزی ترین اشتباه و غفلت از زینه به طرف پائین سرازیر شده در نتیجه پایم شکست ۰۰ که این خاطره و اشتباه را فراموش نخواهم کرد۰
تشكر از شما بانوی فرهيخته و فرزانه، كه وقت گذاشتيد و ساعاتِی بطور خستگى ناپذير پاى تلفون نشسته به سوالات دوستان و علاقمندان هنر خويش پاسخ ارائيه فرموديد.
نوت: محترم هنگامه جان اظهار تشکری و سپاس شان را طی پيام صوتي به زبان گویای خویش ثبت و فرستاده که در پيام زيباي شان از بنده خيرمحمد جواهر عضو كميته نشرات افغان اكادمي، محترم انجينر حسن شير دل رئيس و خانم پروين رحمتي مسوول كميته نشرات افغان اكادمي اظهار سپاس و امتنان نمودند.
مصاحبه کننده. خیرمحمد (جوهر)
عضوكميته نشرات افغان اکادمی
******
11-30-2019
چهره های اشنا
فرشته ( سما ) کیست؟
سلام بر شما سروران و هممیهنان بدل قرینم !
به ایفان کامل مطمحء نظر نداشتم که این بار لوحه مصاحبه ام را بنویسم که فرشته ( سما) کیست ، زیرا تقریبأ عده کثیری از هممیهنان ما به نام و چهرهء این بانوی خوش صدا و خوب سیما آشنائی دارند۰
بانو (سما ) که از مدتی ( سی و دو ) سال به این طرف در المان با فامیل و خانواده اش زندگی میکند وی موسقی را بصورت حروفی آموخته ٫ نظر به تقاضای مکرر تلفونی ٫ مسج های پی هم و پیام های سوتی هممیهنان گرامی و علاقمندان صدا یش پای صحبت تلفونی این هنرمند بلند آوازه رفته و مصاحبه ام را با موصوفه چنین آغاز نمودم۰
سوال؟ سلام فرشته جان (سما ) ممنون شما که به خواست هممیهنان و علاقمندان صدای تان پاسخ مثبت داده ٫ حاضر به مصاحبه شدید ۰
جواب : شما محبت میکنید جوهر صاحب گرامی ٫ من در خدمت شما هستم
سوال؟ خانم سمای عزیز میدانم که نظر به شهرت. هنری فامیلی ٫ و آواز دلنشین تان در بین بسیاری از هموطنان ما زبان زد عام و خاص هستند بانهم ممكن است كه خود را به دوستان و علاقمندان هنر و آواز خویش باری بمعرفى بگيريد۰
جواب : اسمم ( فرشته ) تخلص هنری ام (سما ) تخلص فامیلم( شورانگیز )و
در یک فامیل روشن فکر در شهر زیبای کابل بدنیا آمده ام٫ مکتب را الی صنف چهارم در لیسه ملالی کابل سلسله و بعد از هجرت به جمهوری فدرالی المان متباقی تحصیلاتم را در رشتهء طب به عنوان اسیستنت داکتر (assistant ) به پایان. رساندم۰ فعلأ در شهر همبورگ المان زندگی میکنم
از واج نموده ام ثمرهء ازدواجم یک دخت(شانزده ساله) به اسم الهه(الاهه) جان میباشد۰
سوال؟ خانم سمای عزیز این از انظار بعید نیست که شما عزیز در یک فامیل هنرمند بدنیا آمده اید ٫ میشود بگوید که خود شما از چه مدت زمانیست که به آواز خوانی رو آورده اید ٫ علم و فن هنر موسقی و آواز خوانی را از کجا و از کیها آموخته اید
جواب؛ آقای جوهر ٫ در قدم اول نظر به علاقه خودم بود. که شروع کردم و بعدأ با استادان گرامی غلام علی خان و استاد فتح علی خان ٫ فن و هنر آوازخوانی را به صورت حرفوی آموختم که ویدو کلیپ هایم شاهد قولم است ۰
سوال ؟ تا کنون چند کلیپ تحت کدام عناوین تقدیم علاقمندان. آواز خویش نموده اید آیا خواندن های پشتو و دو گانه شامل کلیپ های شما میباشد یا چطور.
جواب: اقای جوهر ٫ آمار دقیق آنرا همین لحظه بخاطر ندارم٬ اما به ایقان کامل٫ تعداد آن از هشتاد به بالا خواهد رسید ٬ بلی در لا بلای آن خواندن های هزاره گی ٫ پشتو٫ هندی ٫ ازبکی و دوگانه هم شامل میباشد
سوال؟ فرشته جان گرامی ٫ قسمأ از هنرمندان و آواز خوانان ما غرض اجرای کنسرت و یا برگذاری محافل٫ سفر های بداخل کشور و یا هم سایر کشور ها داشته اند ٫ آیا شما. هم همچو کنسرت ها را بداخل کشور و یا خارج از آن براه انداخته اید یا چطور؟
جواب بلی اولین سفر ام در سال 2006 به دعوت تلویزیون آریانا ٫ بوطن بود و بعد أ دعوت های از طریق سایر تلویزن ها نیز دریافت و آنرا با جبین. گشاده پذیرفتم ٫ به امریکا لندن و سایر کشور ها نیز کنسرت های را بمعرض اجرا درآورده ام۰
سوال ؟ در سروده های تان زیاد تر از اشعار کدام شعرا استفاده میکنید و در ساختن کمپوز شما را کیها همرائی میکنند؟
جواب: جوهر گرامی اگر بی پرده بگویم اشعار اکثریت شعرا را دوست دارم لاکن بطور اخص در سروده هایم از اشعار محترم آقای شاد کام ٬ محترمه داکتر صاحب حمیرا جان نگت٬ ویس جان سرور ٬ مسعود جان ضراب٫ الیارجان سُهیل ٬ محترم داکتر صاحب. حامد جان نوید و جناب استاد خارای بزرگوار اضافه استفاده نموده ام و به همین ترتیب در ساختن کمپوز از قسمأ دوستانِ هنرمندم یاری میگیرم۰
سوال ؟ به آواز کدام یک از آواز خوانان طبقه ذکور و اناث علاقهء بیش دارید٬ و در سبک و خواندن هایتان از آواز کدام یک از هنرمندان پیروی میکنید؟
جواب : به آواز همه هنرمندان گرامی ارج قایل هستم ٫ اما علاقهء زیادم به صدای دلنشین استادانم هر یک غلام علی خان و استاد فتح علی خان و از داخل کشور استاد موسی قاسمی٫ استاد سراهنگ و از اماتور ها هنرمند. روماتیک و هنرمند دل ها (احمد ظاهر) فقید و از خانم ها پروین جان سلطانه هندی افغان الاصل ٬ کوشوکی ٬ لتا ٫ اشابوسلی و مهدی حسن علاقه دارم ۰
سوال؟ نظر شما در مورد کاپی خوانی چیست آیا خود کاپی خوانده اید؟
جواب : دید گاه شخصی ام آقای جوهر عزیز در قسمت کاپی خوانی کاملأ مثبت است مشروط بر اینکه بهتر بخوانند و آنرا موزونتر جلوه دهد۰بلی خودم هم کاپی خواندهام ۰
سوال؟ خانم سمای معزز ٫ هرگاه بخطا نرفته باشم تقریبأ عدهء زیادی از آواز خوانان کشور به یک و یا چند نوع از اسباب موسقی. دسترسی دارند٫ شما چطور به کدام نوع آلات موسقی دسترسی دارید ؟
جواب: بلی، منجمله اسباب موسقی ٫ هارمونی (هارمونیه) را انتخاب و به آن حاکمیت و دسترسی کامل دارم٫ زیرا هارمونی یا ( هارمونیه) دانشی برای چند بخشی کردنِ موسیقی بر اساسِ ویژگیِ آکوردها و قانون وصل آنها به یکدیگر به قصد همراهی با ملودی است.
سوال؟ وضع فعلی موسقی وطن را چه گونه ارزیاب. میکنید؟
جواب: جناب جوهر صاحب با وجودیکه شبکه توسعهء آقا خان در این اواخر غرض احیا و رشد مجدد موسقی افغانستان دست بکار شده اما چار دهه جنگ های خانمانسوز در وطن هنرموسقی را به حاشیه کشانیده و وقوع همین جنگها باعث شده که هنر موسیقی به باد فراموشی سپرده شود تقریبأ هنرمندانی که در این عرصه فعالیت داشتند، مجبور به فرار و ترک وطن شدند. علی الرغمیکه هنرمندان ما در جهان غرب و عالم مهاجرت، از
فعالیتهای هنری فاصله نگرفتند و کم و بیش به فعالیتهای شان ادامه میدهند اما این فعالیتها چشمگیر و بسنده نمیباشد
سوال ؟ دیدگاه ارجمندی و نور چشمی شما که در خارج کشور بدنیا آمده و تقریبأ در سن بلوغ قرار دارد چه میباشد٫ ممکن است که رشته هنری مادر و فامیل را سلسله نماید و یا چطور ؟
جواب : (الهه جان) دخترک نازم به شنیدن موسقی علاقه دارد اما علاقه به این ندارد که خودش هنر موسقی و آواز خوانی را بیاموزد٬ با وجودیکه زمینه فراگیری کورس پیانو را برایش فراهم نمودم اما علاقه نشان نداد وی علاقمند به دروس و مکتب اش بیشتر میباشد۰
سوال؟ بانو سمای فرهیخته ٫هیچ کس در زندگی شخصی و روز مره ء خویش از سوء و خطا ها بری نبوده و نیست٫ مکن است دو اشتباهء عمده زندگی تان را بر ملا سازید؟
جواب: بلی جناب ٫ فرمودهء شما دقیق است در زندگی شخصی ٫ من هم به همچو مسایل بر خورده ام که آنرا اشتباه زندگی میپدارم ۰
اشتباه اول موقعیکه مدتی در هندوستان بودم از طرف دو کمپنی فلم. بالیود برایم پیشنهاد سهم گرفتن در فلم و آواز خوانی پیشکش گردید ٫ در حالیکه خودم در سن بلوغ قرار داشتم اما نسبت عدم رضایت مادرم از آن انصراف کردم ۰
اشتباه دوم ٫ ازدواج قبل از وقتم را نیز یکی از اشتباهات. زندگی میپندارم ۰
سوال؟ به عنوان سوال. اخیر ممکن است که یکی از آرزوی زندگی تانرا که تا کنون به آن نایل نشده باشند آشکار سازید ؟
جواب : آقای جوهر قسمیکه در جوابات قبلی ام گفته ام ٫ میخواستم یک آواز خوان حرفوی به سطح عالی آن در هندوستان شوم و زمینه خوبی برایم مساعد گردیده بود اما نسبت عدم رضایت مادر به آرزوم ام موفق نگردیدم
سوال؟ تشكر از شما بانو ( سمای) فرهيخته و فرزانه ٫كه وقت گذاشتيد و ساعاتِ بطور خستگى ناپذير پاى تلفون نشسته به سوالات دوستان و علاقمندان هنر خويش پاسخ ارائيه فرموديد.
جواب:: جناب جوهر صاحب معزز و گرامی از شما و اداره مربوط شما افغان اکادمی در راس جناب محترم شیرزی صاحب گرامی و محترمه. پروین جان رحمتی یک جهان سپاس میکنم که فرهنگیان کشور را هیچ وقت از یاد نبرده و با مصاحبه های موزون و جامع شان آنها را بمعرفی میگیرند لطف کردید مهربان هستند و بسیار زحمت. کشیدن یک جهان ممنون از هر یک شما عزیزان ۰
مصاحبه کننده. خیرمحمد (جوهر)
عضو نشرات افغان اکادمی
******
11-09-2019
سلام سنگی کیست؟
دوستان فرهمند٫ از مدت مدیدِ به اینطرف عدهء از عزیزان طی پیام های تلفونی و مسج های متواتر تقاضای مصاحبه با محترم سلام سنگی هنر پیشه موفق سینما کشور را بعمل آوردند ٫ به اساس همین خواهشات و تقاضا های مکرر ٫ ارتباط تلفونی با جناب سنگی صاحب عزیز بر قرار نمودم ٫:پیام ها و تقاضا های دوستان را با جناب ایشان شریک ساختم ٫
آقای سنگی که متاسفانه از مدتی به این طرف ابتلا به تکلیف دیابت (شکر) میباشد و این امر باعیث ناتوانی های جسمی منجمله حس باصره آن گردیده و از این ناحیه نهایت رنج میبرد ٫ با انهم با جبین گشاده در مورد مصاحبه خود چنین ابراز نظر فرمودند۰
آقای جوهر عزیز در این اواخر مصاحبه های زیادی پیشکش دوستان و علاقمندان خویش نموده ام که اسناد آن بقدر کافی در رسانه ها موجود است بعد از آخرین مصاحبه ام ٫ کدام تحول جدید در زندگی هنری ام رو نما نگردیده است تا پیرامون آن روشنی باندازم ٫ اینک یک. تعداد مستندات مصاحبه های قبلی ام با فوتوی های تازه ام خدمت شما تقدیم است هر گاه اضافه از این. سوالاتی وجود داشته باشد در خدمت شما هستم
محترم سلام سنگی که فعلأ در شهر ملبورن ایالت ویکتوریای آسترلیا زنده میکند در سال 1328 ´در ولسوالی درهء. زیبای پنجشیر در یک خانواده. دهقان بدنیا آمده دوره ابتدائیه را در مکتب( سگونه )به پایان رسانیده و بعدأ بکابل. نقل مکان و دوره ثانوی اش را.در سال (1348) اختتام و بعدأ الی شمولیت به پوهنتون در بخش ادارهء عکاسی و فلمبرداری وزارت اطلاعات و فرهنگ وقت که اجراات. افغان فلم هم جز کار های آن اداره بود به صفت کارمند مقرر شده
در سال 1353 آقای سنگی در فلم. رابعه بلخی به کار گردانی جناب محترم مرحوم. داود فارانی ساخته های. نذیر فلم. ظاهر شد ۰ و متعاقبأ در
فلم های( سیاه موی و جلالی ٫ غلام عشق ۰۰۰۰۰) نقش های نه چندان برجسته را ایفا کرد
و رفته رفته استعداد هنری جناب سنگی پای وی را در سال 1357 به رادیو تلویزن کشانیده و تحت نظر رژیسور مستعد کشور محترم مرحوم استاد رفیق صادق در درامه ها ٫ پرو گرام های هنری و فلم های کوتاه را دیو تلویزون افغانستان و قت حصه میگرفت٬ آقای سنگی بعد به اثر کار و پیکار هنری دوامدار در فلمی بلنتری بنام ( گناه) که نویسنده و کارگردانی آنرا جناب محترم. انجینر لطف به عهده داشته نقش اش را به نوع شایسته. ایفأ کرد و سپس در نقش ژاله وان در فلم فرار و بعد در فلم صبور سرباز بحیث قوماندان مجاهد درخشید ٫ فلم های تابستان داغ کابل٬ اختر ( مسخره)مسقره٫ شکست محاصره. و غیره نیز فلم های میباشد. که محترم سنگی در آنها نقش آفرینی کرده است
سلام سنگ بعد از سقوط حکومت مرحوم. داکتر نجیب الله مانند سایر هموطنان ما. به پاکستان. مهاجر ت نمود ٫ و پس از. مدتی یازده ماه از پاکستان به اساس. دعوت نامهء هنری به امریکا رفت و در آنجا فلمی را بنام سرزمین. بیگانه روی دست گرفت و در فلمی. دیگری که. در هالیود. تهیه شده بود بنام ( چارلی ویلسن وار ) نقش گرفت ٫ و در امریکا مسکن گزین شد ٫خانواده اش در سال 2001 به استرالیا رسید و جناب سنگی. نیز با آنها پیوست۰
ثمره ازدواج اقای. سنگی سه. پسر و پنج. دختر. میباشد که همه باهم. یکجا. زندگی میکنن۰
در اخیر از محترم سلام سنگی عزیز چند سوال مختص تر و جامعتر. پرسش بعمل آمد که جناب. شان در پاسخم چنین جواب. ارائیه فرمودند ۰
جناب جوهر صاحب عزیز
باعرض پوزش بجواب این چند سوال شما باید گفته که یکی از سینماگران جوان ما میخواهد درباره زند گی من فلم مفصل درست کنند.
بناأ خواهش این جوان همین است که چند نکته ناگفته را که شما ذکر کردین درفلم خود مفصل فلمبرداری کرده بگنجاند . ودرضمن از من خواهش نمودند که همین نکات را در دگر جا مصاحبه نکنم بهتر خواهد بود۰
منهم برایش تعهد داده ام نمیخواهم تعهد شکن شوم.
جناب سنگی صاحب. عزیز عذر شما موجه است از پرسش چند سوال. اخیر انصراف ‘ جهان سپاس از شما عزیز که با وجود تکالیف. مریض بخصوص محدودیت های حس باصرهء تان که حاضر به مصاحب شدید۰
شما به سلامت باشید. جوهر بزرگوار و گرامی زحمات شما عزیز در خور ستایش است ۰
مصاحب کننده. خیر محمد ( جوهر )
عضو نشرات افغان اکادمی ۰
******
4.6.2019
چهره هاى آشنا:
مصاحبه كننده خيرمحمد ( جوهر)عضو كميته نشرات افغان اكادمي از كشور آلمان
( عادله اديم كيست ؟ )
او بيش از دو دهه است كه از وطن بدور است هنوز هم بوى عطر كوچه هاى وطن را عاشقانه بمشامش ميكشد و بسر ميپروراند ، بحال وطن و وطنداران اش ميگيريد ، كوچه هاى نظير عاشقان وعارفان،بارانه، شوربازار و ريكاخانه را كه از آن خاطراتِ بيش دارد نسبت به گلستانِ باغ و راغى جنت نماى كشور شاهى هالند ترجيع ميدهد.
بلى دوستان على الرغميكه وى همه ساله يكمرتبه كابل را زيارت ميكند حين مصاحبه نام از كوچه و پسكوچه هاى كابل را بزبان آورده، بغض گلو اش را ميفشارد ، اشك تحسر و حسرت ريخته ميگويد، بلى ( آقاى جوهر )
دنیا محلِ زندگی همه مردمان جهان است و من تنها به قسمتیِ کوچكىِ از آن به نام افغانستان دل بسته ام.
به ايقان كامل همهء ما و شما به چهره و نام اين بانوى فريخته و فرزانهء هنر سينما كه در بيش از (9) فلم افغانى نقش بازى كرده آشنائى داريم.
به اساس تقاضاى مكرر و پيهم فرهنگيان و دوستدارنش از عادله جان اديم ستاره بى بديل سينما كشور استدعا بعمل آمد تا به تقاضا و خواهش دوستداران هنرش حاضر به مصاحبه تلفونى شوند كه خوشبختانه به نداى ما لبيك گفته اينك متن مصاحبه آنرا باشما عزيزان شريك ميسازم.
سوال؟ سلام عادله جان معزز !
جاى آن دارد كه بارى سپاس عميق خويش را نسبت به حضور تان در اين مصاحبه تلفونى ابراز بدارم.
جواب: ممنون شما دوست گرامى جوهر صاحب عزيز ، در خدمت شما هستم.
سوال؟ گرچه اكثريت دوستان به نام و شهرت شما آشنائى دارند با آنهم ممكن است يكبارى ديگر از خود بيوگرافى بجا بگذاريد
جواب: جوهر صاحب، زادگاه ام عاشقان عارفان شهر کابل است.
تحصيلات ابتدائيه را در مکتب مستوری غوری و ثانوى را در ليسه آمنه فدوي با كسب افتخار شاگرد شایسته به اتمام رسانيده ام ، تحصیلات عالی ام را در (پوهنتون کابل و انستیتوت پوشكین در روسیه) به اختتام رسانيده ام و دیپلوم خود را در رشته ادبیات روسی در سال 1994 اخذ و درهمان سال در ماسکو عروسی کردم.
سوال؟ از كدام سال به اينطرف به اروپا هجرت نموديد
جواب: سال 1995 وارد كشور شاهى هالند گرديده ام
سوال؟ ممكن است عادله جان عزيز در مورد ثمره ازدواج و مصروفيت ارجمندان تان اندكى روشنى باندازيد
جواب : بلى آقاى جوهر عزيز.
ثمره ازدواج ام سه فرزند فرزانه است. خدا را شکر گذارم که با بودن شان در هالند افتخار مادر موفق را كمائى كرده ام ، ازاپریل سال ۱۹۹5 به اين طرف در هالند زيست دارم ، هر چند در زندگی خود چیزی ندارم اما در عوض، عشق به خانواده، تحسین و محبت دوستان بسیار مهم تر از هر نوع ثروت و امتیازی است كه شكران نعمت آنرا بجا مياورم.
سوال؟بانو (اديم) گرامى ميشود بگويد به چند لسان خارجى تسلط داريد و صحبت ميكنيد، آيا از محل بود وباش فعلى تان (هالند) كدام اسناد تحصيلى كسب نموده ايد يا چطور؟
جواب: از سال 1997 الى سال 1999 در هالند در رشته دفتر داری درس خواندم در ماه جولای 1999 دیپلوم گرفتم و هكذا از شروع سال2001 الى اخير سال 2002 آموزش رشته تجارت را كه مختص به خانمها بودموفقانه به پايان رسانيده و افتخار ديپلوم آنرا كسب كردم.
به پنج زبان می توانم مشکل خود را حل کنم وهنوز هم مصروف آموزش زبان عربی هستم .
سوال؟ بانو اديم گرامى چه باعث شد كه شما در عرصه هنر سينما گام برداشتيد ، مشوق اصلى شما در اين راستا كيها بوده ميتواند .
جواب: جناب جواهر صاحب شما خود ميدانيد كه خاتمه مستور است، گاه كاهى انسانها مصمم انتخاب راه زندگى خود هم بوده نميتواند ،روی آوردن من به سینما به گفته عوام نصیب وقسمت ويا هم ميتوان آنرا تصادفى عنوان كرد ،على الرغم آن دوست خوب دوران مکتبم هنرمند توانا وخیلی فعال كشور بانو (صدیقه جان تمکین) و هكذا ترغيب و كوشش هاى پيگير مرحوم محترم توریالی شفق ديركتور موفق سینما توانستند كه پا ام را به جهان هنر سينما بكشاند.
سوال؟ ميشود كه از نقش آفرينى تان در اولين فلم تان اندكى روشنى بياندازيد.
جواب: جوهر صاحب زمانیکه صنف نهم یا دهم مکتب بودم
اولین فلمم بنام ( عشق من مهین من ) از ساخته های مرحوم توریالی شفق که نقش دوم را داشتم و بعد از نمایش فلم ، ديركتور فلم مورد انتقاد عوام قرار گرفت که چرا نقش هیروهین فلم را بمن واگذار نشده اند، در حالیکه گناه ديركتور نبود من خودم قبول نکرده بودم زيرا جرأت نداشتم نقش اول فلم را بازی کنم و هكذا یونت فیلمبرداری هم اندكى پریشان بودند که چقدر بايد بالاى من زحمت بکشند تا بتوانم نقش خود را موفقانه بازی کنم اما نمی دانم در جریان فلمبرداری همه از اجراى نقش موافقانه ام متحير گرديدند
سوال؟ عادله جان شما كه از سال 1995 به اين طرف در كشور شاهى هالند زيست ميكنيد. آيا فعاليت هاى در عرصه هنر سينما داريد يا چطور؟
جواب: بلى جوهر صاحب عزيز در اوايل كه وارد كشور شاهى هالند گرديده بودم يكسلسله محدوديت هاى سد راه من وجود داشت، كه منجمله مشكل زبان كشور مهاجر، مصروفيت و مكلفيت پرورش اطفال خوردم مصروفيت شوهرم در هفته شش روز درکار بود
زيرا من یک مادر و یک خانم هستم مكلفيت های خود را در همه عرصه های زندگی مطمحء نظر دارم که برای استحکام نکهداشتن انتظام خانواده خويش هم باید خیلی متين گام بردارم ، كه متاسفانه روى ملحوظات فوق در آن زمان نتوانستم به فعالیت های هنری خود ادامه بدهم ، فعلأ كه اطفالم بزرگ شده اند با كشور شاهى هالند در عرصه تياتر همكارى دارم
و هكذا در مدتِ چند سال گذشته پيشنهاداتِ از همكارانم بخاطر سهمگيرى ام در چندين فلم بدست آورده بودم از اينكه سناریو فلم برایم جالب نبود نتوانستم قبول کنم زيرا برای من در یک فلم سناريو بسیار مهم است تا كار كردن .
هرگاه کدام فلمی ساخته شود که نقش ام را در آينه آن بهتر دريابم حتمأ سهم ميگيرم و به مقتضيان آن لبيك خواهم گفت .
سوال؟ بانو عادله جان عزيز ، ماشالله ارجمندى ها كه تقريبأ همه جوان و تحصيل كرده ميباشند ، نظر ايشان در مورد جايگاه هنر مادر شان چه ميباشد. ممكن است كه يكى از انها جايگاه مادر شان را اختيار كند؟
جواب : آقاى جوهر عزيز
اولاد هايم متولد كشور شاهى هالند هستند شوهرم تحصیلات خود را در کشور تایلند تمام نموده
در قسمت هنر و هنرمند ذهن روشن دارند هنر سینما را به معنی واقعى آن ارج میگذارند
به هنرم افتخار میکنند اینکه خودشان علاقمند هنر سینما هستند يا نه ، بايد گفت ، نخیر
هر کدام شان رویأ های بلند خودشان را بر سر ميپرورانند، خوش دارم كه براي رسيدن هداف خود شان انها را كمك كنم .
سوال؟ بانو اديم شما كه در بيش از نو فلم افغانى نقش آفريده ايد، ميشود به طور اخص بگويد كه در كدام فلم نقش تانرا بهترتر ايفأ و خود را راحت تر احساس ميكرديد؟ و كدام فلم تان مورد تفوق بيشتر تان قرار دارد؟
جواب:فکر کنم همه هنرپیشه ها تقريبأ احساس مشترک دارند وقتکه فلم خود را روی پرده سینما می بیند و میگویند کاش این فلم دوباره ساخته شود که نقش خود را بهتر تر بازی کنم. اينكه كدام فلمم را بيشتر ميپسندم
فلم برای مردم ساخته می شود هر فلمی که مورد پزيرش مردم باشد آنرا ميپذيرم و دوست دارم.
من همیشه گفته ام من هنرمند نبودم ونیستم اصلا تجربه هنری واگاهی مسلکی نداشتم
زمانیکه خود را روى پرده سینما يافتم احساس کردم كه میتوانم یک هنرمند خوب شوم به شرط که هنر سینما را به طور مسلکی آن بیاموزم آگاهی هنری خود را ارتقأ دهم و زياد مطالعه كنم به همين منظور بود كه برای دفاع دیپلوم خود موضوع( ارتباط ادبیات با سینما) را به زبان روسی انتخاب کرده نوشتم که مورد استقبال استادان روسی قرار گرفت.
سوال؟ عادله جان شما كه از طريق هنر تان در محيط و اجتماع سُنتى افغان زمين شهرهِ بيش كسب نموديد، برخورد مردم را در محيط ماحول خويش چگونه ارزيابى ميكرديد؟
جواب: آقاى جوهر هموطنان خود را نهايت دوست دارم، اگر بى پرده بگويم، از همه نمی توان يكسان توقع داشت
شیوه رفتار ،گفتار و افکار انسانها در جهان يكسان نيست هر محيط
و اجتماعِ سياه و سفيدِ خود را دارد باید قبول کرد و پذيرفت نمی خواهم از انها احساس بدی را به خوانندگان صفحه شما بدهم.
سوال؟ عادله جان واقعأ دستاورد هاى شما عظيم و قابل تشويق بوده هنر نمائى در (9) فلم سينما آنهم در شرايط نا به هنجار وطن را نميتوان دستِ كم گرفت، ممكن است بگويد كه بالمقابل اين همه زحمات تان مورد تفوق مقامات دولتى و ياهم غير دولتى وقت قرار گرفته ايد يا خير ؟
جواب:بلى جوهر صاحب ، يقينأ تشويق هاى معنوى زياد وجود داشت . منجمله دوكتور نجيب الله فقيد ريس جمهور قبلى افغانستان چندین بار در بيانيه هايشان به طور اخص از من نامبرده وتقدير نامهء از مقام رياست جمهورى مزين به امضاى آن به من اعطأ گرديده.
محترم شهيد (دوكتور نجيب الله) در رشد و ارتقاى هنر سينما نظر
.نيك و فراخ داشت
(روحش شاد باد )
سوال؟بانو عادله جان عزيز ، هر كه در زندگى اش خاطرات تلخ و شيرينى دارد ميشود كه شما همچو خاطرات خويش را با خوانندگان مصاحبه تان شريك سازيد.
جواب؛ بگذاريد آقاى جوهر كه گواهِ اين راز پوشيده و پنهانى ام خودم باشم و آنرا با دوستان و عزيزان ميهنم به خط و كتابت خود تشرح وشريك سازم .چندین سال است كه مصروف نوشتن خاطرات زندگیم هستم انشاءالله به زوديها آنرا اكمال و با هموطنانم شیریک خواهم ساخت و آن درسی بزرگی برای آینده سازان کشورم خواهد بود.
سوال؟ عادله جان به عنوان سوال اخير هر كه در زندگى اش آرزوى را بر سر ميپروراند ، بى گمان همچو يك آروزى ممكن در خواب و خيال شما هم خطوركند، ميتوانيد از آن ياد آور شويد
جواب: بلى جناب جوهر صاحب ، آرزو داشتم از طریق آسمان هنر سینما براى زنان وطنم فرشتهء نجات باشم
می خواستم ، درد و الام هر زن افغان را عميقأ احساس و از طريق هنر خويش به تصویر بکشم ،درد و رنج هاى بيشمار شانرا با خودم تقسيم کنم اما دريغا كه اين آرزو و ساير آرزو هايم نقش بر آب شد ، دشمنان وطن سر نگون باد که غرق دریاىِ درد های خود شدم، هنوز هم
آرزومندم روزی آرزو های خود را براوارده سا خته بتوانم
ممنون جناب جوهر صاحب عزيز از حوصله مندى و سوالات پرمفهوم و پرمحتواى تان.
تشكر از شما بانوى فرهيخته و فرزانه
كه وقت گذاشتيد و ساعاتِ چند بطور خستگى ناپذير پاى تلفون نشسته به سوالات دوستان و علاقمندان هنر خويش پاسخ ارائيه فرموديد.
مصاحبه كننده
🇦🇫 خيرمحمد(جوهر)
فلم هايكه بانو اديم در آن نقش داشته
1صبورسرباز-2- آرمان-3- مردهاره قول اس-4- پرنده های مهاجر-5-عشق من مهين من
6-فرار-7- بيكانه-8- كجراه-9-سقوط.
******
تياتر
پيشينه تئاتر در افغانستان به دنياي اسطورهها برميگردد. علاوه بر آيينهايمذهبي ـ بيشتر بودايي ـ سنتهايي مانند قصهخواني، نقالي، تمثيل و اجراينمايشهاي مضحكه نخستين جلوههاي شكلگيري آيينهاي نمايشي درافغانستان هستند.
شايد يكي از قديمي ترين انواع نمايش افغاني معركههايي به نام سادوهابودند كه در كابل قديم ـ پايتخت افغانستان براي عموم مردم اجرا ميشدند.
در اين دوران قصهگويان، راويان و شاعران مديحه سرا قصههاي ليلي ومجنون، امير حمزه، مشدي عباد و... را در كوچه و بازار با حركات دست وسر و بدن به صورت نقلهاي نمايشي اجرا ميكردند. گاه افسانههاي"كريمخان دراي"، "وامق و عذرا" و جنگنامهها نيز توسط نمايشگران و باكمك نوازندگي دستههاي موسيقي روايت ميشدند؛ در واقع همين شكلهاينخستين نمايشي سادوها بودند كه زمينههاي شكلگيري تئاتر در افغانستانرا فراهم كردند.
افغانها همچنين در نمايشهاي كارناوالي با عنوان "سائينها" با چهرههايعجيب و غريب ظاهر ميشدند. سائينها عموما در مراسمهاي شاد وعروسيها اجرا ميشدند و نمايشگران آن سعي داشتند تا با حركات مضحكو گفتار طنزآميز مردم را در مراسمهاي شاد عمومي بخندانند.
در سده سيزدهم سنت تمثيل يكي از پرطرفدارترين شيوههاي نمايش افغانيدر دربار بود.
"فقير احمد" ملقب به مجلس آرا، اين سنتها را دنبال كرد و به آنها اهميتزيادي داد. وي رويدادهاي تاريخي و گاه داستانهاي ملي را همراه با اشعاررزمي كه به آنها اضافه ميكرد به گونهاي تمثيلي و نمايشي روايت ميكرد.
تئاتر به شكل امروزي، همزمان با استقلال افغانستان در اين كشور به ويژهدر دو شهر مهم كابل و هرات (نزديكترين شهر بزرگ افغانستان به ايران) زمينههاي شكلگيري و تكميل خود را طي كرد. بسياري از مورخان فرهنگافغانستان "صلاحالدين سلجوقي" را كه در هرات زاده شده است، بنيانگذارتئاتر در هرات و كابل ميخوانند.
از پيشگامان هنر نمايش در افغانستان ميتوان "عبدالغفور برشنا" كارگردانو نمايشنامهنويس معروف را نام برد. عبدالغفور در تمثيل، بازيگري ونمايشنامهنويسي شاگردان بسياري را آموزش داد و در نخستين سالهايشكلگيري نمايش كه بيشتر مردم به ديده ترديد و با نگاهي استهزاءآميز ازآن ياد ميكردند، ميكوشيد تا با بهرهگيري از ابتكارهاي گوناگون اين هنر رابه جايگاه شايسته و در خور آن نزديك كند. نخستين نمايشها در دوره امانيو پس از آن با راهنماييهاي سلجوقي و برشنا بر صحنههاي گوناگون اجراشدند. نخستين نمايشي كه در ننداري (تماشاخانه) دروازه لاهور اجرا شد،نمايش خندهداري برگرفته از قصهها و افسانههاي پادشاهان كهن بهكارگرداني "جبار رنگمال" بود. در همان سالهاي نخست يك گروه نمايشي بهسرپرستي "علي افندي" تشكيل شد و اين گروه به تدريج نمايشهايي را درولايت "پغمان" در همسايگي كابل در سينما بهار به روي صحنه بردند.
"علي افندي" افزون بر نوشتن چند نمايشنامه و ايفاي نقش در نمايشها بهگفتهاي، بعدها لقب يك كارگردان را هم به خود اختصاص داد.
نمايشنامه "مادر وطن" نوشته "غلام حضرتكشان" از نمايشهاي تئاتر"پغمان" بود كه براي نخستين بار در آن مردي جوان، نقش زني را بر صحنهتئاتر افغانستان بازي كرد. اين سنت تا زماني كه زنان بازيگر به نمايشها راهنيافتند، ادامه داشت. "عبدالغياث" و "محمود فرخ افندي" نيز بعدها جزو آندسته از بازيگران افغانستان بودند كه در نمايشهايي نقش زنها را بازيكردند. آخرين نمايشي كه در دوره نخست رونق تئاتر در افغانستان اجرا شد،"سقوط اندلس" به كارگرداني "علي افندي" بود.
هدف اصلي و اساسي نمايشها در افغانستان به ويژه در دوره نخستبيداري مردم، تشويق به نيكي و دوري از خرافات و نا آگاهي؛ پرورش روحيهميهن دوستي و تأمين وحدت ملي بود. اهدافي از اين دست، بدان جهت كهجنبه آموزشي هنر تئاتر را پررنگ ميكردند، سببساز حضور بسياري ازكارگردانان وزارت معارف و وزارت دربار در نخستين نمايشهاي افغانستانشدند.
شكوفايي دوباره تئاتر در افغانستان احتمالاً با سال بنيان نهادن "پوهنيننداري" در سال 1322 شمسي و به همت انجمن ادبي همزمان است. در ايندوره نمايشهايي هم در "ليسه" (دبيرستانها) توسط دانشآموزان اجراميشد و تئاتر رفته رفته پايگاههاي گستردهتري در ميان عموم مردم پيداميكرد. از جمله نمايش "متخصص" به كارگرداني "عبدالرشيد لطيفي" كهيكي از برجستهترين چهرههاي تئاتري و پدر تئاتر افغانستان ناميده شدهاست. اين نمايش، اجرايي انتقادي درباره زندگي فلاكتبار كسي بود كه ازكودكي به تركيه رفته و فرهنگ و زبان خود را فراموش كرده است؛ او حرفهايبيارتباط با نيازهاي جامه خودش آموخته و حالا ناتوان از انجام هيچكار، درفقر و تنگدستي زندگي ميكند. اين نمايشنامه در سال 1318 شمسي بهكوشش انجمن ادبي در كابل منتشر شد. لطيفي، علاوه بر اينكه برايپايهگذاري هنر تئاتر در كشورش تلاش زيادي انجام داد، رسماً تئاتر "پشتو" را نيز در افغانستان بنيان نهاد. اين تئاتر با اجراي نمايش "قهرمانان" كهنوشته خود "عبدالرشيد لطيفي" هم هست، در سالهاي پرفروغ تئاترافغانستان كار خود را به طور رسمي آغاز كرد.
لطيفي تلاش زيادي نيز براي فراهم آوردن شرايط حضور زنها در تئاترانجام داد. رفته رفته و همراه با به وجود آمدن گروههاي نمايشي ديگر كه براياجراي نمايشهاي نو و سنتي گردهم آمده بودند و با تشكيل دورههايگوناگون براي آموزش فنون مختلف تئاتر مانند چهرهپردازي، طراحي صحنه،نورپردازي و... در كنار فزوني يافتن شمار كتابهاي تأليف و ترجمه شدهدرباره تئاتر، نمايش در افغانستان رونقي دوباره گرفت. بنيان يافتن مؤسسههنرهاي زيبا و مركز هنرهاي نمايشي كابل در آن، از ديگر عوامل مؤثر دررشد تئاتر افغانستان بود و با فزوني گرفتن شمار اجراها صحنههايي بيشتربراي تئاتر آماده شد.
در سال 1336 شمسي سالن تئاتري به نام "زينب ننداري" براي بانوانساخته شد و نخستين زني كه به تئاتر راه يافت با نام "حبيبه عسگر"، نمايش"سه تابلو" را براي اين سالن به روي صحنه برد. در اين دوران نمايشنامهها[:sotitr1:]بيشتر به دست بازيگران نوشته ميشدند.
يكي از نمايشنامههايي كه در سالهاي رونق تئاتر افغانستان نوشته شد،"فرزندان آريانا" در يك پرده بود كه "عبدالرحمان پژواك" آن را براي پخش ازراديو نوشت. اين اثر از نخستين نمايشنامههايي بود كه به شكل مستقل چاپشد و در آن هيچ زني بازي نداشت. پژواك بعدها هدف از نوشتن و چاپ ايننمايش را دامن زدن به وحدت ملي اعلام كرد.
نمايشنامه "وفاي زن" نوشته "كوشان" براساس يك داستان واقعي در همينسالها نوشته شد كه سالها بعد از تاريخ نگارش آن چيزي در حدود 50 باراجرا داشته و از نخستين آثاري است كه شخصيت زن در آن راه يافته است. اين نمايشنامه، همچنين دومين نمايشنامهاي است كه مستقل منتشر شدهاست؛ نويسنده در "وفاي زن" با بهرهگيري از گرههاي مناسب در جريانداستان، روايتي طولاني اما پركشش را در نكوهش ازدواجهاي اجباري وافكار و رسوم كهنه و سنتي افغان ارائه كرده است.
تئاتر افغانستان اگرچه در حوزه نقد و نظر چندان كه بايد رشد نكرده، اما دردوران شكوفايياش منتقداني هم داشته است، "جلال نوراني"، "رفيقيحيايي" و...
"رفيق يحيايي" علاوه بر نقدهايي نوشتاري در مطبوعات و روزنامهها، زمينهرا براي رشد نقد راديويي فراهم كرد و بعدها به عنوان بنيانگذار تئاتر كودك ونوجوان در افغانستان شهرت پيدا كرد.
نمايش افغانستان علاوه بر رونقي كه در سالهاي نخست داشت، بار ديگرپس از گذشت دو دهه از زمان پيدايي آن در سالهاي بيست، به اوج رسيد. اما دوره دوم رونق نمايش در اين كشور چندان دوام پيدا نكرد و پس از يكي،دو دهه جريان ترقي و رشد تئاتر در اين كشور رو به افول گذاشت.
نخستين دليل اين افول را بسياري از مورخان فرهنگي افغان، آن دانستهاندكه بيشتر نمايشها در كنار موضوعهاي اخلاقي و تربيتي، موضوعهايياجتماعي با لحن انتقادي نيز داشتند كه در ميان آثار لطيفي و برشنا اين نوعنمايشنامهها به وفور وجود دارند. حساسيت و تعصب حكومت به خاطرپيدايش چنين فضايي باعث دور شدن هنرمندان از صحنه تئاتر شد. دليل دومهم جنگ و مبارزههاي قومي افغانها بود كه باعث شد هنر تئاتر رفته رفته بهحاشيه رانده شود.
اما نمايش و آيينهاي نمايشي در افغانستان قدمت تاريخي دارد؛ در زمان"پما پادشاه" با مراسم تاجگذاري و روزهاي نهال نشاني دهقانها، الاغها واسبهاي تندرو و گاو و گوسفندهاي چاق را با تزيين پارچههاي رنگي توريمسابقه به نمايش ميگذاشتند. در زمان حمله اسكندر نيز، براي جنگهايمغلوب كننده، افغانها به طور دستهجمعي سوار اسبهاي تندرو شده و بهطور نمايشي به لشكريان مقدوني حمله ميبردند و آنها را از اسبهايشانربوده و به زمين ميانداختند. پس از رفتن اسكندر، نمايش "بزكشي" كه هنرنمايشي و هيجانانگيزي بود در افغانستان رواج يافت كه تا به امروز نيزادامه دارد.
پيش از ورود اسلام به افغانستان، مردم اين كشور بودايي بودند و مراسمخدايانشان را جشن ميگرفتند و نمايش قرباني به پا ميكردند كه آثاري ازاين مراسم در كاوشها و حفاريهاي شهرهاي مهم افغانستان پيدا شدهاست.
پس از اسلام، در عصر تيموريان، مراسم عشق و ازدواج "ملامحمد" و"عايشه" در نمايشهاي افغاني به صورت تمثيلي اجرا ميشد و با ظهور"سلطان محمود غزنوي" و "سلطان مسعود غزنوي" حماسهسرايي فردوسي،رزم جوييهاي رستم و اسفنديار و داستانهاي شاهنامه فردوسي نيز درنمايشهاي افغاني وارد شدند.
در سالهاي رونق تئاتر افغانستان، يك گروه هنري محلي به رهبري استاد"رمضان" كه كمدين مشهوري بود به وجود آمد، اين گروه با نواختن ساز ودهل نمايشهاي ميداني را بدون متن و نوشته ـ به صورت بداهه ـ و با نام"سيل" (دلقك بازي) براي مردم اجرا ميكردند. اين اجراها بيشتر انتقادي،خندهدار و اجتماعي بودند و تماشاگران فراواني داشتند.
در هرات باستان ـ قبل از آغاز تئاتر ـ نمايشنامههاي عروسكي به نام "لوپوتك" بازي بدون سالن، توسط شخصي به نام "حاجي محمد صديق سنتوري" درمحل بازارچه قندهاريهاي اين شهر و در خانه شخصي وي، با همكاريشاگردانش و نواختن سنتور اجرا ميشد كه علاقهمندان زيادي داشته است.
صحنه نمايش "لوپوتك" عبارت از يك ميز و يك كمد بود كه "لوپوتك"ها توسطتارهاي سيمي از زير ميز رهبري ميشدند. "لوپوتك"ها با لباس محلي رويميز حركت ميكردند. نمايشهايي چون "گرگ و شغال"، "رئيس و ماموركاتب" و... از جمله آثار "لوپوتك" بودند كه در اين دوران اجرا شده و مورداستقابل قرار گرفتند.
بعد از كوتادي هفت ارديبهشت در افغانستان، هنرمندان اين كشور پراكندهشدند و بسياري از آنها به كشورهاي ديگر مهاجرت كردند. از جمله "غلاممحمد فرحت" كه به ايران رفت و نخستين مهاجر افغان بود كه در ايران ـ درتنظيم جمعيت اسلامي ـ به تهيه درام و فيلمنامه پرداخت. در عين حال مهمتريناثر دوره تئاتري دوم افغانستان درام منظوم "صبح سعادت" نوشته"عبدالواحد" و چند تن از شاعران هرات است. اين درام منظوم، شامل چهارپرده است كه اشعار پرده اول آن بر وزن شاهنامه فردوسي؛ اشعار پرده دومكه در آن قسمتي از بيانيه روز 26 تير 1352 رئيس دولت و بنيانگذارجمهوريت به رشته نظم درآمده بر وزن يوسف و زليخاي جامي؛ اشعار پردهسوم بر وزن مخزنالاسرار و پرده چهارم بر وزن مثنوي مولاناي بلخي است.
اين درام نخستين درام منظوم است كه در ايران نيز به نمايش درآمده است. فعاليتهاي هنري در عرصه تئاتر به مدت 14 سال در هرات متوقف بود وليپس از پيروزي انقلاب اسلامي افغانستان و با ورود "غلام محمد فرحتهروي" به افغانستان (بعد از سالها مهاجرت) تئاتر افغانستان حيات هنريخود را از نو آغاز كرد.
"فالبينهاي شهر ما"، "ميراث"، "كفن دزد"، "زهر سفيد" و... فعاليتهايجديد تئاتر است كه در هرات از نهم ديماه سال هزار و سيصد و هشتاد آغازشده و با وجود نداشتن جاي تمرين، دكور، گريم و امكانات ديگر اجرا ووسايل حمل و نقل در همين مدت بيش از 35 نمايشنامه تلويزيوني و 20 نمايشنامه راديويي توليد شده و 15 آهنگ ميهني به صورت سرود دستهجمعي در افغانستان اجرا شد.
"آقا مراد"، "خانه ميداني"، "عكاسي"، "فريب" و... فيلمنامه "فرجام اعتياد" و... از جمله متون نمايشي و سينمايي جديدي هستند كه تا به حال درافغانستان توليد و ساخته شدهاند.
******
چهره های آشنا
مصاحبه کننده خیرمحمدجوهرعضو كميته نشرات افغان اكادمي
از كشور آلمان
(ياسمين يار مل كيست؟)
خواننده گان عزیز و سروران عالیقدر بیاید پای صحبت هنرمندِ بنشینیم که سالیان دراز در اقلیم سینمای کشور همچو ستاره تابان می درخشد. هنر اش را در خدمت مردمش قرار داده و در عمل بخاطر دفاع از اهداف وآرمانهای که مردمش را از سیاه روزی به سوی جامعه انسانی رهنمون میسازد از هیچ نوع سهم شایسته دریغ نمیکند .
بلى سروران گرامى درست (53) سال قبل در حاليكه پاغنده های برف لحاف سفيداش فضاى بلخ باستان را پوشيده بود ٫مادرى که ده طفل اش را پیا پی حین زیمان از دست داده بود ٫ يازدهمين طفل اش یاسمین یارمل) را در سال (1345)زنده به دنيا آورد او با ناز و نعمت زندگى بزرگ شد و هنر را از گدیگک های زمان طفولیتش آموخت ، اینهم شما و این هم مصاحبه یاسمین جان( یارمل )
سوال؟ سلام یاسمین جان
نخست از همه سپاس عميق خويش را نسبت به حضور تان در اين مصاحبه تلفونى تصویری ابراز ميدارم.
جواب: سلام و صد سلام خدمت شما دوست خوبم آقای(جوهر )وخوانندگان نا زنین صفحه شما . خوشحالم که با شما هستم ، از دوست یک اشاره از ما به سر دویدن بفرماید من حاضرم.
سوال؟ ميدانم اكثريت عزيزان و دوستداران هنر شما به نام و شهرت تان آشنائى دارند با آنهم بيمورد نيست كه براى خوانندگان صفحه از خود بيوگرافى پيشكش نمايد .
جواب:البته چرا نى با كمال ميل،
اسم من ياسمين ، تخلصم ، يارمل است ، در سال (. 1345)خورشيدي درشهر مزارشريف ديار مو لاناي بزرگ در يك فاميل روشنفكر ديده به جهان گشوده ام ، تحصیلات ابتدایی رادر در مكتب روشانه بلخی ،و ثانوى را در سال 1362در لیسه سلطان راضیه و تحصیلات عالی را در پوهنتون بلخ انستیوت تعليم و تربیه رشته ساينس ديپارتمنت فيزيك به اتمام رسانیده ام.
درسال 1362 ازدواج نموده ام ثمره ان یک پسر وچار دختر است پسرم مافوق لیسانس کشور هندوستان است
دختر بزرگم داکتر طب و دختر دوم محصل پوهنحى ادبیات رشته المانی و
دختر سوم محصل طب و به همين ترتيب پنجمين جگرگوشه و نور دیده ام امتحان کانکور را سپری کرده ومنتظر نتایج اش است انشاالله .
شوهرم افسر ارشد اردوی ملی بوده كه از ساليان متمادى مصروف خدمت به
مردم ،و وطن ميباشد.
سوال؟ به كدام لسان ها آشنائی دارید؟
جواب :به لسان هاى دری ، پشتو وکم و بيش انگلیسی.
سوال ؟ چه وقت به جهان سینما رو آوردید؟
جواب:زمانیکه خود را شناختم ، عشق و درد را شناختم زندگی هنرى را ترجیع دادم تا هنرپبشه باشم و زبانی گویا و انعکاس دهندهء تاریکی ها و روشنی ها.
سوال؟ چه انگیزه باعث شد که شما مسلک و يا هنر سینما را انتخاب کنید مشوق شما در این راستا کیها بوده ميتواند؟
جواب :تحقق عدالت اجتماعي يکي از ضرورت هاي مُبرم جامعه ميباشد بخصوص سالهاست كه مردم ما از فقدان آن در جامعه افغانى رنج مي برند حتىٰ ( مادرم) زنی بود كه بدون اجازه شوهر آب را از کوزه خورده هم نمیتوانست ،سرکشی و عصیان خودم در برابر ظلم و ستم، وهدفم مبارزه علیه بی عدالتی های اجتماعی بود که مرا وادار ساخت تا کاری انجام بدهم که اصلن دیگران كمتر جرأت انرا دارند ،از اين رو به جهان هنر سينما رو آوردم .
مشوق بيشترم در اين راستا شوهر عزيزم ميباشد.
سوال؟ ميشود كه از نقش آفرينى تان در اولين فلم تان نام ببريد؟
جواب:اولین فلم که در ان نقش بازی کردم فلم سينمائى بنام (زمین) بود که محترم جلال پیروز ، ديركتور ان بود و درمقابل قادر فرخ بازی کردم.
سوال ؟ تاکنون در چند فلم و کدام نقش ها رول باز نموده ايد؟
جواب :جناب جوهر صاحب عزیز ٫ باور کنید آمار دقيق فلم هایم را بدست ندارم هرگاه از تمامى آن نام ببرم ممكن از حوصله برنامه شما بدور باشد ، همینقدر میگویم که در افغانستان اگر بجز با یکی ویا دو کارگردان کار نکرده باشم با متباقی ٪99 آنها نقش ایفای نمودم . همچنین تقريبأ در اكثريت سریال ها نقش هاى متفاوت داشته ام ، و در تیاتر های بزرگی چون خانم جان ، ،عروس خونین ، سمبول قانونیت ، فردوسی ، میرویس نیکه ، ازادی ، وصد ها نمایشات کوچک تلوزیونی . که هر کدام اصافه از یک ساعت بودند نقشهای مرکزی داشته ام افتخار دارم که با بزرکترین هنرپیشه های تياتر همچو مرحوم استاد بیسد ، محترم قادر فرخ ، کریم جاوید، رشید پایا ،احسان اتیل میمونه عزال حمیده عبداله، حبیه عسکر محبوبه جباری زرغونه ارام وثریا مژگان هنرمندان سابقه وطن عزیزم نقش آفرینی نمودم على الرغميكه من خیلی جوان بودم در حدود 16 سال داشتم اما با آنهم با چنین هنرمندانِ کار کشته خیلی برایم دشوار بود اما خدا را شکر گزارم که از ین آزمون بزرگ به موافقیت بدر آمدم.
سوال؟ غیر از فلم و جهان سینما.کدام مصروفیت دیگر دارید یا نه ؟
جواب: بلى جوهر گرامی من ٫ مدت 15 سال بصفت معلم درلیسه بی بی زینب ولیسه هاشمی برات شهر مزارشریف ،مدت یکسال معاون جوانان در سره میاشت مزارشریف وافتخار همكارى با رادیو BBC را داشتم و دارم.
سوال؟ بانو یاسمین جان عزيز ماشالله ارجمندی ها كه تقريب همه جوان و
تحصيل كرده ميباشند ، نظر ايشان درمورد جايگاه هنری مادر شان چه ميباشد. ممكن است كه يكى از انها جايگاه مادر شان را اختيار كند و یا هم کرده باشد؟
جواب : آقای جوهر گرامی بجواب سوال شما باید گفت که اولاد ها هر کدام در بخش انتخاب مسلک استقلال خود را دارند .وبرای خود پیشه و مسلک های خوبی بر گزیده اند . ولی از من و هنر من حمایت میکنند.
سوال؟ یاسمین جان شما كه از طريق هنر تان در محيط و اجتماع سُنتى افغان زمين شهرهِ بيش كسب نموديد، برخورد مردم را در محيط ماحول خويش چگونه ارزيابى ميکنید؟
جواب ؛مردم عزیز افغانستان خیلی نیک اندیش ، مردم هنر دوست وبا فرهنگ عالی هستن ، هنرمندان خود را دوست دارند . اما .... نمیشود بالای همه یکسان قضاوت نمود . چالشهای زیادی سد راه هنرمندان زن وجود دارد زنان ودوشيزه گان کمتر جرأت میکنند در عرصه سینما حضور یابند.
سوال؟ بانو یارمل گرامی واقعأ دستاورد هاى شما عظيم و قابل تشويق بوده هنر نمائى در (بیش از ده ها) فلم سينما آنهم در شرايط نا به هنجار وطن را نميتوان دستِ كم گرفت، ممكن است بگويد كه بالمقابل اين همه زحمات تان مورد تفوق مقامات دولتى و ياهم غير دولتى قرار گرفته ايد يا خير؟
جواب: هههههههه. سوالی خوبی است جوهر صاحب ، در نظام های گذشته هنرمندان هم از لحاظ مادی و معنوی دارای امتیازات خوبی بودند که دولت تمام هنرمندان را حمایت میکرد . همه هنر مندان در مکروریانها خانه داشتن . تقریبا شهرک هنرمندان مهیا شده بود . خودم از نگاه مادی از طرف هيچ نظام تشویق نشديم . اما. از نگاه معنوی درسال 2010 لقب سفیر صلح ملل متحد در افغانستان را کسب کردم دومرتبه لقب هنرپیشه (برتر) سینما و شورای عالی هنر و فرهنگ ازطرف وزارت اطلات و فرهنگ بمن اعطا شده و همچنان جوایز اول. دوم ، وسوم هم از شورای عالی هنر دریافت کرده ام که یکی از موسسین اتحادیه هنرمندان و عضوی شورای عالی هنر بر گزیده شده ام . سفرهای به کشور های فرانسه ،جاپان ،ازبکستان تاجکستان ، هندوستان ، وکشور مالیزی داشته ام که همه اینها جنبه تشویقی پنداشته میشود.
سوال؟بانو یاسمین جان عزيز ، هر كه در زندگى اش خاطرات تلخ و شيرينى دارد ميشود كه شما همچو خاطرات خويش را با خوانندگان مصاحبه تان شريك سازيد.
جواب :زندگی مانند سراب است گاهی خوشی و گاهی غم هر لحظه ای از زندگی ام خاطره است . در خاطرات خوب و بد غرق و گم هستم از همچو خاطرات كتابى بايد نوشت به چار سطر نبشته اکتفا نمیکنم. ....
سوال؟ ياسمين جان فرزانه به عنوان سوال اخير هر كه در زندگى اجتماعى آرزوى را بر سر ميپروراند ، بى گمان همچو يك آروزى ممكن در روياى شما هم خطوركند، ميتوانيد از آن نام ببرید ۰
جواب جوهر صاحب صلح و امنیت از جمله نیازهای فطری بشری است كه از سالهاى سال آنرا بسر ميپرورانم.
بی گمان در این تراژدی غمبار وطن مردم قربانی اصلی نا امنی ها هستند، ديگر نميخواهم اشك يتمان، آه و ذجه مادران را ببينم، ديگر نميخواهم اولاد اين خاك پى لقمه نانى نالان و سرگردان به هر كوچه و پسكوچه فداى هوس هاى شوم حاكمان تشنه به قدرت شوند
ممنون جناب جوهر صاحب عزيز از حوصله مندى و سوالات پرمفهوم و پرمحتواى تان.
تشكر از شما بانوى فرهيخته و فرزانه كه وقت گذاشتيد و ساعتها بطور خستگى ناپذير بطور لایف پاى تلفون نشسته به سوالات دوستان و علاقمندان هنر خويش پاسخ ارائيه فرموديد.
******
د مينې او ښکلا د ستر څښتن په سپېڅلي نامه
د شعر او ادب درنو مينه والو
مينه او سلامونه
دا ځل مو د هيواد له خوږژبي او نوموتی شاعر او لیکوال ښاغلي امان الله نصرت صيب سره د ټليفون له لارې يوه په زړه پوري مرکه کړې چې ستاسو پام ورته رااړوو۰ له هر څه نه مخکې له محترم نصرت صیب څخه نړۍ نړۍ مننه کوم چې سره له ډیرو بوختياوو او کارونو ېې زما د مرکې بلنه ومنله او په ورين تندي ېې زما پوښتنو ته ځوابونه راکړل۰
نصرت صیب په رښتيا هم د پښتو ادب د اسمان ځلانده ستوری دی او خوږه، روانه او کره شاعري کوي او هره وينا ېې په تول پوره او په ادبي او هنري رنګونو ښکلې او پسوللې ده۰
نصرت صیب په خپله شاعرۍ کې د فن او هنر دواړو خيال ساتلی دی او تل ېې د خپلې ټولنې او خلکو د ژوند بېلابېل حالات او پېښې په ډیر مهارت انځور کړي او خپل قلم ته سپارلي دی ۰
که مونږ د ښاغلي نصرت د شاعرۍ هرڅومره ستاينه او ځلونه وکړو بیا به هم کمه وي خو مخکې له دې چې د نوموړي مرکه له تاسو درنو دوستانو سره شريکه کړو د ښاغلي ودان خليل هغه لیکنه ستاسو مخې ته ږدو چې د ښاغلی نصرت صیب په فن او هنر غږېدلی او خپل نظر ېې په ښکلو او شاندارو ټکو کې څرګند کړی دی۰
په ډیره مينه
پروين رحمتي
ښاغلی امان اللّه نصرت د خپل فن په رڼا کښې
ليک: واجد ودان خليل
د فنون لطيفه د نوروقسمونو په شان شاعري هم يو الهامي فن دی دا د اللّه پاک له اړخه يوه ورکړه او انعام دی چې په چا وشي ـ خو بيا په کسب، مشق، رياضت او مطالعه دغه فن د کمال او معيار تر اوچتو پړاوونو ورسېږي ـ شعر ليکل هسې هم ډېر ګران کار دي او بيا ښۀ شعر تخليق کول او په عوامو او خواصو باندې خان پېژندل او منل لا ډېر مشکل او له ستونزو ډک دي ـ د قسمت او برخې خاوندان به دا محاذونه او کوتونه سر او فتح کوی ـ د زلمي ليکوال او محقق اياز اللّه ترکزي تحقيقی او تنقيدي کتاب " د ډاکټر شېر زمان سيماب د فکر او فن هنداره" کښې پروفيسر علي خېل درياب په صفحه ۱۴۶ ليکي چې " دغه رنګ شاعري د پښتو شعري ادب کښې خال خال بيا موندے شي چې د جانانه رنګونو نه چڼ وی او د محبت په خوشبوګانو کښې خيشته وي ــ د وخت نبضونه پکښې، د زمانې زړۀ پکښې درزېږي ـ ناوياته تجربې پکښې غزونې کوي ـ د مشاهداتو ژورې پکښې ښکاري ـ جذبې پکښې ژبې کوي ـ احساس پکښې په غورځنګ وي ـ الهامي کېفيات پکښې غوترېږي او د لا شعور بدرۍ پکښې د تخيل مشاطې داسې سنګار کړې وي چې د وجدان د سيف الملوک خولۀ ئې تش په ليدو هم اوبۀ اوبۀ کېږي ـ دغه شاعري فی الحقيقت ښۀ شاعري وی چې د جمالياتي خوږو سره سره د مقصديت سره او رنګونه هم لری ـ د مقصديت دغه سرۀ په اصل کښې د هغه شاعرانو په برخه کېږی څوک چې د عصري شعور د ادراک په رڼا پور معمور دی ـ هم دغه رڼا وی چې يو شاعر شتۀ کوي، امر کوي او په هر چا ئې مني ـ ښاغلي امان اللّه نصرت د برې پښتونخوا هغه نوموړی شاعر او ليکوال دی چا چې د شعوري هڅو، مقصدي او هنري شاعرۍ په زور نۀ صرف ځان پېژندلے دی بلکې منلی ئې هم دی ـ ښاغلی امان اللّه نصرت ېو فعال، ويښ او بېدار مغزه شاعر دے ـ د هغۀ په سينه کښې يو دردمند او حساس زړۀ درزېږی ـ هغۀ په يو داسې وخت او منطقه کښې سترګې غړولې دی چرته چې د تېرو څلوېښتو کالو راهيسې د جنګ اورونه بل دي ـ په دغه اورونو کښې هغۀ د خپل هېواد وګړي او د هغوی خوشحالۍ او ارمانونه لو لپه ليدلی دي ـ د دغه درد درد او څړيکې څړيکې ماحول او حالاتو عکس العمل او انځور ګري کۀ د هغۀ په شاعرۍ کښې څرکونه وهی نو دا د تعجب خبره نۀ ده بلکې دې هر څۀ نه د هغۀ متاثره کېدل يو فطری امر دی ځکه چې هغۀ دا هر څۀ د سر په سترګو ليدلي او د زړۀ په سترګو ئې محسوس کړی دی او بيا ئې د قلم په ژبه د کاغذ په سبنه شيندلی دي ـ خو داسې هم نۀ ده ـ د هغۀ شاعري صرف د ياس او نا اميدۍ هنداره هم نۀ ده بلکې د اميد رناګانې هم پاشي او خپل اولس ته د روڼ سحر او تابناکه منزل لار هم ښايی ـ هغه چې په کوم چاپېريال کښې د ژوند شپې ورځې سبا کوي نو د هغې حقيقي تصوير وړاندې کول هم د هغۀ مجبوری ده ځکه چې هغه يو حقيقت پسند او حساس شاعر دی او په دې هر څۀ سترګې پټول ئې ضمير نۀ برداشت کوي ـ هغه د ټولنې د ضرورتونو او تقاضو نه نۀ صرف خبر دی بلکې شعوری ادراک ئې هم لری ـ هغه کۀ يو خوا د خپل غم ځپلی او دردېدلي اولس په دردونو او ښکې توېوی نو بل خوا د مينې ترانې هم زمزمه کوي ـ د ګل او بلبل قصې ئې هم وئېلې دی د عشق او محبت رنګونه ئې هم پاشلي دي د ساقي او مېخانې تذکرې ئې هم کړې دي ، د فطري او انساني ښکلا سندرې ئې هم وئېلې دي ـ د هغۀ شاعري محض لفاظي نۀ ده بلکې د فن او هنر په تله پوره، کره، معياري او کوټلې شاعري ئې کړې ده ـ د بديع او بيان په کالو ئې تر خپله وسه سنګار کړې ده ـ ښکلو ښکلو ترکيبونو، تشبېهاتو او استعاراتو ئې د شاعرۍ خوند او رنګ لا زيات کړی دےیـ شاعری ئې د پېغام نه لبرېزه په حقائقو او واقعتونو اډاڼه لري ـ هغۀ په روانه، خوږه او پسته ژبه شاعري کړې ده خو د فکر او خيال الوت ئې هم د کتو دی ـ نوی نوی مضامين او رنګين خيالونه د هغۀ د شاعرۍ خاصه ده ـ لکه څنګه چې مخکښې اووئېل شو هغه چې په کوم ماحول کښې ژوند کوی نو د هغې حقيقي تصوير وړاندې کوی خکه خو وائی:
په بې دردۍ بيا انسانان وژنې
په څۀ وحشت زاړۀ ځوانان وژنې
د خولې اهونه ئې تر عرشه رسي
ظالمه ولې مظلومان وژنې
د خپل هېواد په درد درد او څړېکې څړېکې ماحول کښې چې خپل ارمانونه په دار وينی نو داسې وايي:
چا مو سوی ارمانونه په دار کړي
وخته بيا مو چا سرونه په دار کړي
نن خو بيا د ېو څو ښکلو جنازې وې
نن ئې بيا د ژوند رنګونه په دار کړي
او هم دغه درد او کېفپت به بل ځای کښې داسې بيانوي:
دې زخمي زخمی وطن کښې هرې خوا ته سرې لمبې دي
دلته نشته په پګړېو کښې غنچې د ګلابونو
دلته نشته رڼاګانې دلته نشته ښکلاګانې
په دې ښار کې دی هر خوا ته اديرې د ګلابونو
هغه صرف ساندې نۀ وائي چې ګنې په خپله هم ژاړی او اولس هم د ځان سره ژړوي بلکې د روڼ سحر او سوکاله ژوند زېری هم ورکوی:
جوړ شور ماشور شو بيا د مارغانو
هر خوا نغمې شوې د بلبلانو
وخت د خوښۍ شو وخت د خندا شو
خورې وږمې شوې د سرو ګلانو
هغه خبل اولس ته د کاميابۍ او سوکاله زوند کنجې په ګوتو کښې ورکوي او ورته داسې وائي
سينګار ځانونه په علم و فن کړئ
جوړ ښکلې خاورې نه بيا ختن کړئ
ډېوې کړئ بلې د علم و پوهې
د نړۍ ناوې مو ګران وطن کړئ
خوشحال بابا تل د پښتنو نفاق او ځان ځاني ژړلې ده او په جار ئې وئېلي دي چې
هره چار د پښتانۀ تر مغل ښۀ ده
اتفاق ورڅخه نشته ډېر ارمان دی
يا دا چې:
اتفاق په پښتانۀ کښې پېدا نۀ شو ګڼې
ما به د مغل ګرېوان پاره کړ
خو د نن شاعر امان اللّه نصرت په دې حواله ډېر خوشبين دی او خپل قام او خلکو ته د ملي وحدت زېري ورکوی اللّه دې وکړی چې پښتانۀ يو موټی او يو قوت شي
نصرت صيب وائي چې
ملی وحدت ملي تړون لرو مونږ
خپلو منځو کې پېوستون لرومونږ
اوسېږو يو تر بله وروڼو غوندې
په ېوۀ کور کښې ګډ ژوندون لرو مونږ
بل ځای کې وائي چې
د تور او سپين په نوم بېلېږو کله
نوک او ورۍ يو جدا کېږو کله
غليم هرڅو کۀ د سيسې جوړې کړې
مونږ له ېو بله پردی کېږو کله
د خپل قام د ننګ او مېړانې ذکر په دې ټکو کوی:
له ننګه ډک دی مېړني افغانان
ورکوي هر وخت قربانی افغانان
تورو او سرو لره ئې سر ټيټ نۀ کړ
شول له وطن نه سپېلني افغانان
هغه په خپله سينه کې يو حساس او د مينې ډک زړۀ لری د چا سره بغض او کينه نۀ لری او په نوم انسان ئې خوښ دی
زما سپرلي زما ګلان خوښېږي
لکه خپل کور مې دا جهان خوښېږي
زړۀ کښې کينه زړۀ کښې نفرت نۀ لرم
زما په نوم هر يو انسان خوښېږي
خپل محبوب ته چې په فرياد او زارو شي نو داسې نغمه طراز شي
راشه په خندا شه ماته وګوره
بس دی نور پخلا شه ماته وګوره
بې له تا نه چا ته سترګې واړوم
درد ته مې دوا شه ماته وګوره
يا داسې وائي چې:
نن دې بيا کلي ته ډکې سترګې راغلم
نن دې بيا ګوره په غلا سوري ته ناست يم
د خپل پښتون خصلت په رنګ کې د افتونو قصې داسې رنګوی:
دي ډک له الفتونو زمونږ زړونه پښتانۀ دي
دا خاوره پښتنه ده او دا غرونه پښتانۀ دي
ستا مينه به جانانه د زړګي په وينو پالم
دا ژبه د افغان ده دا لوظونه پښتانۀ دي
دې نه علاوه هم ډېر داسې شعرونه دي چې د نمونې په توګه دلته وړاندې کېدی شول خو د يو مشت نمونه خروار په توګه په دې څو شعرونو اکتفا مناسبه ګڼم ـ په اخر کښې به دومره اوواېم چې نصرت صيب يو فعال، نازکخيال، وطنپال او متحرک شاعر دی ـ په ادبي اجلاسونو او دستورو کښې ښۀ په مينه ګډون کوي او د ژبې د پياوړتيا او پرمختګ دپاره خپل کردار لوبوي ـ تر دې دمه ئې پښتو شعري ادب ته پنځۀ مجموعې پېرزو کړې دي او د پښتو ادب لمن ئې پرې درنه کړې ده ـ د دغه ارزښتناکو شعری مجموعو نومونه دا دي:
۱ – د غيرت توره
۲ – د اور باران
۳ – ريښې ريښې پګړۍ
۴ – د وږمو کاروان
۵ – سلګۍ سلګۍ ګلونه
قلم ئې تاند او فکر ئې روښانه اوسه امين
***********************************************
دا هم د هيواد د نوماند او پياوړي شاعر ښاغلي امان الله نصرت د مرکې بشپړ متن چې ستاسو پام ورته را اړوو:
پوښتنه:
له شعر او شاعرۍ سره ستاسو مينه او اړيکې څنګه او له کومه وخته پيل شوې؟
زه د ښوونځي په اووم ټولګي کې وم چې هغه وخت به د ننګرهار ورځپاڼه او همدغه راز ننګرهار او پيام حق مجلې د ښوونځي کتابتون ته هره مياشت راوړل کېدلې او ما به ېې لکه د نورو زده کوونکو په څير په لوستلو ادبي تنده ماتوله۰ د نورو مطالبو ترڅنګ به مې شعرونه هم ډیر په مينه لوستل او خوند به ترې اخيستلو او دکتابونو او مجلو سره مې مینه له هماغه وخته پيل او وغزېدله۰ د همدغو فرهنګی او علمي اثارو د لوستلو اغيز او لامل وو چې زه ېې د شعر او ادب دنيا ته ورنږدې کړم او له شعر او شاعرۍ سره ېې زما په زړه کې نه شلېدونکې اړيکې او مینه وټوکوله۰
پوښتنه:
لومړنې شعر مو د څه په اړه ویلی وو؟
په اتم ټولګي کې وم د شعر ښاپېرۍ راسره ملګرې شوه او لوی خدای د شاعرۍ په فن او هنر ونازولم او د ای زما وطنه په نوم مې لومړنی شعر وليکلو چې بيا دې سلسلې پسې غزونې وکړې او تر دې دمه راورسېدله۰
پوښتنه:
ستاسو د کورنۍ نظر ستاسو د شاعرۍ په اړه څه وو او ايا تاسو د هغوی له خوا دې کار ته هڅول کېدلۍ؟
زه په يوه علمي او روښانفکره کورنۍ کې زېږېدلی یم او پلار مې د ښوونې او روزنې په برخه کې څو لسېزې د ښوونکي، مدیر او مفتش په توګه د هېواد د ګلاليو ماشومانو او ځوانانو په ښوونه او روزنه بوخت وو همدا لامل وو چې زما د کورنۍ ټول غړي زما شاعرۍ ته خوښ وو او زه به ېې تل په پوره اخلاص هڅولم او نازولم۰
پوښتنه:
له غزل پرته د شعر په نورو برخو او اصنافو کې مو هم خپله طبع ازمایلې ده؟
ډېره شاعري مې دغزل په برخه کې کړې ده خو تر څنګ ېې ما يو زيات شمير نظمونه، قصيدي، څلوريزې او چاربیتې هم لیکلي او دا لړۍ همداسې پر مخ روانه ده۰
پوښتنه:
د کومو شاعرانو شعرونه لولۍ او د کوم شاعر شعرونه مو ډیر خوښېږي؟
د بېلابېلو شاعرانو شعرونه لولم او خوند ترې اخلم۰ په پخوانيو شاعرانو کې د خوشال خان خټک، عبدالرحمن مومند، حميد ماشوخيل، کاظم خان شيدا، ګل پاچا الفت، حمزه شینواری او نورو شعرونه ډیر خوند راکوي او خوښېږي مې او د اوسنيو شاعرانو په شعرونو کې مې هم د بېلابېلو شاعرانو يو شمير شعرونه چې په فني تول پوره او په هنري ښکلا ښکلي وي او د فن او مقصد دواړو خيال پکې ساتل شوی وي خوښېږي او په لوستلو ېې ادبې تنده ماتوم۰
پوښتنه:
ستاسو د شاعرۍ د پام وړ او مهم مضمون او موضوعات کوم دی؟
مخکې له دې چې زه د خپل شعر په موضوعاتو وغږېږم بايد ووايم چې شاعران د قام ژبه ده چې د خپل ولس او خاورې ترجماني کوي او هغه څه چې په خپل چاپېريال کې ويني او محسوسوي ېې هغې ته ژبه ورکوي او په سندريزو الفاظو ېې د خلکو غوږونو ته رسوي۰
شاعر ډېر دروند بار او مسوليت پر غاړه لري او د خپلې ټولنې د يوه عکاس او انځورګر په توګه بايد هغه څه د خپل فن پاڼو ته وسپاري چې ټولنه ورته اړتيا لري، په چاپېريال کې پېښېږي او وخت او حالات ېې د نوموړي مخې ته ږدي۰
شاعر د يوه حساس او سترګور انسان په توګه خپل خلک د ژوند له بېلابېلو پېښو او واقعاتو خبروي ، خپلې تجربې او مشاهدات ورسره شريکوي او د فکري او شعوري بيدارۍ او ويښتيا هڅې ېې کوي۰
شاعر هغه څوک دی چې د ټولنې په نبض پوهېږي او د ټولنې دردونه، پېښې او سړې تودې په ګوته کوي او هغه د خپل فن غېږې ته سپاري چې د تاريه برخه شي او راتلونکو نسلونو ته ېې ولېږدوي۰
شاعر ټولنيزې بې عدالتۍ، ناخوالې، مظالم او انساني ضد اعمال په ډاګه کوي، غندي ېې، تنقيد پرې کوي
او د خلکو پام ورته را اړوي۰ شاعر د خپلو ولس د سوکالۍ، نېکمرغۍ او پرمختګ لپاره د مينې، ورورولۍ او يووالي نغمې غږوي او خپل قام ته د ځانځانۍ او نفرتونو څخه د نفرت درس ورکوي۰
شاعر په خپل چاپېريال کې د محبت او انسان پالنې وږمې خوروي د ښايست او ښکلا رنګونه وېشي او خپل وګړي د انساني کرامت درناوي او بشري حقوقو ته د ژور احترام په لور رابولي۰
نو رښتيا هم په ټولنه کې د شاعر رسالت او مسوليت خورا مهم او ارزښتمن دی او شاعر په ټولنه کې د يوه لارښود، عکاس او مصور رول او نقش لوبوي چې سترګې پرې نه شي پټېدلای۰
ستر صوفي شاعر علامه عبدالرحمن مومند څه ښه ويلي دي:
اې رحمانه د بلبلو ژبه زده کړه
دې نه پس بيا په صفت د ګل اندام شه
اوس به راشو زما د شاعرۍ موضوعاتو ته نو ما په بېلابېلو موضوعاتو شعرونه ليکلي او څه چې مې په خپل چاپېريال کې ليدلي او مشاهده کړي هغه مي انځور کړي او د شعر او ادب د مينه والو مخې ته مې ايښي دي۰
زما په ډېرو شعرونو کې د افغان د اتل ولس د ملي وياړونو، پرتمونو او حماسو تر څنګ د روانو پرله پسې غميزو، تراژېديو او ورانوونکو جګړو زړه دردونکي حالات په ګوته شوي او د ګل او بلبل، ساقی او مينا، شونډو او زلفو ،بنګړو او اننګيو د ځلولو او ستايلو په ځای پکې زيات پام د وطن او ولس دردونو ته اړول شوی او د ولسي ژوند تت انځور او سوي رنګونه پکې ځای ځای ليدلی او لوستلی شۍ۰
پوښتنه:
ستاسو په نظر شعر کومه کسبي یا ارثي پديده ده او که الهامی او خداوندی ورکړه ده؟
د ادب له رنګينو اړخونو څخه یو هم شاعري ده چې د یو قدرتي هنر په توګه د الله له لوري انسان ته ورکول کېږي۰
دا کومه میراثي خبره نه ده چې چاته له پلرونو او نيکونو پاتې شي او نه د خاندان خولۍ ده چې له يو نه پر بل سر کېښودل شي بلکه دا يوه الهي ډالۍ او سوغات دی چې په الهامي ډول د شاعر په برخه کېږي او دا ځانګړې پېرزوينه پرې وشي۰
پوښتنه:
ستاسو په نظر د شعر د پرمختګ اړتياوې څه دي او کومې ننګونې او خنډونه دي چې د شعر د پرمختګ مخه نيسي؟
شعر او ادب د يوې ټولنې د تاريخ خورا مهمه او درنه برخه ده چې د ولسونو فرهنګي او کلتورې ارزښتونه پکې خوندي او ژوندي ساتل کېږي او هغوی ته پوهه، ويښتيا او شعور وربښي۰
د شعر او ادب له پرمختګ څخه پرته د نړۍ ولسونه نه شي کولای له نورې نړۍ سره خپلې اړيکې تودې او غښتلې وساتي او په نړيواله کچه د تاريخ په پاڼو کې وځلېږي۰
د شعر او ادب د پرمختيا او پياوړتيا لپاره بايد د شاعرانو د روزنې او پالنې ځانګړي پروګرامونه او ادبي سرګرمۍ په پام کې ونيول شي او په منظم ډول د غونډو، کنفرانسونو ، مشاعرو او نورو ادبي او فرهنګي فعاليتونو زمينه ورته برابره شي۰
د شاعرانو او ليکوالانو د علمي او ادبي اثارو د چاپ تابيا وشي او په مالي لحاظ هغوی وپالل شي او له پامه ونه غورځول شي۰
د هيواد په پلازمېنه او ولايتونو کې دي په ښوونځيو او نورو دولتي ادارو کې فرهنګي خوني جوړي او د مشاعرو او ادبي غونډو او همدغه راز د علمي او ادبي سيمينارونو او کنفرانسونو زمیڼه دې برابره شي چې په دې کار سره به د شعر او ادب وړانګې هره خوا غزونې وکړي او زمونږ د ځوان کول او نوي نسل په علمي او فرهنګي روزنه او پرمختګ کې به ګټور او ارزښتناک رول ولوبوي۰
اد د شعر د پرمختګ د لاري خنډونه او ننګونې که په لنډو ټکو کې ووايم د دولتي چارواکو نه پاملرنه او د ولس د هڅونې او ملاتړ مړژواندی دريځ او بې تفاوتي د شعر او ادب د نه پرمختګ او کم رنګۍ عمده او بنسټيز عوامل دی چې بايد د بدلون او تغير هڅې ېې وشي۰
پوښتنه:
ځوانو شاعرانو ته ستاسو پيغام څه دی؟
ځوانان د ټولنې او اولس د هيلو روښانه ډېوې دي چې د خپل لوړ استعداد او پوهې په برکت کولای شي خپله ټولنه له روانو ويرجنو او تاوجنو حالاتو را اوباسي او د هيواد په بيا رغونه، پرمختګ او سوکالۍ کې تلپاتې او نه هيرېدونکي کارونه وکړي ۰
ځوان شاعران باید د ولس د ملي شعور د بيدارولو هڅې تندې او ګړندۍ کړي او د خپلو تاريخي او فرهنګي ارزښتونو او میراثونو د خوندي کولو او ژوندي ساتلو په لاره کې هر هغه څه چې ممکن وي تر سره کړي ۰
ځوانو شاعرانو ته ښايي په ولس کې د مينې او انسان پالنې وړانګې خورې کړي، د سولې، ورورولۍ او وطندوستۍ روحيه او حس ېې پیاوړی کړي او د هيواد په کلو او بانډو کې خپل هېوادوال د علم او پوهي د رڼا خپلولو ته راوبولي او په دې برخه کې هغوی ته شعور او د بيدارۍ سا ورګړي
د ښاغلی نصرت صیب د شعرونو يو څو بيلګې:
اوښکې
ژاړمه دردونو ته دې پرېښودم
څومره کړاوونو ته دې پرېښودم
ستا د هجر غم کې ليونی شومه
تورو ماښامونو ته دې پرېښودم
څنګه به مې جوړ د زړه زخمونه شي
څه بلا غمونو ته دې پرېښودم
وخته زه ګرم نه يم چې سلګۍ کوم
وخته حسرتونو ته دې پرېښودم
نه راځي بيا تللی ژوندون نه راځي
خاورو ارمانونو ته دې پرېښودم
ای سپېره خزانه دا دې څه وکړل
سوو چمنونو ته دې پرېښودم
ما نه دې د ژوند رنګونه واخيستل
شاړو بازارونو ته دې پرېښودم
نشته د بنګړو شرنګا ترې نه راځي
تشو ګودرونو ته دې پرېښودم
څنګه زه نصرت نو اوښکې پاکې کړم
وينو وينو زړونو ته دې پرېښودم
۶/۸/۲۰۱۸
پيښور
شهيد رنګونه
چا مو ښکلي ارمانونه پر دار کړي
وخته بيا مو چا سرونه پر دار کړي
ددې غرونو رڼاګانې چا وژلي
تورو شپو مو سهارونه پر دار کړي
تاج محل د محبت مو پر اور سوی
رقيبانو الفتونه پر دار کړي
دلته هر صياد وژلي بلبلان دي
دلته هر خزان ګلونه پر دار کړي
دلته هر منصور په وينو باندې سور دی
دلته هر جابر فکرونه پر دار کړي
سوځېدلي دروازې د مکتبونو
ربه بيا يې کتابونه پر دار کړي
د لونګو وږمې نه راځي له ښاره
چا د ښکلو امېلونه پر دار کړي
مات بنګړي هرخوا پراته دي په ګودر کې
چا د کلي چنارونه پر دار کړي
نن خو بيا د يو څو ښکلو جنازې وې
نن يې بيا د ژوند رنګونه پر دار کړي
نور د مينې کېسې مه ليکه شاعره
اخ نن بيا يې قلمونه پر دار کړي
هر يزيد کړي دې خاوره کې مرګونه
هر چنګیز دا ولسونه پر دار کړي
هر فرعون ته موسی دی پيدا شوی
خلاص به نه شي چا چې زړونه پر دار کړي
د نصرت سترګې نن بيا له غمه سرې دي
چا يې ښکلي غزلونه پر دار کړي
۲۸/۹/۲۰۱۸
پېښور
غزل
تورو تورو شپو په سر اخيستی يم
ژاړمه دردو په سر اخيستی يم
ورک رانه تيارو کې منزلونه دي
وخته بيا ساګو په سر اخيستی يم
نن مې ټوله شپه په ويښه تېره کړه
زه د چا يادو په سر اخيستی يم
څنګه مرور زړګی پخلا کړمه
تږو تلوسو په سر اخيستی يم
نشته د زړګي ټکور مې نشته دی
ډېرو حسرتو په سر اخيستی يم
زه د چا ښکلا ته نذرانه شومه
زه د چا جلوو په سر اخيستی يم
بيا ترې ای نصرته بېنوا راغلم
بيا د غم کوڅو په سر اخيستی يم
امان الله نصرت
د بنګړو شور
بيا پسرلی شو د بهار رنګونو زور اخيستی
هره کوڅه کې په هر لار رنګونو رور اخيستی
له هرې خوا بوی د لونګو د ځونډيو راځي
د ګودرونو او چنار رنګونو زور اخيستی
ژڼو ټومبلي له شملو سره نرګس ګلونه
د غنمرنګو د رخسار رنګونو زور اخيستی
د بنګړو شور بيا د چينې لارې په سر واخيستې
د لوپټو او د دستار رنګونو زور اخيستی
بيا د سپوږمۍ له اننګو نه پلوشې ورېږي
د سپينو ستورو د مدار رنګونو زور اخيستی
ګلاب هر خوا په لپو لپو خوشبويي خوروي
وږمې نڅېږي د ګلزار رنګونو زور اخيستی
بيا په سپين غر کې په خندا شول د نارنج ګلونه
نصرته بيا د ننګرهار رنګونو زور اخيستی
۳۱/۱۰/۲۰۱۸
******
افتتاح فلم بیرق - فلمی از مسعود هاشمی
فلم بیرق که از ساخته های مسعود هاشمی میباشد، که به تاریخ 02 /28 /2019 در حضور فرهنگیان فلم سازان و مسئولین وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در كابل افتتاح گردید.
فلم بیرق نشان دهنده وضعیت بد اطفال، بخصوص اطفال بی سر پرست در افغانستان میباشد. در حاشیه این سوژه داغ کارگردان فلم مسعود هاشمی استقلال را در افغانستان به نقد گرفته است.
فلم بیرق یگانه فلمی است که با کیفیت بلند سینمایی ثبت گردیده که برابر به معیارهای بین المللی میباشد. بعد از نمایش این فلم در کابل قرار است این فلم به جشنواره های ملی و بین المللی نیز کاندید شود.
باوجود مشکلات فراوان سر راه فلم سازان در افغانستان ،خوشبختانه تولید فلم در کشور عزیز مان توقف نیافته است.
شايان ذكر است كه فلم سازان فعال افغان همواره تلاش مي ورزند تا ، فلم های تاريخي و آموزنده تولید و در دسترس مردم قرار دهند. مسعود هاشمی فلم ساز افغان توانست، فلمی را زیر نام هدف سیاه و فزخنده درایالات متحده امریکا به نمایش گذاشته و درمیان فلم سازان ریکارد قایم نماید.
به اميد ترقي سينماي افغانستان عزيز.
******
مصاحبه هنری با بهترین استعداد های هنر موسیقی افغانستان
گزارشگر پروین رحمتی
با سلام و درود اینک بار دیگر،پای صحبت دو برادر نازنین و محبوب مان که در یک فامیل هنرمند دیده گشوده و در رگهای شان همراه با خون موسیقی جریان دارد نشسته و از ایشان میشنویم.
بلی این دو هنرمند جوان و با استعداد جز رامین جان و عمر جان شریف کسی دیگر نیستند.
وقتی شما جریان مکمل مصاحبه را به خوانش بگیرید خود میدانید که با وجود داشتن سن بسیار جوان چقدر معلومات علمی هنری دارند.
به عنوان اولین سوال،به نظر شما موسیقی چیست؟
رامین جان جواب داده و موسیقی را چنین تعریف نمود:
موسیقی هنر بیان احساسات به وسیله ی صداهاست.
موسیقى تراوش احساسات و اندیشههاى آدمى و مبین حالات درونى ، موسیقى به هر نوا و صدایی گفته میشود که شنیدنی و خوشآیند باشد.
س:- خصوصیات یک آواز خوان خوب چیست؟
عمر جان گفتند: مردمی بودن و شریک ساختن احساسات نیک با شنوده و بینینده از جمله خصوصیات خوب یک خواننده میباشد.
س:-به نظر شما صدای خوب باید چه ویژگی ها داشته باشد؟
رامین جان افزودن: برای اینکه یک خواننده ی خوب باشیم و از ویژگی هنری برخوردار باشیم، ابتدا باید یک شنونده ی خوب باشیم .
باید تفکیک سازها و صدا برداری کار را برای خودمان تجزیه و تحلیل کنیم.
شعر را درک و کلمات را به آن صورت که هستند باید ادا و بشنویم .
پس در واقع برای خواننده شدن ابتدا داشتن یک گوش قوی امری است ضروری.
س:- فهمیدن و درک صدای واقعی خودی شخص یعنی چه؟
عمر جان پاسخ داده فرمودند: از خصوصیات یک خواننده این است که بتواند صدای خود را درک کند ( ناگفته نماند علاوه براینکه ما صدای خود را توسط امواج صوتی در هوا می شنویم آنها را از طریق احساس مان نیز درک می کنیم، که این امر باعث می شود پس از ضبط صدایمان برای مان ناخوشایند باشد، یا بگوییم که این صدا احساس درست در خود ندارد.
یک خواننده خوب کسی است که شناخت کافی از زیر و بم و رنگ و صدای خود را داشته باشد.
س:- اجرای درست ریتم یعنی چه؟
عمر گفت: از نکات اصلی قابل تامل دیگری که خواننده ها را طبقه بندی می کند باقی ماندن در ریتم است.
برخی از خواننده ها با وجود داشتن صدای خوب و دلنشین ،خواندن از لحاظ زمان بندی دچار مشکل هستند و به اصطلاح از ضرب و ریتم خارج می شوند، بنابراین گم نکردن سر ضرب از نکاتی است که یک خواننده باید آنرا رعایت کند.
س:- مراحل نفس گیری و درست نفس کشیدن چیست؟
رامین جان: یکی از نکات فرعی که یک خواننده را بد نشان می دهد ” عدم تنفس صحیح و به تبع آن کم آوردن هوا در ششها'' که سبب خروج از گام و یا ضرب میشود .
در یک ملودی که ساخته میشود اصولا جاهایی برای تنفس وجود دارد که خواننده باید آنرا به مرور زمان پیدا کند و در آن جا از نفس گیری استفاده کند در یک دید کلی می توان اینگونه عنوان کرد : یک خواننده باید در خروج هوا از ششها مناسب عمل نماید ” مثلا در اجرای کلماتی که دارای حروفی همچون(( ه)) و(( س )) هستند دقت کافی نمایند که هوای درون ریه ها یا شش هایش به یکباره خالی نشود.
این مشکل در اثر تمرین مداوم روی قطعات مختلف قابل حل است .
س:- تاثیر موسیقی بالای شنونده چیست؟
عمر جان: موسيقي، ميتواند روي حالات جسماني و احساسي ما تأثير بگذارد. موسيقي، از توانايي انگيزه خوب برخوردار است. قرنهاي متمادي از صداي موسيقي به شكل طبل و كوس و دهل براي پيش بردن جنگها و پيروز شدن در آنها استفاده شده است.همین اکنون ما شاهد شنیدن آهنگهای میهنی هستیم که احساس محبت نسبت به افغانستان عزیز را به ما میدهد.
س:- از بازی های ایام کودکی تان یادی نماید؟
رامین جان که برق شادی در چشمانش نمایانگر شد خنده کنان پاسخ داد که دوره کودکی مان نیز سرشار از عشق به موسیقی بود و یگانه عامل آن والدین عزیز شان بوده که در ایام کودکی وسایل بازی شان را سامان آلات موسیقی بود. در حالیکه اکثریت فامیلها وسایل چون تفنگ و تفنگچه بدسترس نازنین های شان قرار میدهند که خود تاثیر گذار بالای رویه آنها بوده و از خوردی تعین کننده مسیر زندگی شان میگردد.
س:- تفاوت بین زندگی شخصی و هنری تان در چیست؟
عمر جان گفت در زندگی شخصی محبت فامیل و اقارب با ماست اما در زندگی هنری عشق و محبت یک کتله عظیم مردمان سر زمین مان.
س:- به عنوان آخرین پرسش پیام تانرا بگوید؟
یکی بی دیگر گفتند! صلح،اتحاد و افغانستان آرام که دیگر مادری در غم فرزند و فرزندی در سوگ والدین اشک نریزند.
گزارشگر: تشکر فروان از صحبت های علمی و هنری.
رامین جان و عمر جان شریف: ممنون از محبت و لطف شما پروین جان، که باشوالات مقبول تان یکبار دیگر ما را متوجه نمودید که هنرمند خوب و با استعداد بودن کار آسان نیست.
******
گفت و شنود با صدرالدین، هنرمند مشهور و محبوب کشور تاجکستان
گزارشگر : پروین رحمتی
صدرالدین، نجم الدین آواز خوان مشهور و محبوب تاجک، که شهرت اش از مرزهای تاجکستان تا این گوشه ی دنیا رسیده و در امریکا نیزدوستداران صدایش پیوسته به زمزمه هایش گوش میدهند، چندی قبل دعوت کمیته نشرات افغان اکادمی را با گرمی پذیرفته و با تعدادی ازنوازندگانخود، جهت مصاحبه به این اداره حضور یافت. صدرالدین آوازخوان جوان و خوش برخورد است. چه زیبا گفته اند، که خُلق خوش خلق را شکار کند.
به عنوان سوال اول از او پرسیدم، که ازچند سالگی به هنر آواز خوانی رو آورده و از سبک کدام هنرمند پیروی مینماید؟
در جواب گفت از زمانیکه از امواج رادیو و تلویزیون شنونده موسیقی شدم، به آواز خوانی علاقمند گردیدم. در آن زمان کودکی بیش از چهار سال نبودم، بخصوص وقتی آهنگهای شادروان احمد ظاهر و مرحوم کرامت الله قربان را گوش میدادم، یک نوع احساس شادمانی در خود احساس میکردم و همزمان با آن میرقصیدم و والدین خود را وادار میساختم تاآلات موسیقی برایم بخرند باید بگویم اولین آهنگی که در دلم جا گرفت، «لیلی لیلی لیلی جان» به صدای مرحوم احمد ظاهر بود. هر چند در آن سن و سال نمیدانستم احمد ظاهر کیست و از کجاست، اما آواز و آهنگ های او به تار و پودم خانه کرد و تا کنون از سبک های احمد ظاهر و کرامت اله قربان پیروی مینمایم.
س: چه زمانی به شکل حرفه یی وارد دنیای موسیقی شدید و مشوق شما در این راستا کی ها بودند؟
ج : سیزده ساله بودم که اولین بار به شکل حرفه یی در برنامه رقابتی آواز خوانی در تاجکستان اشتراک کردم، مشوق من خانواده ام بوده و زمانی که میدیدم مردم آوازم را می شنیدند و از آن استقبال میکردند، انگیزه و انرژی بیشری می یافتم.
س: در مورد البوم اول تان بگوئید؟
ج : اولین البوم هنری من وقتی سیزده سال داشتم به بازار آمد و خاطرات فراموش نشدنی از آن دارم، چون پسر بچه کوچک بودم، آواز من در آنزمان باریک بود، تعدادی از مردم وقتی به آهنگهایم گوش می دادند، من شنیدم که گفته اند این دختر چه صدای زیبا دارد. هر چند آنوقت از این گفته سخت نا راحت شده و می خواستم البوم «عشق تو»را از بینببرم، اما بعد ها خوشحال شدم که یکی از دوستانم نگذاشت این کار را نمایم، و از من خواست البوم را به او بدهم. خوشبختانه، آن البوم تا هنوز هم نزد اوست.
س : پس بگوید، از صدای خودی تان چه زمان خوش تان آمد؟
ج : با لبخندی گفت وقتی به سن پانزده سالگی رسیدم و به اصطلاح آوازم کمی غور شد.
س : کدام البوم تان مردم را علاقمند شما ساخت، و تا حال چند البوم دارید؟
ج : ”عشق تو” البومی بود که راه را در سفر هنری به رویم باز نمود، و تا کنون چهارده البوم دارم، از مجموعٔه این البوم ها از ( عشق تو برای تو،صدای باران،زیر باران و باران عشق) میتوانم به عنوان مثال یاد کنم.
س : در این اواخر شاهد شنیدن آهنگهای شما به لهجه فارسی یا ایرانی هستیم، در این رابطه چه گفتنی دارید؟
ج : در خانواده ما پیوسته به آهنگهای ایرانی گوش داده شده است. ساز و آواز هنرمندان ایرانی در گوش هایم آشنا و در قلبم جاگزین است.
وقتی کودک بودم مادر بزرگم علاقمند آواز خانم گوگوش بود و همیشه آهنگهایش را می شنید، مخصوصاً آهنگ « من آمدم...»آن وقت در تاجکستان آوازه بود که تمام هنرمندان از ایران فرار کرده اند، اما گوگوش نتوانسته فرار نماید و پاهای او را قطع کرده اند، مادر بزرگم چون خانم گوگوش را زیاد دوست داشت هر گاه آهنگ او را گوش میداد زار زارگریه میکرد.
از جانب دیگر من همیشه آرزو داشتم به لاس انجلس امریکا سفر نمایم. زمانیکه فرصتی مساعد شد و بخاطر ثبت آهنگهایم به آنجا رفتم، با کوجی زادری هنرمند و آهنگ ساز ایرانی دیدم. او از من خواست تا آهنگهای را به لهجه ایرانی نیز بخوانم و خدا را سپاسگذارم که توانستم آهنگ های فارسی به لهجه ایرانی را خوب و به ذوق مردم ایران بخوانم. دریکی از کنسرت هایم در شهر هامبورک از حضور افغانها و تاجک ها سپاگذاری کردم که از گوشه ی سالون صدای تعدادی بلند شد که میگفتند، ایران هم اینجاست....من خوشحال شدم و چند آهنگ به لهجه ایرانی نیز خواندم ، که مورد استقبال گرم همه قرار گرفت.
س : بر اساس پیشنهاد آقای کوجی تغیر سبک هنری تان به پاپ را چگونه ارزیابی میکنید؟
ج : این تغیر برایم بیحد مشکل تمام شد، اما زمانیکه که بدانم هر نوع تغیر مثبت باعث پیشرفت کارهای هنری ام میشود ، با تمام زحماتش قبول مینمایم.
س : از اجرای آهنگ دوگانه تان با هنرمند محبوب افغان، غزال عنایت بگویید، آیا در نظر دارید آهنگ های بیشتری با او داشته باشید؟
ج : وقتی آهنگهای غزال را شنیدم از آواز او بسیار خوشم آمد. آواز غزال سبک هندی دارد که در آهنگهای دو گانه با آواز هنرمندان مرد همخوانی خیلی خوب دارد، از این رو از او خواهش نمودم تا آهنگ دوگانه را تهیه نمایم، که خوشبختانه او خواهش مرا پذیرفت و یکی از آهنگ های شاد روان کرامت الله قربان را اجرا نمودیم. خوشحالم که مورداستقبال گرم قرار گرفت. و در نظر دارم کارهای هنری بیشتر داشته باشیم.
س : غیر از هنر آواز خوانی دیگر به چه علاقه دارید؟
ج : علاقمند بازی فوتبال هستم و از سن شش الی چهارده سالگی در یکی از تیم ها تاجکستان بازی میکردم، فعلاً نیز در موقع فراغت با دوستانم فوتبال بازی میکنم.
س: به نظر شما هویت مردم یک کشور از کدام طریق به جهانیان خوبتر معرفی میگردد؟
ج : از طریق هنر و ورزش.
س: شما خود یک آواز خوان پاپ هستید، به موسیقی مردمی تاجک تا چه حد علاقه دارید؟
ج : من به موسیقی تاجکستان عشق دارم. وی با آواز دلنوازش یکی از آهنگهای مردمی تاجکستان را به زیبای خاص زمزمه نمود.
س: در موسیقی کی را رقیب خود میدانید؟
ج : من با کسی رقابت ندارم و به هنرمندان احترام دارم و با لبخندی گفت اگر رقابت نمایم باشکیرأ و امثال او رقابت خواهم کرد.
س : از پذیرایی مردم افغانستان بگوید؟
ج : از پذیرایی دوستان افغانم خاطرات بسیار خوش و فراوان دارم. روزی در مزار شریف بودم و بخاطر صرف غذا به یکی از رستورانت های شهر رفتم، مالک رستورانت تا میتوانست از من پذیرایی کرد و مردم دسته دسته بخاطر گرفتن عکس یاد گاری نزد من می آمدند. من احساس میکردم که مردم از دیدن من تا چه حد خوشحال بودند. من در افغانستان عزیز در سطح مردم عام و خاص مورد پذیرایی خوبی قرار گرفتم.
******
د ځوان شاعر او هنرمند ښاغلی ګودر ځاځی مصاحبه
خبر یال: پروین رحمتی
درنو لوستونکو عزیزانو!
محترم دوستانو د ستاسو د زړونو پوښتنې او خبرې اترې له یو داسې چا سره کوو چې خبرې یې لکه سندرې ، احساس یې لکه دردمند افغانستان ، تفکر یې لکه د پغمان رڼې اوبه ، شعرونه او سندرې یې لکه د زاړه ښار « شهر کهنه » مینه ناکې انګازې او نوم یې له مینې او کلیوالتوب نه ډک . دا ځوان شاعر او هنرمند ښاغلی ګودر ځاځی دی ، ویې لولئ او خوند ترې واخلئ.
درنو لوستونکو ، وطندارانو ، وروڼو ، خویندو او میندو ته سلامونه او مینه لیږم . ستاسو د سوکالۍ په هیله یم او لاسونه لپه کوم چې د ګران هیواد افغانستان ته په راګرځیدو سره ددې وطن د خدمت جوګه شی او مننه کوم له میرمن رحمتی او نوردست اندر کارانو څخه چې دا فرصت یی راکړ.
س - ستاسوپه اند،ښه موسیقي څه ډول ده؟
ج - موسیقي په خپل ذات کې یو ښه هنر یا یوه ښه لاره ده چې د هر انسان یا د هر سندرغاړي تر فکر ، موخې ، ساحه د لوړو هدفونو ، علمیت ، تحصیلا ت ، ادب پوهنه او داسی نورو ځانګړتیاوو پورې اړه لري نو په دې اساس ماته ښه څيز همیشه ښه وي او له ښو موادو لکه» شعر ، کمپوز ، آواز ، موسیقي « ښه اثر لاس ته راوړی کیږي.
س - په لنډه توګه ، په خپله تاته موسیقي یعنی څه ؟
ج - زه له وړکتوبه یعنې له ۱۲ کلنۍ راهیسې پښتو او دری شعر لیکم . ماته موسیقي یوه آرزو یا یوه هیله نه وه بلکه یوازې مې دا خوښیده چې ښه موسیقي واورم او یا یی هم له ځانه سره زمزمه کړم ، بلاخره موسیقي ماته زما د هماغه شعري او هنري ماشومانه احساسات د بیانولو او تر څنګ یې خلکو ته د ښه پیغام د رسولو یوه پراخه او ارزښتناکه لړۍ ده چې تر اوسه یی پالم خو رښتیا خبره دا چې ما نه غوښتل زه سندرغاړی شم او اوس هم نه پوهیږم څرنګه شوم او ولې شوم .
س - په کورنۍ کې مو د موسیقۍ په برخه کې څوک سم ملاتړ کوي ؟
ج - مخکې تر دې چې دوی ته زما د هنر اصلي څيره یا اصلي جوهر ښکاره شي نو لږ تر لږه ددوی په مینځ کې ښه اوریدونکي هم نه وو خو اوس مهال له نیکه مرغه زما ټوله کورنۍ زما د شعر او موسیقۍ هنرونه ستایي او زه هم په دې ویاړم چی دوی می قانع کړل او ملاتړ مې کوي او زه هم ورته صادق یم .
س - د خپلو سندرو د انتخاب کولو په حال کې کوم معیارونه په پام کې نیسی؟
ج - ما له اوله کوښښ کړی خپلې » پښتو او دری «سندرې له خپلو شعرونو برابرې کړم . دا کار د شعر د تخنیکي مجبوریت له امله کوم هغه دا چې ، زه د یوې ښې سندرې د جوړولو دپاره شعر او کمپوز په یو وخت کې سره نښلوم او که څه کموالی او اوږدوالی په شعر او کمپوز کې راځي نو په خپله یی کوم او دا کار مې له دې ساتي چې له بل شاعر
سره د هغه څه په هکله کښینم کوم څه چې زه په خپله کوای شم او یا هم داسی کسان شاید پیدا نکړم نو خپله یی کوم او بل دا چې زه د نورو مشرانو شاعرانو یو ښه غورچاڼ لرم او کوښښ کوم چی هغه د غزلیز البوم له لارې مینه والو ته ورسوم
س - د یو سندرغاړي په توګه ، په افغانستان کې تر ټولو لویه ستونزه یا لویه کمي مو څه ده ؟
ج - هههههه ! د داسی یو چا څځه داسې پوښتنه کول په خپله دا جوت کوي چې ستونزې شته ، په داسی حال کې چی هنرمندان په ټوله نړۍ کې د امن رسولو او د مینې خلک دي نو په خپله همدا سوال کول دا پيغام رسوي چی افغانستان کې یوه ستونزه به نه وي چې زه یی تاسو ته یاده کړم نو ښه به دا وي ووایم چې زه هم د نورو عادي خلکو په جمله کې راځم او څه چې په دوی راځي پر ما هم راتلای شي او بس .
س - څه ډول موسیقي په خپله اورئ او د خوښې سندرغاړي مو څوک دي ؟
زما فکر او موخې پر یو هیواد او څو ژبو پورې محدود ندي نو څه چې پر ما خواږه لګي که د هر چا او په هره ژبه وي ، په ډيره مینه یی اورم .د خوښې سندرغاړي مې هغوی دي چی پر ما خواږه لګي او بس .
ستاسو د لا بریا په هیله
******
مصاحبه با هنرمند جوان و با استعداد: اجمل ذهین
گزارشگر: پروین رحمتی
موسیقی غذای روح است
وقتی روح آدم زمینگیر و افسرده میشود، گذشته های تلخ و شیرین، هجوم می آورند؛ چه زیبا و توصیف ناشدنی است، نواختن و یا گوش دادن به موسیقی. خوشا به حال آنانیکه موسیقی می نوازند،از کلاسیک ترین تا مدرنترین آله موسیقی در دست دارند.
آنها همه رنج های شان را به خاطره باد می سپارند. همصدا می شوند با دریا. خلوت می کنند، با خود. این لذت تکرار ناپذیر است و فراموش ناشدنی.
بلی ! زندگی نواختن یک موسیقی است؛ در تاریکی شب. در افق و یا هم در صحرای که جز خدا، پرندگان و کوهها و دشت ها، چیزی دیگری نیست.
موسیقی روح را متغییر می سازد. به قول معروف "موسیقی غذای روح است."
پس جا دارد از هنرمندان سپاسگذار باشیم که در لحظات تلخ و شیرین گوشهای مانرا نوازشگر اند.
خوانندگان نهایت گرانقدر، توجه شما را به خوانش مصاحبه هنری با آواز خوان محبوب و جوان با استعداد کشور اجمل جان ذهین جلب نموده و امید خالی از دلچسپی برای تان نباشد.
اجمل ذهین هنرمند خوش صوت و خوش کلام افغان است که توانست در مدت کوتاه جایگاه خاص در قلب های شنونده بخود اختیار نماید.
صدایش گویا امواج آبشاران قلب انسان را راحتی و آرامش میبخشد.
این شما و مصاحبه اجمل ذهین. ...
س :- از نظر شما موسیقی خوب چه نوع موسیقی است؟
ج :- در مرحله نخست مخاطب مهم است، که برای چی مخاطبی موسیقی مینوازیم؟
در حقیقت مضمون و محتوا بسیار حائز اهمیت است که بتواند مطلبی را در قالب موسیقی بیان کند. حالا ممکن این مضامین عاشقانه، منتقدانه، سیاسی یا ادبی و... باشد.
در هر صورت یک شعر خوب که در قالب موسیقی ارائه میشود باید دارای پیوستگی باشد، یعنی همان سه بخش اصلی: مقدمه، متن و نتیجه. مثلا در یک موسیقی عاشقانه نمیشود یک بیت از جدایی و فراق باشد و بیت دیگر از خوشیهای محفل عروسی!
و مساله دیگر فرهنگ و کلتور ما است که باید با عنعنات و فرهنگ ما مطابقت داشته باشد.
س :- اگر فشرده تعریف کنید، برای خودت موسیقی یعنی چی؟
ج :- اصولا موسیقی تعریف خاصی ندارد، ولی میشود گفت موسیقی بیان احساسات درونی یک فرد است، که توسط صدا و آهنگ زیبا خوانده میشود و برای دیگران هم خوشایند است و انسان را متحول میکند.
س :- در عرصه آوازخوانی چه کسی از فامیل حامیات بوده است؟
ج :- مادرم.
س :- در زمان انتخاب آهنگهایتان چه معیارهایی را مد نظر میگیرید؟
ج :- همیشه دوست داشتم و دوست دارم هر آهنگ جدیدی که از سوی من نشر میشود؛ بهتر از آهنگ قبلیام باشد. فقط به یک جهت هیچگاهی نگاه نکردهام و از هر گوشۀ کشورم که نوع موسیقی اصیل خودش را دارد را برای مردمم بخوانم.
س :- منحیث آوازخوان در افغانستان تا کنون بزرگترین چالش برایتان چه بوده است؟
ج :- در بین هنرمندان موسیقی رقابت ناسالمشان که در بعضیها دیده میشود. و در جامعه بدترین نوع اوضاع داخلی، حالا هر چی باشد، چه سیاسی چه اقتصادی.
س :- به چه نوع موسیقی گوش میدهید و آواز خوانان مورد علاقهی شما کیها اند؟
ج :- به سبک پاپ و غزل بیشتر علاقه دارم و هر آنچه که خوب بود را گوش میدهم. خواننده محبوب که زیاد است ولی باز هم بیشتر به فرهاد دریا، فتح علی خان اختر شوکت جیجید سینگ گوش میدهم.
س :- محدودیتهایی که در انتخاب موسیقی دارید چیست؟
ج :- محدودیت خاصی که ندارم، ولی بیشتر بخاطر مخاطبهای خود قوانینی را در نظر گرفته به ترانهیی فکر میکنم.
س :- چگونه موسیقی خود را انتخاب میکنید؟ هدف از این انتخاب چیست؟
ج :- موسیقی که به دل شنونده چنگ بزند، و هدفم رضایت عزیزانم است.
س :- اگر کس دیگری میبودید چه آرزویی داشتید که باشید؟
ج :- تا هنوز به این فکر نکردهام اما هر آنچه خدا به بود و نبود من راضی باشد من قبول دارم.
س :- تا جاییکه دیده میشود تفاوت در موزیک آهنگهای زیبایتان وجود دارد، دلیل آن چیست؟
ج :- پروین جان عزیز، اول اینکه نظر لطف شما است و دوم، تمام تیممان میکوشند تا بهترینهای روز را که مردم علاقه دارند، ارایه بدهیم. و واقعا از گروه خود نهایت سپاسگذاری را میکنم بخاطر دست و پنجههای طلاییشان.
س :- آهنگ میخواهم ازت دور شوم اما نمیشه، یک آهنگی است که به وقت کم گل کرد و حتی شنونده خود را در قارههای دیگر دارد، خاطره از آن در ذهن دارید؟ اگر بلی میشود با ما شریک سازید؟
ج :- به راستی خودم نیز این آهنگم را بیشتر میپسندم چون موسیقی آن خیلی خوب است، زندگی هنرمند هر لحظه آن مملو از خاطرات خوش است و باید بگویم مصاحبه که با شما دارم یکی از بهترین خاطره برایم خواهد بود.
س :- به عنوان آخرین سوال، مختصر در رابطه به زندگی شخصی خود بگویید ؟
ج :- از دوران کودکی از سن یازده سالگی خواستم وارد اقیانوس موسیقی شوم، اما به مرور زمان به ذوق مبدل شد. انسان چی بخواهد چی نخواهد زندگی پستی و بلندیهایی دارد که بیان کردن لحظات شیرینش را آدم با لبخند دوست دارد مرور و بیان کند. و تا این دم از تمام کسانی که همیشه باعث موفقیت من بودند و پشتیبانی کردهاند یک دنیا سپاس.
تشکر از وقت تان اجمل جان عزیز.
از شما نیز بسیار تشکر میکنم که از فرسنگ ها دور با من مصاحبه نمودید.
******